نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

حدیث انقلاب (۲)


حدیث انقلاب ( ۲ )
حوزه های خانوادگی
حاجی خداداد پدر شهید مزاری است وی در چهارکنت متولد و زندگی دشت. حاجی نسل دوم و یا سوم جنایت عبدالرحمان است که با تصرف و قتل عام ۶۲ در صدی مردم هزاره توسط سپاه جرار امیر جابر، متواری آ واره ودربدر می شد . ابا و اجداد مزاری از ولسوالی ورس و پنجاب هستند.
زمستان ۱۳۶۵ مادر پنجاب منطقه زرد سنگ، ارباب جمشیدرا پیدا کردیم و شب درخانه ارباب مهمان بودیم. آن شب برای ما دو تعبیر متفاوت داشت یکی شرح وقایع مظلومیتهای که مردم در عصر امیر عبدالرحمان داشت وی قصه های روایی و شفاهی را با ما در میان گذاشت که سخت ترسناک بود. حاجی جمشید می گفت که پدر روایت می کرد که اگر خایین ملی نمی داشتیم لشکر جبار عبدالرحمان هرگز برما پیروز نمی شد. اینکه ما قتل عام شدیم و سپاهیان امیر بر ما مسلط شد علت اصلی همی چوبک دستهای داخلی بود که راهمنایی لشکر جرار شد.
حاجی جمشید نام افرادی را گرفت که فرزندان شان همین حالا در جامعه ما نقش خوبی سیاسی دارند. من البته از خایین ملی که راهنمای دشمن برای قتل عالم مردم شد نفرت دارم اما، لاتزر وازره الاخری، بما می گوید که مرد و عادل و منصف باشیم هرکی مسوول اعمال خود می باشد.و درست به همی خاطر نام راه نمایان خودی در پیشاپیش ارتش امیر عبدالرحمان را نمی گیرم.
گفتم از این زاویه مهمانی خانه ارباب جمشید برای تلخ بود زیرا مارا به تاریخ ستم پیوند زد و نان در کام ما تلخ شد ارباب چون خیلی دقیق و ساده روان گپ می زد که دل سنگین را حتا به لزه می انداخت.
اما زوایه دیگر که مزاری اقوام پدری خودرا پیداکرده بود، سخت خوشحال بودیم. استاد مزاری نسبت ها و نسب ها را با تمام جزییات می پرسید و تنها خودش همه راحفظ کرد اما من آ ن هارا فراموش کرده ام. بحث بسیار شیرین و جذابی فامیلی میان مزاری و ارباب جمشید صورت گرفت و ما که گوش می کردیم همراهان مزاری در خانه ارباب جمشید من ، استاد عرفانی، آ یه الله پروانی استاد عزیزالله شفق و چند دوست دیگر بودند. در یک مورد صحبت ازدواج استاد شد ارباب پرسید هنوز ازدواج نکرده ای استاد مزاری گفت نه حاجی صاحب نشد. خوب یادم هست من به دلیل اینکه خیلی رویم به استاد مزاری باز بود بدون توجه به اینکه استاد مزاری ناراحت می شود گفتم ارباب صاحب یک فکری بحال ایشان بکنید حرفی بدی نبود اما فردای آن شب استاد به من گفت حاجی آغا آن حرف شما خوب نبود گفتم چرا؟ استاد گفت ما که خواست گاری نرفته بودیم ما مهمانی رفته بودیم و دیگر اینکه هرکسی در خانه اش شاید دختر و خواهر جوان و دم بخت داشته باشد بدون مقدمه برمی خورد ذکر این خاطره به این دلیل بود که بگویم اصلیت مزاری ازورس و پنجاب مربوط ولایت بامیان است اما جنگهای خونین هفت ساله سبب گردید که ابا و اجداد مزاری آ واره شوند.
حاجی خداد پدر استاد مزاری انسان شریف پاکیزه و مومن که هرگز اجازه نداد که مزاری در هنگام تحصیل و طلبگی مثل سایر طلبها مشهر و شهریه بگیرد. مزاری بدون گرفتن شهریه درس می خواند و این یکی از استثناات است که طلبه حوزه از جیب شخصی خود درس بخواند و شهریه امام زمام را نخورد. مزاری به دستور پدرش همین گونه بود اما همین انسان مومن توسط حرکت اسلامی همراه با اعضای خانوداه اش به صورت وحشتناکی بشهادت می رسند. آ یا جناب جاوید در خاطراتش نوشته است؟ که حزب حرکت مرتکب جنایت در حق حاجی خداداد شده است و مرتکبین حزبیش را جزا داده باشد. حزبی که رهبرانش مزاری را مهدور الدم اعلام نمایند چه گونه قبول می کنند که شهادت حاجی خداداد توسط حرکت اسلامی یک جنایت بشری بوده است. این جنایت در حق حاجی خداداد توسط حزب جاوید صورت گرفت. همانگونه که اشاره کردم تنها کاری که در نوشته هایش اگر به ان اشاره کرده باشد این است که من دخالت ندارم. البته زیاد مطمین نستم که جناب جاوید غیر ازشرح سن سال محل تولد و ذکرنام اقوام و اعمام و جزییات بی معنای از این دست را نوشته باشد. بی معنا به این دلیل هرکسی دارای خویشاوندی است و اینکه نوشته کنی که چند دختر و پسر داشت و چه شد و چه نشد من البته دلیل این جزییات را می دانم که رفیق نیچه بنویسد حاج آقای جاوید بدرقم تاریخ نویس شده است.
جرم حاجی خداداد چه بود که حزب جاوید این گونه این مومن خدارا سر به نیست کرد و برخی حکایتها این است که ازکوه پراند. مثل قصه چهل دختران که از ترس نجابت شان که مورد تجاوزات جنسی سپاه بیرحم و بی وجدان امیر، قرار نگیرند، خود شان را ازکوه پرتاب کردند، حزب جاوید عین همین کار را در حق پدر شهید و دیگر اقوامش انجام داد ازکوه در یک کلام می گویند که غلطاندشان.
جرم وی تنها یک چیز بود که پدر عبدالعلی مزاری است و عبدالعلی مزاری نصری یعنی عضو رهبری سازمان نصر است. برخی مخبلهای حرکت و شورای اتفاق می گفت، نصر یعنی نصرانی و ریشه نصر از نصارا گرفته شده است. حاجی خداداد جرمش این بود که فزندش عبدالعلی مزاری و مخالف حرکت است . جناب جاوید با تمام جزییات نام زن و مرد دختر و پسرخانواده شهید مزاری را شرح می دهد و درمورد خود استاد مزاری خیلی زیاد گپ می زند و این نتیجه را می گیرد که مزاری مریض شد وپدرش وی را تا زیارت یک ملنگ شفاده هم برد اماخوب نشد. گرچه ندیدم که مریضی مزاری را از نوع جنون گفته باشد، بدون شک منظور جناب جاوید از این همه لاطایلات تنها یک چیز است که بگوید مرض مزاری دیوانگی بود. این گونه حرفها از سیاق نوشته معلوم می شود چنانچه در نوشته منسوب مریضی جاوید تعبیر به مریضی ..... شده است سیاق کلامها همین را می رساند.
اینکه این کنجکاوی روی حوزه خصوصی زندگی مزاری دلیل دارد و آن این است که مزاری و جاوید ازیک منطقه نزدیک بهم هستند و به همی خاطر نامهای دختر پسر زن و مرد را می گیرد. امابا تمام این جزییات لکه ننگی در حوزه خصوصی خانوادگی مزاری پیدا نمی شود و جناب جاوید دنبال یک مرض است که نشان دهد که مزاری مریضی داشت و جنگهای غرب کابل را ارجاع به همین مرض نماید. من که همین را فهمیدم خداکند که چنین نباشد.
اماتاجای که من دانم مزاری بلحاظ نجابت و طهارت خانوادگی فوق العاده است. پدرش در حدی مومن بود که گفتم برای مزاری هنگام تحصیلات اجازه شهریه گرفتن را نداد و خرج مصرف مزاری را خودش می فرستاد. اگر مقایسه نماییم مثلا زندگی خصوصی آقای جاویدرا با زندگی خصوصی شهید مزاری فکر می کنید بیرق کی بالا است و کدام دو آدم مزاری و جاوید نمرات عالی می گیرند بازهم مزاری برنده است و اگر جاوید کمی تکان خورده باشد و اگر می خواهد تاریخش تاریخ باشد و همه اش تاریخ و خاطره ستمگری نباشد، کمی به حوزه های خصوصی مزاری نمره بالاتر از خود را دهد که خلق الله باور کند که جاوید هم کمی انصاف داشته است گرچه معتقد است که مزاری دشمن وی است آ دم گاهی به دشمنش کریدت می دهد و صاحب وجدان و اخلاق می شود. آ نچه آن غلط در مقال مرض ..... منسوب به آقای جاوید نوشته است وضعیت زندگی وی افتضاح است و هیچ نمره ای ندارد. داستان دلباختگی وی را همه می دانند که به دخترنامزد دار دل می بندد و باچه جنجالهای به مراتب سخت تر از ازدواج آ یه الله باخواهر مشتاق مواجه می شود. خوب آدم که پول داشت و قدرت، همه این امور پنهان می شود این اولاد غریب است که همه چیزش گناه و زشت است. جاوید آ یه الله محسنی و.....با قدرت و نفوذ که داشتند همه چالشها در زندگی و حوزه خصوصی خود را پوشاند و در حاشیه راند اگرنه در این باب جناب جاوید و رهبران حرکت اسلامی نمره که هیچ بل رفوزه شده اند. در این باب به صورت سر بسته آ نهم بخاطر اشارات و تاکیدات خود جناب جاوید، که تفصیلات بی مورد در حوزه خصوصی شهید مزاری داشت، پرداختم. بحث کاراکترها و مواصفات ذاتی استاد مزاری را در نوشته بعدی ،حدیث انقلاب، بخوانید. یا هو ادامه دارد ......
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد