نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

یک ساعت با دنیا

یک ساعت با دنیا


منظورپوهنتون دنیا است. هفته گذشته ازمن دعوت شد که با محصلان موسسه تحصیلات عالی دنیا صحبت نمایم. آقای لطیف محمود استاد دانشگاه درپوهنتون دنیا گفت موضوع صحبت شما روابط و مناسبات افغانستان و پاکستان می باشد وی تاکید داشت که ما از سیاست مداران برجسته و شخصیتهای شناخته شده کشور دعوت می کنیم که هرازچند وقتی با محصلان پوهنتون صحبت نمایند و این مساله دانشجویان مارا کمک می کند که چه گونه به موضوعات اساسی کشورآشنا و وارد گفتمان سیاسی شوند. نسل امروز ما ، رهبران فردای جامعه ما است. گفتم اشکال ندارد شما کاری خوبی می کنید و سعی می کنم که درسمینارشما شرکت نمایم و با محصلان کشورصحبت داشته باشم.


دیروزساعت شش بعد ازظهروارد پوهنتون دنیا شدم وبا احترام و پذیرایی مسوولان و اساتید دانشگاه وارد سالون کنفرانس و بدون معطلی و در زمان معین با معرفی آقای کاظمی درجایگاه سخنرانی رفتم جناب کاظمی گفت: سخنران امروزما استاد محمد ناطقی رییس کمیسیون عالی نظارت ازتطیبق موافقتنامه سیاسی می باشد والبته لوح تقدیری که به من داده شد با همین عنوان بود. و به گفته شد که یک ساعت با دانشجویان صحبت داشته باشم. با پشنهاد که داشتم یک بخش از صحبتها اختصاص داده شد به پرسشهای محصلان و دانشجویان که برنامه به همین ترتیب اجرا شد. دربخش نخست از برنامه سمینار به سه محوراساسی که شرح خواهیم داد، پرداخت شد. محوراول. ثوابت درسیاست خارجی پاکستان . محوردوم متغیرات درسیاست خارجی افغانستان و مساله سوم رویدادهای سیاسی نه ماهه حکومت وحدت ملی درمناسبات افغانستان و پاکستان.


بخش اول :


ثوابت درسیاست خارجی پاکستان


پاکستان ازبد تاسیس درسال 1947 و تا بحال ازیک سیاست بسیارثابتی برخورداربوده است. رژیمهای زیادی دراین کشورتغییرکرد اما سیاست خارجی ثابت و استواری را دنبال کرده است و درهیچ مقطع تاریخی ما شاهد تغییردرسیاست خارجی پاکستان نبودیم و نستیم و این یکی ازتفاوتهای بنیادی درسیاست خارجی پاکستان با افغانستان می باشد و شرح خواهیم داد که افغانستان هرگزسیاست خارجی ثابت نداشته و همه تابع متغیرات بوده است. مساله" ثابت و متغیر" تاثیرات خاصی خود را برای دو کشورداشته است و هرکدام ضررو زیانهای آن را باید قبول کرده باشد. دو مولفه اساسی درسیاست خارجی" ثوابت و متغییرات " قابل بحث می تواند قراربگیرد اول اینکه شما همیشه و درهرحال مورد اعتماد متحدان و با کسانیکه با آنها کار می کنید، قرارمی گیرید و دیگر اینکه دراین سیاست ثابت، درلحظه های حساس از تاریخ شما قادرمی شوید که حرف تان را به متحدان تان بقبولانید و آنها هم ازشما حمایت بی دریغ می کنند و مساله سومی هم می تواند طرح شود وآن اینکه طرف و رقیب با استفاده ازعنصراعتماد که با متحدانش دارد ، می تواند به شما ضربه اساسی را نیزوارد نماید.


پاکستان همین کارها را درحق افغانستان کرده است. ازسال 1947 تا بحال و شاید هم برای همیشه، پاکستان سیاست ثابتی را دنبال کرده است و آن دوستی بی چون و چرا با غرب، آمریکا و بخصوص انگلیستان بوده است و درهیچ مقطع زمانی دیده نشده که پاکستان حتا برای یک لحظه و زمانی کوتاهی روابطش را با متحدانش خراب کرده باشد درهرحال و درهرشرایط ، مناسبات و روابط دوستانه شان را با متحدانش داشته است. پیامد این سیاست این بود که پاکستان درهرشرایطی از همین دوستی و اعتماد با غرب به افغانستان ضربه زده است و مانع نقش و حضورافغانستان شده است. شک نداشته باشیم که پاکستان دل خونین و پرچرکی از افغانستان دارد زیرا افغانستان هم درحق پاکستان بدی کرد و تمام دنیا استقلال پاکستان را به رسمیت شناخت ولی افغانستان در آن زمان این کاررا نکرد و استقلال پاکستان را قبول نکرد و درسازمان ملل رای برای استقلال پاکستان نداد. این ها موضوعاتی نیست که سیاست مداران پاکستان بتواند آن را فراموش نمایند که نکرده اند در زمان صدارت سردارمحمد داوود ( 1953 – 1963 )، افغانستان سعی کرد که روابط خوبی با آمریکا داشته باشد. سردار محمد نعیم لیست سلاحهای مورد نیاز افغانستان را با آمریکا داد ولی آمریکا همین تقاضای خرید سلاح را دراختیار پاکستان گذاشت و لیست را به پاکستان نشان داد که افغانستان خواهان خرید این نوع سلاحها ازآمریکا شده است و دیدیم که آمریکا هرگز چنین خواستی را قبول نکرد و این مساله به دلیل مخالفت پاکستان صورت گرفت.


همان گونه که اشاره کردم پاکستان ازداشتن سیاست ثابت با غرب و آمریکا به افغانستان ضربه های زیادی وارد کرد و غرب و آمریکا همیشه به حرف پاکستان گوش کرده اند. این پاکستان بود که به آمریکا وغرب قبولاند که طالبان یک جریان تروریستی نیست آنها گروه شورشی نظامی و سیاسی هستند که برای قدرت درافغانستان می جنگند پاکستان به آمریکا و متحدانش این مساله را نیزقبولاند که طالبان به منافع شما ضربه نمی زنند و هرگزعلیه شما دست به اسلحه نمی برند برخی می گویند که پاکستان حتا به غرب و آمریکا گرانتی و ضمانت هم داده که طالبان را نمی گذارد که حملات تروریستی درجغرافیایی غرب را داشته باشند البته خیلی جالب است که تاکنون شنیده نشده که طالبان درخارج ازافغانستان اقدامات نظامی علیه غرب کرده باشد.


درحال حاضر غربیها درست همان منطق پاکستان را قبول کرده و درهیچ جای نمی گویند که طالبان گروه تروریستی باشد. آنها بجای تروریست ازکلمه " شورشی" استفاده می کنند. البته باید به این نکته اشاره داشته باشم که طالبان با حمایت پاکستان سربازان زیادی از غرب را کشته اند. درسیزده سال که طولانی ترین جنگ غرب و آمریکا با تروریستها درافغانستان می باشد. سربازان زیادی از آمریکا و ناتو درافغانستان کشته شده آمارها بالای سه هزارکشته و بیست هزارزخمی را نشان می دهد درکناراین مساله غرب و ناتو درافغانستان نزدیک به یک تریلییون دالر هزینه کرده اند اما همه این خسارات و تلفات را پاکستان و لابیهایش توجیه کرده اند یعنی اینکه طالبان درخاک خود می جنگند و شما افغانستان را ترک نمایید دیگر طالبان با شما جنگی ندارد و طالبان غیرازالقاعده هست و بشما کاری ندارند. این بحث کمی طولانی شد و حالا می خواهیم ازاین موضوع خارج شویم و جمعی بندی این بخش ازصحبتها این می شود که پاکستان با داشتن سیاست ثابت و استوار مورد اعتماد غرب و متحدان منطقه ای شان قرارگرفته و طبیعی است از همین اعتماد به افغانستان ضربه وارد کرده و حتا دشمنان مردم افغانستان را شورشی بجای تروریست تعریف کرده است . ثوابت درسیاست خارجی پاکستان این پیامدها را با خود داشته و دارد اما متغییرات درسیاست خارجی افغانستان را چه گونه باید ارزیابی کرد؟ و این خیلی مهم است که بدانیم ما چه سیاستهای را درده های اخیردنبال کرده ایم و از این سیاستهای سیال و متغییرچه ضررها و زیانهای را دیده ایم.


متغییر ات درسیاست خارجی افغانستان


افغانستان درده های پیسین بخصوص پس از استقلال، تابع سیاستهای متغییربوده است این مساله البته درابعاد گوناگون قابل بحث است اینکه افغانستان درمنازعات کشورهای بیرونی و پیرامونی خود، موضع بی طرفی فعال را درپیش گرفته بود، یک نکته بسیار با اهمیت و مثبت است ما درجنگ جهانی هم بی طرفی خودرا حفظ کردیم درسه جنگ هند و پاکستان هم افغانستان بی طرف بود این سیاست را به صورت سنتی و تاریخی افغانستان داشته و یک امربسیار مهمی بوده است این سیاست سنتی و تاریخی تنها درزمان حکومت وحدت ملی درجنگ یمن ازسوی رییس جمهورغنی نقض شد. اما ازجانب دیگر افغانستان درمناسبات خود با بیرون، سیاست ثابت نداشته است و همیشه از یک سیاست سیال و متغییر، تبعیت کرده است از زمان آمان الله خان و عصرامانی ما این سیاست را داشتیم بشترین تمایلات ما در آن زمان با مسکو بود. تنها درزمان شاه و سلطنت تا یک حدی ازسیاست ثابتی برخوردار بودیم ولی می دانید که عوامل و مولفه های درونی نظام سلطنت نمی گذاشت که این سیاست را دنبال نماییم. سردار محمد داود خان، درزمان صدارت شان که ده سال طول کشید، تمامی تخمها را درسبد روسیه گذاشت و سیاست تقابل با پاکستان و حمایت ازداعیه های پشتونستان بشترخواست اتحاد جماهیرشوروی بود و افغانستان ازآن حمایت می کرد. پس درزمان سلطنت هم نمی توانیم بگوییم که سیاست خارجی استواری را دنبال می کردیم.


سردار محمد داوود درسال 1352 کودتا کرد و برای اولین بارنظام جمهوریت بجای نظام سلطنت، نشست و ازاینجا یک انقطاع تاریخی درنظام سیاسی افغانستان آغازشد با کودتای داوود خان، یک صد هشتاد درجه تغییرزاویه دادیم و رفتیم به جانب شرق. دو حزب خلق و پرچم برای به قدرت رساندن سردارداووخان، نقش اساسی داشتند و با همکاری دو جانبه داوود خان و حزب دموکراتیک خلق، کودتا انجام شد و به نظام سلطنت برای ابد پایان داده شد. کسی کمترفکرمی کرد که افغانستان به این سرعت گرفتارچرخش درسیاست خارجی خود شود زیرا سابقه داوود خان و همکاریهای بسیارطولانی وی با مسکو، می توانیست دال مرکزی برای ثبات و همکاری دوامدارد با اتحاد جماهیرشوروی باشد ولی متاسفانه دیدیم که خیلی زود سیاست خارجی ما دچاردگرگونی هولناک گردید و همین تغییردرسیاست خارجی سبب نابودی خود داوود خان شد. درسال 1352 کودتا صورت گرفت و یک صد هشتاد درجه طرفداربلوک شرق و روسیه شدیم اما درسالهای 55 و 56 این سیاست به جانب غرب تغییرکرد دیگر حتا داوود خان آن شعارراهم کنارگذاشت که سیگار آمریکایی را با گوگرد روسیه روشن نماید. مناقشه شدید سردار محمد داوود خان با لیونید بریژنیف درکاخ کرملین و بعد سفرها و تمایلات شدید داوود خان به غرب و متحدان منطقه ای غرب ، مسکو را به این عزم رساند که دیگر داوود خان قابل اعتماد نیست و باید ترتیب کارش داده شود. و این کارتوسط دو جناح خلق و پرچم به بیرحمانه ترین وجهی انجام شد. کودتای 7 ثور 57 حاصل همین چرخش درسیاست خارجی و نتیجه بلادرنک متغییرات درسیاست خارجی افغانستان می باشد.


این سیاست متغییر پیامدهای بسیار ناگواری برای مردم افغانستان داشت با گذشت هشت ماه از کودتای خونین هفت ثور، قیامهای عمومی و سراسری علیه حکومت کودتا آغازگردید و یک فرصت بی نظیر تاریخی انتقام گیری برای غرب و آمریکا ازشوروی خلق گردید. آنها از شرایط افغانستان و اینکه حکومت کودتا چهارنعله به جانب شوروی می تاخت و قیامهای مردمی هم اجتناب نا پذیرگردید، غرب و آمریکا، افغانستان را برای گرفتن انتقام گیری تاریخی ویتنام دراستراتژِی شان علیه مسکو گرفت. یاد مان نمی رود که خانم مارگارات تاچیر درسفری به پاکستان درمرز افغانستان رفت و با تفنگی که دراختیارش گذاشته شد به جانب افغانستان فیرکرد و این نشانه این بود که آنها تمامی امکانات شان را درجنگ علیه شوروی به کارگرفته و بگونه که خانم تاچرصدراعظم انگلیس فیرکرد، همه مرمیهای شان را به طرف سربازان شوروی فیرمی کنند. تحلیلگران غرب باصراحت اعلام می کرد که افغانستان ویتنام شوروی هست.


افغانتسان عرصه و میدان تقابل شرق و غرب شد و مردم افغانستان با انگیزه های پاک دفاع از سر زمین و استقلال و دفاع از باورهای اعتقادی خود اسلحه ای که دراختیارش گذاشته می شد، جهاد کردند دراین تقابل با گذشت یک دهه خونین، تحولاتی ویران گری دراتحاد جماهیرشوروی، آغازگردید. سیاستهای گلازنوست و پروستیکاه آقای گورباچف، سرابازان شوروی را با زخمهای خونین و چر کین ازافغانستان بیرون کشید. با خروج شورویها ازافغانستان درپایان دهه هشتاد، دیگرگونیهای عجیبی درسیاست خارجی داشتیم دو سیاست متضاد روایت جنگ و تقابل را درپیش گرفتیم زعامت مجاهدین با عصبانیت و تعصب وارد جنگهای تنظیمی خود گردید و بجای مدیریت پس ازاشغال جنگهای خانگی را شروع کردند و دراین میان غرب هم اعتقاد و اعتماد به مجاهدین نداشت آنها تنها یک هدف را دنبال می کردند و خانم تاچیرآن هدف را با فیرنشان داد وحال این هدف تحقق یافت و شوروی واقعا شکست خورد ولی افغانستان دیگر برای غرب اهمیت نداشت که چه می شود آنها به این جمع بندی رسیدند که درافغانستان هرچه شود اما سربازان شوروی برنمی گردند. خانم کلینتون و زیرخارجه آمریکا درزمان خودش گفت که اشتباه کردیم و افغانستان را تنها گذاشتیم و لی دیگر آن اشتباه را نمی کنیم و افغانستان را تنها نمی گذاریم.


ما دراینجا فرصت گفتگو درمورد رویدادهای که درعصرزمامداری مجاهدین پیش آمد و بعد طالبان قدرت را دردست گرفت و چه کارها و تبهکاریهای مرتکب شد را مورد بحث قرار نمی دهیم. تنها به این نکته اشاره می کنم که افغانستان سیاست خارجی گمراه کننده ای داشت و کسی نمی دانیست که سیاست خارجی افغانستان چیست؟ و کسی هم نمی فهمید که طالبان به دنبال چه سیاست خارجی می باشند.آنها، بنیاد گرایی وحشتناکی را درهمه چیزحاکم ساخت و با اسامه عقد خویشاوندی و دوستی ابدی بست و با انفجاربرج های دوگانه آمریکا که مسوول آن اسامه و القاعده دانسته شد، طالبان هرگز حاضرنشد که به خواسته های آمریکا و جامعه جهانی موافقت نمایند و اسامه را تحویل آنها دهند. طالبانی را که خانم بوتو گفته بود که برای ایجاد آن آمریکا، انگلیس غرب و کشورهای منطقه نقش داشت حالا این گونه دربرابرغرب استاده که حاضرنیست قاتل سه هزارآمریکایی دربرجهای دوقلوی آمریکا را تحویل دهند. طالبان دراین مورد به اندازه افراط کرد که حاضر شد امارت را ازدست دهند اما اسامه را تحویل ندهند امارت طالبان پس ازسقوط برجها دوقلوی آمریکا نیزسقوط کرد و فصل تازه ای در زندگی و سیاست خارجی افغانستان آغازشد و آن فاز با نشست بن و فیصله تاریخی آن دردسامبر سال 2001 شروع گردید.


دراین مرحله بازهم شاهد نوسان و متغییرات درسیاست خارجی مان هستیم. حکومت موقت، انتقالی و منتخب برخواسته از فیصله بن، دربسترزمانی خود دچارنوسان گردید و تغییرو سیالیت را درسیاست خارجی شاهد هستیم. حکومت به ریاست حامد کرزی با حمایت غرب و هزینه کم نظیرتاریخی درافغانستان ایجاد شد و درراس آن رییس جمهورکرزی قرار گرفت، کی باور می کرد که سیاست مدار افغانی این قدرسیال و متغییرباشد و سیاست خارجی با متحدان بین المللی دچاراین همه دگرگونی شود. رییس جمهورکرزی ازسالهای 2007 به بعد و تازمان برکناری شان درسال 2014 درهمه عرصه ها با غرب و آمریکا دچارمشکل گردید. رییس جمهور کرزی درساحت جنگ و امنیت هرگز سیاستهای ناتو را قبول نداشت و گاهی می گفت طالبان برادران ما هستند اما ناراضی. ایشان جنگهای ناتو و عملیات شبانه و روزانه شان را رد می کرد و حتا یک مناقشه کم نظیری را درمورد زندانیان طالب دربگرام راه انداخت و گاهی رییس جمهور به غرب و ناتو اخطارمی داد که اگرنیروهای مارا تجهیزنمی کنید ما ازجاهای دیگری مجهزمی شویم درچند مورد روی میزهند و روسیه لیست سلاحهای مورد نیازافغانستان را گذاشت این سیاست حاکی از همان درک افغانی و ناشی از همان متغییرات درسیاست خارجی می باشد. حال نام آن را هرچه می خواهیم بگذاریم وطن دوستی و روحیه ضد خارجی استقلال و تمامیت ارضی و عزت افغانی...اینها چیزی جز توجیه متغییرات درسیاست خارجی ما نیست. 


درزمان ریاست جمهوری کرزی، افغانستان با دو سیاست متفاوت همکاری بی چون چرا با غرب و مخالفت دربرابرغرب ، آمریکا و ناتو قرارگرفت موضع اول از بن 2001 آغاز و تا سال 2007 ادامه می یابد اما فاز و مرحله دو ازسیاست خارجی ما که مخالفت با غرب و پیداکردن آلترنیف برای ناتوباشد از سال 2007 شروع و هرچه زمان می گذرد، می بینیم فاصله بین کابل و متحدانش بشترو بشترمی شود وضعیت با پاکستان که بکلی خراب گردید و با ناتو و غرب هم دچارتنشهای باورنکردنی شدیم و حال حکومت ملی روی کارآمده است و ببینیم درطی این نه ماه ، چه کردیم و چه نوع سیاست خارجی را دنبال کرده ایم. پرسش سری جای خود باقی هست که متغییرات درسیاست خارجی مان را چه گونه ارزیابی و حل می کنیم.


بخش دوم:


سیاست خارجی نه ماهه حکومت وحدت ملی


این بخش از صحبت و گفتمان مشترک ما مهم هست و شما هم دربرنامه تان تاکید داشته اید که وضعیت سیاست خارجی را درطی این نه ماه برشماریم. من البته دراین بخش به مسایلی اشاره می کنم که عمدتا همه شما آن را می دانید اصل خبرها پنهان نیست منتها می خواهم نتیجه و جمع بندی از رویدادها داشته باشیم و یا اینکه به این رویدادها چه گونه نگاه می کنیم. مهم دریک تحلیل و ارزیابی " دیدگاه " هست دراین گفتمان ممکن است مطالب را به گونه مطرح نمایم که برخی ازشما با آن موافق نباشید ولی این همان دیدگاه است که مطرح می شود. ابتداء اجازه دهید که ازیک تفاوت بنیادی درسیاست خارجی حکومت و حدت ملی با حکومت رییس جمهورکرزی صحبت نماییم و آن تفاوت را از سیاست افغانستان با پاکستان را شروع می کنیم در زمان کرزی مناسبات افغانستان و پاکستان بکلی خراب و تنش میان کابل و اسلام آباد به اوج خود رسیده بود. اما حکومت وحدت ملی ، حرکت و چرخش یک صد هشتاد درجه ای درمناسبات کابل و اسلام آباد را ایجاد کرد. درحال حاضر سیاست خارجی و مناسبات ما با پاکستان هرگز مناسبات عصر کرزی نیست درحال حاضر تنش زدایی صورت گرفته است و رهبران دو کشوربه گونه ای حرف می زنند که درتاریخ مناسبات دو کشورکم ترچنین ادبیات را داشتیم . نوازشریف با بلند پایه ترین مقامات کشورش به کابل آمد و با رهبران حکومت وحدت ملی گفتگوهای بسیار دوستانه ای را پیش برد. درکنفرانس خبری مشترک رهبران هردو کشور گفتند که درکنارهم هستیم با تروریزم مبارزه مشترک داریم و دشمنان دو کشور نمی توانند دوستان دو کشورباشند. 


تنش زدایی و بهبود مناسبات درحدی بسیار خوبی صورت گرفته است و کارهای عملی هم انجام شده است دریک مورد تحویل دادن زندانی خطرناک برادر حکیم الله محسود به پاکستان هست و این کارصورت گرفت گرچه در شش ما پیش از امروز وقتی که این کارانجام شد حکومت افغانستان مسوولیت آن را به عهده نگرفت و گفت محسود زندانی آمریکا بود و آنها تحویل پاکستان داده اند ولی خوب کاری است که درزمان حکومت وحدت ملی انجام شده است. رهبران دو کشور سفرهای پی هم انجام داده و درسفرها موضوعات مهمی را بحث کرده امان نفس سفرمهم نیست رییس جمهورکرزی هم بیست بار به پاکستان سفرداشت. مهم دست آوردهای سفرمی باشد. تنش زدایی بهبود مناسبات یکی ازدست آوردهای مهمی بوده است که درزمان حکومت وحدت ملی بوجود آمده است. درکناراین مساله یک مورد دیگری نیز عملی شده و آن اینکه تعداد از افسران نظامی افغانستان به پاکستان رفته اند تا دوره های آموزشی را درآن کشورببینند این مساله به لحاظ کمیت آن چنان اهمیتی ندارد اما گامی است برای ایجاد حسن نیت آن هم درچنین حوزه های. روابط تجاری اقتصادی میان دو کشورخوب شده است دیگر بمبارانها و موشک بارانهای را ازسوی پاکستان به خاک افغانستان را نداریم.


پاکستانیها هم می گویند که ما به خواست اصلی و مرکزی افغانستان توجه کرده ایم و مراکزتروریستها را ازوزیرستان شمالی به صورت قهرآمیز و جنگ جمع کرده ایم و آنها ازمنطقه گریخته و یک بخش زیادی ازآنها به افغانستان رفته اند این کارصورت گرفته و تاحدی به زیان امنیتی افغانستان تمام شده است و به همین دلیل یک عده استدلال می کنند که این کارپاکستان برنامه ریزی شده است امری که خود پاکستان آن را قبول ندارد پاکستان می گوید که ارتش ما به مراکز ولانه های آنها دروزیرستان حمله کرد و آنها به افغانستان و جاهای دیگری گریخته اند و حالا ما متعهد هستیم که با حکومت افغانستان به صورت مشترک آنها را درهرجای که باشد سرکوب نماییم. البته رهبران افغانستان به این قانع نیستند آنها تاکید دارند که پاکستان باید قولهای را که به افغانستان داده است را عملی نماید. درحال حاضرکمتراقدامات عملی ازسوی پاکستان درمهارتروریستها صورت گرفته است. جنگ وزیرستان نمی تواند نمونه همکاری باشد بل این جنگ تروریستها را به خاک افغانستان کشانده و بیش ازهفت گروه تروریستی درافغانستان بخصوص درولایات شمالی جابجا شده اند و جنایت های هولناکی را دربدخشان ولسوالیهای جرم و وردوج انجام داده و جنگهای گسترده ای را درولایت های قندوز،سرپل و جاهای دیگری راه انداخته اند و ثابت شده که آنها تماما ازپاکستان وارد افغانستان شده اند.


رهبران افغانستان می گویند که پاکستان کارهای که باید می کرد ولی درطی این مدت نکرده اند. بعنوان مثال پاکستان باید طالبان را درمیزگفتگوها حاضرمی کرد که این کارتا هنوز صورت نگرفته است. گرچه مذاکرات رسمی شروع نشده ولی درگفتگوهای غیررسمی درچین ، قطر امارات مذاکرات بین نمایندگان طالبان و افغانستان صورت گرفته اند درچین درشهرارومچی مولوی حسن رحمانی و مولو عبدالرزاق و نمایندگان ازحکومت معصوم استانکزی و انجنیرعاصم و همین گونه نمایندگان ازسوی حکومت پاکستان حضورداشته اند. درقطر و امارات و درخود پاکستان "گروپ بگواش" که یک نهاد غیردولتی است نیز مذاکراتی را با حضورنمایندگان حکومت افغانستان و طالبان راه اندازی کرده است. این مذاکرات رسمی نه ولی طرفهای منازعه حضورداشته اند. این گونه اقدامات خوب است ولی کافی نیست حکومت افغانستان انتظاردارد که دولت پاکستان گامهای عملی دراین جهت بردارد البته این انتظاردرستی می باشد.


نامه رییس جمهور به نوازشریف


اخیرا سخن ازیک نامه هشت فقره ای که بسیارجدی هم گفته شده ازسوی رییس جمهورغنی به آقای مشرف نوشته شده است. آن گونه که رسانه ها به مندرجات آن اشاره کرده این نامه حایزاهمیت زیادی باید باشد و خواسته ها و مطالبات ملی است و مردم افغانستان طرفدار آن می باشد و حکومت پاکستان باید به محتوای این نامه پاسخ مثبت بگوید. دراین نامه خواسته شده که رهبران شورای کویته و پیشاور باید نظر بند باشند. این خواست بسیارجدی و فوق العاده و بسیار بی سابقه هست تا هنوز ازسوی افغانستان چنین خواستی که رهبران طالبان و اعضای شورای کویته زندانی و نظرباشند را شاهد نبودیم و لی حا لا گفته شده که درنامه یکی از خواسته ها همین بوده است. نکته دیگری که بازگفته می شود درنامه نوشته شده موضوع زندانی شدن زخمیهای طالبان درافغانستان می باشند. یعنی اینکه پرسیده شود که درکجا زخمی شده و برای چه درجنگ افغانستان رفته اند آنها بجای درمان وتداوی درشفاخانه ها به زندان انداخته و از آنها دلیل زخمی شدن درجنگ افغانستان پرسیده شود. موضوع دیگری که درنامه ذکرشده مساله محکومیت جنگ بهاری طالبان طی یک بیانیه رسمی است یعنی اینکه دولت پاکستان طی اعلامیه رسمی عملیات بهاری طالبان را تقبیح و محکوم نماید طالبان جنگ بهاری شان را مثل سالهای گذشته اعلام کرده و تا بحال بدترین و خونین ترین جنگها را درافغانستان راه انداخته اند و این جنایتها ازسوی پاکستان محکوم شود گرچه گفته شده که پاکستان درجای که من ندیدم عملیات بهاری طالبان را محکوم کرده است. مساله دیگر درنامه تبادل زندانیان می باشد و موضوع دیگر هم عملیات برضد گروه حقانی است که مسوول بخش بزرگی از جنایت ها درافغانستان این گروه شناخته شده است. تبادل اطلاعات و همکاری درجنگ با تروریستها نیزازموضوعات دیگر مندرج درنامه رییس جمهور به نواز شریف گفته شده است. کنترل و نظارت از مواد شیمیایی و سیمهای که با آن وسکتها و بمب ساخته می شود نیزازدیگر موضوعات نامه رییس جمهور به نوازشریف می باشد. خیلی از رهبران سیاسی پاکستان ازجمله رییس کمیته های پارلمان پاکستان گفته اند که باید حکومت پاکستان به خواسته های افغانستان جواب مثبت دهد.


تفاهمنامه امنیتی و استخباراتی بین دو کشور


یکی از رویدادهای بسیار مهم و بسیار جنجالی ، نشانی شد یک تفاهمنامه امنیتی بین استخبارات دو کشور هست این سند با واکنشهای بسیار زیادی روبرو شد. درحال حاضر بحث روی آن جریان دارد و گفته شده که باید بازنگریهای روی آن صورت بگیرد. داکترعبدالله عبدالله رییس اجراییه حکومت وحدت ملی بارها اطمینان داده است که حکومت سندی را امضا نمی کند که استقلال تمامیت ارضی و عزت و کرامت مردم افغانستان زیرسوال برده شود. مفهوم سخنان داکتراین را نشان می دهد که اگرسندی قرارباشد امضا شود باید به نفع مردم افغانستان باشد. آقای نبیل هم درجلسه غیرعلنی مجلس گفته است که سند مورد بحث قراربگیرد و ازپنج مرحله باید بگذرد آن وقت امضا شود یعنی اینکه مبناء با تهیه سند مخالف نیست منتها تهیه سند حاوی شروط و عبوراز پنج مرحله و فلترباشد. حال پرسش اساسی دراین است که دراین سند چه مطالبی گفته شده کسی بدرستی نمی داند اما افرادی که با من صحبت کردند و آنها مدعی بودند که سند را دیده و رییس کمیسیون امنیتی آقای نجرابی هم گفته است که درسند اشاره به خط دیورند شده است. معنی این حرف این است که گویا خط دیورند باید تایید شده باشد اگراشاره به این مساله شده باشد نتیجه این می شود که خط تایید شده است. برخی هم گفته اند که درسند اشاره شده که طرفین متعهد می باشند که ازجدایی طلبان دو کشورحمایت نکنند.افغانستان که جدایی طلب ندارد افغانستان هم هیچ گاهی نگفته که ازجدایی طلبی درکشوری حمایت می کند.


موضوع دیگری که درتفاهمنامه به گونه حدس گمان به آن اشاره شده مساله تبادل اطلاعات امنیتی بین استخبارات دو کشورمی باشد البته این مساله به گونه باز و بدون حد و حدود قابل قبول نیست تبادل اطلاعات درتقابل با تروریزم خوب و ضروری هست اما باید حد وحدود آن تعریف شده باشد. همین که به صورت مطلق گفته شود که تبادل اطلاعات صورت می گیرد، خوب باعث نگرانی می تواند باشد. یک مقام هندی هم اشاره به همین موضوع داشت که سند براساس ذهنیتی ساخته و نوشته شده که گویا عوامل استخبارات هند درافغانستان فعالیت دارند و حالا دوکشورمتعهد می شوند با آن عوامل که دست به کارهای اطلاعات می زند و یا ازجدایی طلبی حمایت می کنند، باید مبارزه شود ودر یک مورد هم یک مقام دیگرهندی گفته است که درتهیه سند امنیتی استخبارات انگلیس نقش داشته است. این سند با این جنجالها و گرفتاریها روبرو شده است و کسی بدرستی نمی داند که سند چیست؟ این مسایل دررسانه ها درزکرده است و یک موضوع دیگری که رسانه ها به آن اشاره کرده که بنظرباید خیلی خوب هم باشد و آن تعهد دو کشور دریک مبارزه مشترک با ترریزم است.


این ها اموری هست که درمناسبات دو کشورافغانستان و پاکستان تا بحال یعنی درطی این نه ماه صورت گرفته است که برجسته ترین و جنجالی ترین آن همین نامه و تفاهمنامه است. فکرمی کنم متحدان افغانستان ازموضع گیریهای افغانستان درطی این مدت راضی باشد. دلیل رضایت این است که جامعه جهانی متعهد می باشد که به نیروهای امنیتی افغانستان کمک نماید آقای حنیف اتمر مشاورامنیت ملی در نشست سنا افغانستان اعلام داشت که غرب و متحدان افغانستان براساس توافقنامه امنیتی که با افغانستان امضا کرده، به نیروهای امنیتی افغانستان کمک می کنند وی تصریح کرد که روزانه دوازده میلیون دالر به نیروهای امنیتی افغانستان پرداخت می شود. درعرصه های دیگر هم همکاری و اعتماد متقابل انجام شده و حکومت وحدت ملی سیاست خارجی موفقی را دنبال کرده است. اما نگرانی دراین است که گذشته سیاست دراین سر زمین همان گونه که اشاره کردم همواره برپایه سیاستهای متغییر استواربوده و یکی ازدلایلی موفقیت پاکستان وعدم موفقیت ما همین دو نگاه متفاوت درعرصه سیاست خارجی بوده است وثوابت درسیاست خارجی پاکستان و متغییرات درسیاست خارجی افغانستان.


این مساله ازخود دلایلی دارد و آن این است که درپاکستان سیاست ازیک مرکز و ازیک مرجع مهندسی و طراحی می شود و آن مرجع پایه دارهست اما درافغانستان سیاست خارجی مثل اموردیگر، تابع متغییرات حکومت ها می باشد هرحکومتی که درافغانستان آمده سیاست خارجی را تغییرداده و قانون اساسی نوشته و کارهای متنوعی را درپیش گرفته است ما یکی ازجمله کشورهای هستیم که بشترین قانون اساسی را نوشته کرده ایم هرحکومتی مطابق میل و سیاست خود قانون اساسی نوشته است و سیاست خارجی ما و عرصه های دیگر هم چنین بوده است. اما درپاکستان تنها یک مرجع که سازمان استخبارات و یا ارتش پاکستان باشد سیاست را طراحی می کند. برخی به رییس جمهورغنی اعتراض می کنند که چرا درپایگاه نظامی پاکستان درلاهوررفت درحالیکه اصلی ترین جای و مرکزاقتدارپاکستان همانجا هست. حکومتهای ملکی درپاکستان بشترازافغانستان تغییرکرده و لی سیاست خارجی پاکستان ثابت و استوارمانده است دلیلی غیرازاین نمی تواند داشته باشد.


تشکر


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد