نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

ای نبی خدا مرا به هندوستان بفرست

ای نبی خدا مرا به هندوستان بفرست

 

دریک شوخی مستمربا همکارانم دروزارت خارجه به این نکته اشاره می کنم که حضرت عزراییل،لیستی تهیه کرده که درآن لیست نام چند نفرازهمکارانم به چشم می خورد.این شوخی به این خاطر،جریان دارد که سن دونفرازهمکارانم ازمرزهشتاد ساله گی،گذشته اند ولی آنها هرگزسن واقعی شان را افشاء نمی کنند اما درضمن گفتگوها وشرح وقایع تاریخی وسیاسی کشور،عمرشان را نیز،کشف کرده ام من البته ازوقتی،وارد فضولی کشف سن واقعی دوستانم شدم که آنها نسبت به افشای آن،حساسیت نشان می دادند ونمی خواست بما بگویند که سن واقعی شان چند است وتاریخ تولد شان درچه سالهای بوده.اما بحث های تاریخی شان که خود باآن سروکارداشته،آنها را وا می دارند که بصورت ناخود آگاه،تاریخ های را، نقل نمایند که عمرشان درآن سالها،چند بوده است.

 

یکی ازآن بزرگواران می گفت که من ده ساله بودم وپدرم جنرال ارتش بود من همراه پدرگاهی به ارک می رفتم البته درروزهای غیررسمی ومناسبتهای خوشی، به دیدن اعلیحضرت می رفتیم یکی ازدوستانم می گفت من دوازده ساله بود که دست اعلیحضرت را بوسیده ام.این بخش اززمان را درذهن خود،مثل نقش" کا الحجر" حک کرده است این دوستان من، وقتی ازآن دوره های تاریخ صحبت می کنند،افسوس آن روزها را می خورند.راستی جای افسوس را دارد حق با دوستان من است.آنها درآن زمانها،خودرا دراوج اشرافیت قدرت، احساس می کردند وآن دوره های رویایی را حالا ندارند.آنها برای شان سخت است که اشرافیت،قومی به یک نحوی،ازبین رفته است وگروهای دیگری،درمسند قدرت نشسته که نسبتی با تبارآنها ندارند.این دوستان به لحاظ سنی وقت شان تمام شده اما به لحاظ روانی هم چنان با اروزوهای شان، زندگی می کنند ویکی ازدلایلی که سن واقعی شان را نمی گویند همین است که نمی خواهند گفته شود که دنیا با شما خدا حافظی کرده وشما هم با دنیا،به درود بگویید.این شوخی من برای شان که آنها را درلیست،عزراییل دیده ام ،هرگزبرای شان خوش نمی خورند اما شوخی جدی است،آنها هم دربرابرموج شوخیها وخنده ها،ناخواسته خود را شان را همراه با ما می کنند.

 

دوستان کهن سال من ،گاهی به اعتراض می گویند که ما عزراییل درخواب دیدیم وملک خدا بما گفت که نام مارا حذف کرده وبجای آن ،نام تورا که، من باشم،ثبت کرده است.می گویم هیچ اشکالی ندارد کاش همین کاررا کرده باشد.زیرا من حسرت هیچ قدرت وثروتی را نمی خورم زیرا که هیچ کدام را نداشته ام.اما می گویم حضرت عزراییل کارخودش را می داند وبرنامه های خودش را تغییرنمی دهد.داستان مردی را که ازترس عزراییل به نبی خدا،پناه آورده بود را برای شان نقل می کنم وتاکید می کنم که شما همکاران،آماده سفرباشید.اما دوستان من هرچیزی را قبول دارند اما تا هنوزآماده نشده که قبول نمایند،نام شان درلیست حضرت عزراییل،دیده شده وبلیط سفربرای شان بزودی،صادرمی شود.

 

مردی که سن زیادی ازوی گذشته بود وصاحب مکنت وقدرت درزمان حضرت سلیمان علیه السلام شناخته شده بود او هنوزکارهای انجام ناشده زیادی داشت ازهمه مهمتر،آروزوهای با جا وبی جایی را درذهن خود می پروراند.وی هرازچند گاهی به دربارحضرت سلیمان می آمد ونبی خدا وی را بخوبی می شناخت.مرد سالخورده ودوست حضرت سلیمان ،یک روزعازم دربارنبی خدا شد درنزدیکهای دربارحضرت سلیمان،با حضرت عزراییل برمی خورد.عزراییل با نگاه های که زهرازچشم مرد مغرور،می گرفت نگاه عزراییل،پیام مرگی بود که گویا وی را همان جا قبض روح کرده باشد.مرد متمول با نگاه عزراییل خودرا به کلی باخت ومتیقن شد که عزراییل همین است زیرا مواصفات آن را قبلا ازحضرت سلیمان شنیده بود.وی شتابان خودرا به دربارنبی خدا می رساند وگریان نالان ازحضرت سلیمان،کمک می خواهد زیرا که زمان مرگش را می داند ومرگ دربرابرچشمش،مجسم شده است واین خیلی سخت است که آدم زمان مرگش را بداند.سیاست مداروانقلابی محکوم به اعدام را به سمت،چوبه دارمی برد.خبرنگار ازوی می پرسد که چه احساسی دراین لحظه ها،داری وتو که این همه مقاومت ومبارزه سرسختانه را درمقابل رژیم درپیش گرفته بودی ومی دانستی که پایان این موضع گیری،مرگ است.حال آن زمان فرارسیده وتورا لحظات بعد به پای چوبه دارمی برد،دراین لحظه می خواهم احساس شما را، مردم بدانند.سیاست مدارانقلابی می گوید: من با شروع مبارزه دربرابراستبداد ،مرگ را قبول کرده بودم وپذیرایی آن بودم اما آن روزفرارسیده است وی می گوید:فکرمی کنم ،دانستن زمان مرگ سخت است ازاین جهت کمی احساس شکستگی دربرابرمرگ دارم.

 

مرد، زمان مرگش را با نگاه عزراییل دانست وخیلی برایش سخت بود که مرگ را قبول نماید وی ازنبی خدا خواهش می کند که واسطه شود، تا عزراییل جانش را نگیرد زیرا کارهای زیادی عقب افتاده دارد که انجام نداده وباید آنهارا تمام نماید.مورد دیگری که مرد ثروتمند وبا قدرت ازحضرت سلیمان می خواهد این است که وی را بجای دوری،منتقل نماید تا ازدست عزراییل برای مدتی نجات یافته باشد .نبی خدا با اصرار بیش ازحد دوستش،به باد فرمان می دهد که مرد را به هندوستان،ببرد آن زمان هندوستان،دورترین نقطه زمین،شناخته شده بود.حضرت سلیمان بارگاهش،لبنان فعلی بود.باد به فرمان نبی خدا،مرد را به هندوستان منتقل می کند تا ازدست عزراییل نجات یافته باشد.روزی دیگر،حضرت عزراییل به دربارنبی خدا،مشرف می شود.حضرت سلیمان باوی درامورمختلف گفتگومی کند دراین حال داستان پریشانی ووحشت بی پایان رفیقش را که به هندوستان فرستاده ،با حضرت عزراییل درمیان می گذارد وازایشان می خواهد که دوستانش را این قدر،نترساند همین که جان آنهارا می گیرد این نهایت وحشت است وپیش ازآن نباید مردم را به ترساند عزراییل می گوید: من کسی را نترسانده ام وکسی را دراین شهر،تهدید به قبض روح نکرده ام وقرارنیست که درشهرشما،کسی را به این زودیها، قبض روح نمایم من درحال حاضرچنین ماموریتی که فردی ازرعایا ودوستان شما را درلبنان،جانش را بگیرم را،ندارم.

 

حضرت سلیمان می گوید: دیروزیکی ازدوستانم را ترسانده بودی بگونه ای که پیش ازگرفتن جانش ازسوی شما،نزدیک بود درکنارمن ،جان ازقالب تهی نماید نبی خدا می گوید وی رفیق من است وکارهای زیادی دارد که باید انجام دهد اما دیروزشما را دیده وبا نگاه شما،مرگ را دروجودش،حس کرده بود وی ازمن کمک خواست که اورا به هندوستان بفرستم تا ازدست شما خلاص شود.عزراییل می گوید: من دیروزدوست شما را درگوشه ازشهردیدم که قصد دیدار شما را داشت من با وی نگاه جدی ازباب تعجب کردم که او اینجا چه کارمی کند من قراراست جان وی را درهندوستان بگیرم این ماموریت بمن داده شده بود.تعجب کردم که وی اینجا چه می کند.حال شما اورا به هندوستان فرستاده اید درجای مقدرشده، جانش گرفته می شود.

 

مرگ،سنت تغییرناپذیراست انسان بایدهرلحظه آماده آن باشد.من به دوستان بسیارپیرم به همین خاطر،شوخی می کنم وسربسرشان می گذارم اما می دانم ازاین بابت سخت،موجب ناخرسندی شان می شوم.گفتگوهای ما، درچهارچوب حفظ همه نزاکتها وحرمتها،صورت می گیرد.من،دوستانم را خیلی دوست دارم وخصوصا آنهای که، با من هم سرنوشت شده وهمه دریک صف ودربورد مشاورین وزارت خارجه، کارمی کنیم.احساس من این است که هیچ چیزی را ازدست نداده ام زیرا درگذشته چیزی نداشتم که حالا آن را ازکف داده باشم این سرنوشت عام من است اما دوستانم دراین دفتر، این طوری نیست آنها فکرمی کنند که شرایط زمان به سود آنها نبوده ،متغیرات زمان ، اشرافیت شان را ازش گرفته است وبه همین دلیل است که حسرتاریخ وگذشته را می خورد.اینکه درلیست قراردهیم،خوش شان نمی آید یک روزیکی ازهمان دوستان گفت: اروزودارم عزت گذشته یک باردیگرتکرارشود ومن آن را بیبینم.آروزوی آدمی هرگیزنمی میرد وچه بسا،آزوطمع انسان درپیری،بشتراز جوانی،شعله ورد شود.رفیق حضرت سلیمان علیه السلام کارهای عقب افتاده ای زیادی داشت ومی خواست برای انجام آن ازچنگان عزراییل تا هندوستان،بگریزد.آز،طمع  وآروزوهای تحقق نیافتنی زیادی را انسان با خود دارد وبه همین دلیل برای هرچیزی،فکرمی کند الامرگ که حتی شوخی کردنش،گران تمام می شود.

 

خلیفه بغداد روزی فرمان داد که ،مسن ترین آدم را درسراسر بلاد،شناسایی کرده وبه نزدش حاضرنماید.خلیفه عباسی مثل دنیای مدرن امروز،عمل می کرد می خواست،مسن ترین آدم را پیدا وبرایش جایزه دهد وبرایش جشن بگیرد کاریکه امروزدردنیا،رایج شده.ماموران به فرمان خلیفه همه بلاد را می گردد،بلادی که ابردرهرجایش می بارید بازهم درقلمروخلیفه عباسی باریده بود.آنها موفق می شوند،مسن ترین آدم راشناسایی واورا درمیان سبد ویاچگس به نزد خلیفه می آورد.خلیفه ازدیدن وی خرسند می شود وبرای معمرزمانش احترام بجای می آورد ودرپایان نشست دربار،هدیه گران بهایی برای معمرزمانش می دهد.سالخورده ترین مرد درمیان سبد،هدیه را می گیرد وبا خرسندی که درچهره اش،عیان بود،مرخص می شود وی می گوید: آیا خلیفه هرسال یک چنین هدیه ای را برای من می دهد.خلیفه می گوید: آری هرسال که بیایی بحکم اینکه درعمرازهمه پیشی گرفته ای،جایزه وهدیه خلیفه به تو،تقدیم می شود.معمردرداخل سبد وچگس هنوزازبغداد بیرون نمی شود که،جان به جان آفرین،می سپارد.سالخورده ترین مرد زمان خلیفه ازلحاظ جسمی،مرده بود ودیگری چیزی برایش باقی نمانده بود اما حرس طمع، هم چنان دراین کالبد تمام شده،شعله وربود وزبانه می کشید. وی با دیدن هدیه خلیفه می گوید: آیا خلیفه هرسال برایش چنین هدیه ای خواهد داد.فاصله این آروزوی سالانه، بامرگ وی دقایق وساعاتی بیش نبود.

 

آدمی هراندازه،پیرشود ولی تعلقات وی با عوالم پیرامونیش،زنده است وهرگزتسلیم مرگ نمی شود وبه همین دلیل است که پدرازقدیم به من گفته بود:آدمی با آروزو،زنده است.پس چرا دوستان هشتاد ساله من دروزارت خارجه،شوخی های مرا جدی بگیرد وقبول نمایند که حضرت عزراییل آنها را درلیست سفر آخرت گرفته باشد.آنها گاهی می گویند: ما ازحضرت عزراییل می خواهیم که تورا درلیستش بگیرد که این قدرمخالفت خوانی علیه حکومت کرزی نداشته باشی ما ازحضرت عزراییل می خواهیم که تورا با خود ببرد زیرا که تبدیل به اپوزیسیون حرافی شده ای من می گویم: اگرعزراییل حرف شمارا قبول نماید من هیچ حرفی ندارم .زیرا من چندان دلی خوشی ازاین دنیا ومافیهای آن ندارم وهیچ اروزوی گذشته ای را برای زنده کردنش درآینده ندارم ولی یک رسالت انسانی دارم تازمانیکه زنده باشم،حرف حقی را گفته باشم وبرای عدالت کاری کرده باشم زیرا باوردارم که این  سرزمین متعلق به همه ساکنان آن است وهمه ازحقوق شهروندی وانسانی،برابر،برخورداراست.امریکه دوستان هشتاد ساله من آن را درک نمی کند وتعریفی برای حقوق شهروندی ندارد.برای آنها اشرافیت تباری مقدم برهرچیزی،می باشند.

 

 فکرمی کنم من وما شخصی دراین داستان،مطرح نیست این داستان زندگی جمعی ما باشد که با احساسهای متفاوت زندگی می کنیم.رفیق سلیمان نبی کارهای عقب افتاده داشت وهمه احساسش این بود که با کمک نبی خدا ازدست عزراییل،نجات پیدا کند حضرت سلیمان وی را به هندوستان فرستاد وتعجب عزراییل را برطرف کرد.هرکسی ازسلیمان زمانش می خواهد که اورا ازمرگ نجات دهد زیرا که کارناکرده زیادی دارد.درقرآن مجید آیه ای داریم که می گوید:مرا برگردانید تا کارهای خوبی که نکرده ام را ،انجام دهم اما خداوند می گوید: نه،این این آدم اصلاح شدنی نیست او فقط حرفی را می زند.آروزوی بازگشت به دنیا وتعلقات بی پایان آن حتی با فراق روح ازجسم هم،وجود دارد.

 

سه عامل اصلی منازعه


 

 

 

سه عامل اصلی منازعه

 

دیروزسه شنبه،شورای اجرائیه وشورای مشورتی حزب وحدت اسلامی  مردم افغانستان،جلسه ای را، پیرامون موضوعات اساسی،کشوردایرکرد. نشست مسئولان حزب با ریاست استاد محقق رهبراین حزب برگزارشد.درابتداء،موضوعات مهمی  ازسوی ایشان،مورد ارزیابی وتحلیل قرارگرفت.استاد محقق طرح مباحث اساسی را به خاطرتحلیل ومشوره اعضای حزب،بیان داشت ودردومورد : شرکت درکنفرانس شانتهی سوم درپاریس ودعوت راجا پرویزاشرف صدراعظم پاکستان،ازاعضای حزب،نظرخواست.اعضای شرکت کننده، هردوموضوع را مثبت ارزیابی کردند وگفتند: شرکت درنشست پاریس، مفید برای تبادل نظرومذاکرات صلح افغانستان می باشد.

 

دراین نشست،آقای مقصودی به عوامل جنگ اشاره داشت ایشان گفت: مصالحه درست است اما باید بدانیم که عامل جنگ درافغانستان،کیست وبا مدیران اصلی جنگ ومنازعه باید گفتگو،صورت بگیرد.دراین نشست،من به سئوال آقای مقصودی،پاسخ دادم وبه  سه عامل اصلی، منازعه درافغانستان اشاره کردم.طالبان،استخبارات،ولاابالا گیری سیاست درافغانستان،ازموضوعاتی بود که به آن اشاره شد.به همین مناسبت لازم دیدم،توضیحات بشتری را درمورد عوامل جنگ درافغانستان دراین نوشته با دوستان درمیان بگذارم. طالبان درواقع،عامل مباشرمنازعه افغانستان می باشند.آنها همان گروهی هستند که درقتل مردم بصورت مستقیم دست دارند ومردم را می  کشند.طالبان قاتلان مباشرمردم افغانستان،نیروهای بین المللی وسربازان پولیس واردوی افغانستان،هستند.آنها بیش ازشانزده سال است که مردم را بصورت مباشر،می کشند ومسئولیتها را می پذیرند.جامعه جهانی براساس فیصله بن 2001 وارد افغانستان شد وهدف محوری آنها،نابود کردن شبکه القاعده وحامیان آنها بود.طالبان به صورت گسترده ای،به کشتارمردم با ابزارانتحاروانفجاربمبهای کنارجاده ای شان، ادامه می دهند ونشانه ای ازکاهش عملیات طالبان درامرکشتارمستقیم مردم،دیده نمی شود.عواملیکه باعث تقویت کشتار،بصورت مباشرازسوی طالبان شده،عمدتا منابع مالی ونحوه سازماندهی آنها می باشند.

 

سه منبع مهم مالی برای طالبان شناسی شده وطالبان سالانه بیش ازپانصد ملیون دالر،عواید دارد.حوزه خلیج فارس وموسسه های خیریه که برای طالبان پول ارسال می کند،یکی ازمهم ترین منبع مالی طالبان دانسته شده.درگذشته نیزاین حوزه ،همیشه حامی طالبان بود وامارت آنها را برسمیت شناخته ومشوق رفتارهای طالبان درافغانستان شمرده می شد. شبکه خبری الجزیره،بزرگترین ماتم را درفروپاشی طالبان،گرفته بود.برخی کارشناسان کشور می گویند: امنیت افغانستان بلحاظ حمایت مالی این کشورها،بصورت غیرمستقیم،تهدید می شود این موضوع بسیارخطرناک است.طالبان بالاترین منبع مالی شان،حوزه خلیج فارس دانسته شده است. منبع دوم مالی طالبان ،مواد مخدروعواید حاصله ازآن دانسته شده. طالبان با سازمان دهی شبکه های حمل نقل مواد مخدروقاچاق بران حرفه ای وابسته به مافیایی منطقه ای وبین المللی،توانسته بالاترین مدرک مالی را بعد ازعایدات ازکشورهای خلیج درکنترل خود داشته باشد.این درامد، درکنارمنبع حوزه خلیج فارس،بسیارمهم دانسته شده است وطالبان مدیریت قاچاق مواد مخدررا درخیلی ازجاها،بدست گرفته است.چاقاق مواد مخدردرافغانستان،سرمایه واقتصاد زیرزمینی وغیرقانونی شناخته شده که بشترین سود را طالبان ازآن سرمایه حرام بدست آورده است.

 

منبع سوم عایداتی طالبان،که کم ترازدومنبع دیگر،نیست شرکت های امنیتی حمل نقل،اکمالات ناتودرسراسرافغانستان می باشد.این شرکت ها،مختلط خارجی وافغانی،سهم ودرامد بسزایی ازمساله حمل  نقل اکمالات ناتو بدست می آورند وگفته شده تنها سهمی که به طالبان ازاین درامدها، درسال می رسد،چیزی درحدود،بیش از160 ملیون دالر درسال می شود واین مبلغ را طالبان ازاین بابت ،سالانه بدست آورده است . ازاین سه منبع عظیم مالی طالبان که حوزه خلیج فارس،مواد مخدروعواید نقل وانتقالات ناتوباشد، بگذریم، یک منبع چهارمی نیزبرای طالبان،شناسایی شده که این مدرک چهارم، درمقایسه با سه منبع ،پیشین ناچیزدانسته شده است.این مدرک چهارمی،جمع آوری عشرذکات ازسوی طالبان درنواحی که مسلط هستند،می باشد.طالبان بعنوان عامل اول درمنازعه، جنگ مباشرشان را با این منابع ومدارک مالی درطی بیش ازیک دهه به پیش برده است.

 

عامل دوم درمنازعه افغانستان،استخبارات کشورهای منطقه است.رییس جمهورکرزی دریک سخنرانی به این مساله اشاره داشت که استخبارات منطقه وجهان درامر،سازماندهی طالبان،نقش دارد ایشان گفت: طالبان به سه دسته ای محلی،منطقه ای وبین المللی،تقسیم می شود.ازمضمون سخنان رییس جمهوراین نتیجه بدست می آید که طالبان بومی ومحلی درواقع قربانی طالبانی هستند که وابسته به شبکه های استخباراتی،منطقه وجهان،هستند.تردیدی نیست که استخبارات،مدیریت اصلی منازعه افغانستان را بدوش دارد.کارهای راکه طالبان درافغانستان انجام می دهند،بدون سازماندهی استخبارات وتجهیزات آنها،غیرممکن است.حمله های سبز برآبی،حمله های ویران گردرمستحکم ترین،مراکزنظامی آمریکا درهلمند نظیر،عملیات درپایگاه" سیشن" درهلمند که بیش ازدوصد ملیون دالربه آمریکا،خساره وارد کرد وباعث،سرشکستگی استخبارات ناتو وآمریکا شد.حمله به دیگرمراکزنظامی آمریکا درجلال آباد،میدان ورد ک وحملات مکرردرمیدان هوایی بگرام،ازمظاهرجنگ استخباراتی می تواند باشد. مدیریت ورهبری چنین عملیات دشوار،کاراستخبارات است.رییس جمهور،حمله به جان اسدالله خالد را پیچیده انجنیری شده،توصیف کرد.انتحاری بمب را درشرمگاه ومناطق محرمه ازبدن خود جاسازی می کند وبه این ترتیب،عملیات وحشتناکی را به راه می اندازد.حمله به جان استاد ربانی،نیزازپیچیدگیهای،غیرقابل پیش بینی همراه بود.

 

استخبارات برای راه اندازی،چنین عملیاتی،هم ازابزارمهم،استفاده می کند ومساله مهم ترازابزار،تسهیلات ومهره های است که عملیات را بخوبی،درمیدان ودرصحنه رهبری می کنند.کسی چه می داند که حمله به جان استاد ربانی توسط چه کسانی زمینه سازی شد وحملات انتحاری درپایگاه های به شدت ،حفاظت شده،چه گونه وتوسط چه عواملی دردرون مرکز،سازماندهی شد وبه همین دلیل است که عوامل اصلی،جنگ  استخباراتی،هرگزشناسایی نمی شود.تشکیل کمیسیونهای تحقیق ارزیابی حملات، یکی ازبی خاصیت ترین،کمیسیونها درتاریخ این گونه اتفاقات،دانسته شده است.ازدوعامل منازعه،مباشروغیرمباشرکه بگذریم،عامل سوم درادامه جنگ، ناامنی واینکه تروریستها،زنده وفعال است،موضوع بی مبالاتی ولاابالی گیری،درسیاست افغانستان،دانسته شده.حکومت افغانستان اراده برای مبارزه با دشمنان مردم افغانستان را نداشت.تحلیلگران افغان همیشه به این نکته،تاکید دارند وازبی پروانی حکومت درامرمبارزه با تروریزم،گله وشکایت کرده اند.حکومت افغانستان،تعریفی مشخصی ازدوست ودشمن خود،ندارد.این مساله ازسوی منتقدان حکومت همیشه اشاره شده که حکومت افغانستان تاکنون تعریف مشخصی ازجبهه های دوست ودشمن مردم افغانستان را،ارایه نکرده آنها به این بخش ازصحبتهای رییس جمهورکه تروریستها را درمراسم قربانیان،برادرخطاب کرده،بجای اینکه باعث تشفی دل یتیمان وبیوه زنان، باشد،به شدت مایه ناراحتی ،قربانیان شده.

 

فراموش نکرده ایم که درمراسم قربانیان فاریاب، شهرمیمنه،روحانی درجمع حاضران چه گفت.یگانه خواست وی به نمایندگی ازمردم این بود که رییس جمهور،تروریستها را اززندان،آزاد نکند.امرالله صالح رییس پیشین امنیت ملی می گوید: تروریستی که به جان اسدالله خالد رییس عمومی امنیت ملی،حمله کرد،ازآزاد شده گان حکومت افغانستان،بود.وی به کویته رفت وطرح حمله به جان اسدالله خالد را درآنجا،مهندسی کرد وهمین زندانی عفو شده حکومت افغانستان،عامل حمله به جان رییس امنیت ملی افغانستان،بود.ناظران می گویند: این نهایت بی مبالاتی ولاابالی گری، حکومت درقبال تروریستها است واین ظلمی است درحق قربانیان، متضرران حملات تروریستی.درکناراین مساله، منتقدان حکومت می گویند که : حکومت افغانستان،مانع جدی درمسیرعملیات نیروهای بین المللی ایجاد کرد ونگذاشت که آنها با طرح عملیات شبانه،تروریستهای بی رحم را،ازبین ببرند.حکومت افغانستان با جامعه جهانی نه درسیاست ،همکاری درستی داشت ونه درعرصه های جنگ با تروریستها.

 

عوامل منازعه جنگ با این صورت،به قوت خود باقی است.گرچه نشانه های ازخاموش کردن آتش جنگ درگوشه کنار،دنیا شروع شده.نشست پاریس که بنام شان تهی سوم،نام گزاری شده،ازاقدامات مثبت درحل منازعه افغانستان دانسته شده است وهمین گونه تلاشهای سازمان ملل برای برگزاری کنفرانسی درعشق آباد،نیزازنشانه های حل مناقشات خونین کشوردانسته شده اما تا رسیدن به صلح واقعی وپایان قطعی جنگ ومنازعه،باید زمان زیادی،درپیش رو،وراه طولانی،مانده باشد.زیرا هرسه عامل اصلی منازعه(طالبان،استخبارات،ولاابالی گری درسیاست) درکنارعوامل فرعی دیگر،کماکان به حال خود، باقی است. 

رییس جمهورچه می کند؟


رییس جمهورچه می کند؟

 

درهفتم جنوری سال 2013 رییس جمهورکرزی به آمریکا می رود.قراراست درگفتگو با آقای اوباما رییس جمهورآمریکا،مسایل مربوط به حضورنیروهای آمریکا را،مورد بحث قراردهد.ایشان دریک مورد، یک ماه پیش ازاین گفت: به نقاط حساس نباید دست زد.رییس جمهوربه این موضوع اشاره داشت که به نقاط که آمریکاییها حساسیت دارد،نباید دست زد.این سخن کلی، رییس جمهورکرزی بود وکسی نمی دانیست که هدف ازنقاط حساس که رییس جمهوربه آن اشاره دارد چیست ؟ایشان ،نقاط حسا س ازنظرآمریکاییها را شناسایی کرده ونمی خواهد به آن سویچ های بالا دست بزند.رییس جمهورکرزی واوباما روی همین  نقاط حساس درماه آینده ازسال جدید نیزگفتگوخواهد داشت.

 

البته ما نمی دانیم که چه نقاط حساسی را رییس جمهورکرزی شناسایی کرده وبه مردمش می گوید: که به آن نقاط حساس نباید دست زد.درکنار،مساله حضورنیروهای بین المللی درافغانستان وبحث کمیت وکیفیت آن درافغانستان پس ازسال 2014، عمده ترین موضوع مورد بحث،مساله قراردادهای امنیتی  درادامه سند همکاری استراتژیک آمریکا با افغانستان است.افغانستان با کشورهای مهم اروپایی،موافقتنامه استراتژیک را امضا کرده که جدی ترین آن،موافقتنامه استراتژیک با آمریکا می باشد.درادامه آن الحاقیه ای، بنام مکمل پیمان استراتژیک ،نیزقراراست که بین آمریکا وافغانستان امضا،شود. برخی ازآگاهان می گویند: لیون پانتا وزیردفاع آمریکا هفته گذشته درافغانستان آمد ایشان، حامل پیام دعوت ازسوی رییس آمریکا درسال جدید برای رییس جمهورکرزی بوده است.به هرترتیب رییس جمهورکرزی،درهفتم ماه جنوری سال 2013 وارد آمریکا می شود وقراراست با مقامات آمریکایی بخصوص رییس جمهورآمریکا،گفتگوهای مفصلی درمورد،کیفیت وکمیت حضورنیروهای آمریکایی درافغانستان وامضای قرارداد امنیتی واستراتژیک داشته  باشد. به استنباط ما ،موافقتنامه امنیتی ،دونقطه حساس دارد که یکی پایگاه دایمی آمریکا درافغانستان ودیگری مصونیت قضایی،سربازان آمریکایی است .

 

درمورد پایگاه دایمی این مساله را خود آمریکاییها،حل کرده ملکیها وسیاست مداران آمریکا زمان حضورپنج ساله رادرنظرگرفته اند.ده هزارسربازآمریکایی بخاطرماموریتهای غیرجنگی،برای مدتی پنج سال درافغانستان،حضوداشته باشند.اما نظامیان آمریکایی زمان حضوردرافغانستان را تاسال 2024 درنظرگرفته اند.ولی بهرصورت هرچه باشد،مساله پایگاه دایمی برای سربازان آمریکایی،درافغانستان مطرح نیست.دلیل مساله را مقامات آمریکایی واضح ساخته اند آنها استدلال می کنند که همسایه گان افغانستان وهمین گونه درداخل افغانستان،مخالفت با داشتن پایگاه دایمی ،محسوس می باشد بنابراین ما نمی خواهیم  باعث نارحتی همسایگان ومردم افغانستان شویم.موضوع دومی که درقراردادامنیتی باید حل شود ،مساله مصونیت قضایی سربازان آمریکایی است.فکرمی کنم این مساله، همان نقطه ای حساسی است که رییس جمهوربه آن اشاره کرده.آمریکاییها درسراسرجهان نزدیک به هزارپایگاه نظامی دارند ازهم اکنون روشن شده است که رویه واحدی درمورد،حضورنیروهای آمریکایی درسراسردنیا درنظرگرفته شده است.این مساله قابل بحث نیست.رویه درمورد،سربازان آمریکایی درافغانستان،همان رویه عام درسراسردنیا می باشد.نقطه حساس که رییس جمهورازدست زدن به آن پرهیزمی کند وگفته است که: نقاط حساسی است که نباید به آن دست زد این سویچ با لا که رییس جمهوربه آن دست نمی زند،همین مصونیت قضایی سربازان آمریکایی می باشد.

 

درعراق وقتیکه پارلمان آن کشور،مصونیت قضایی را،قبول نکرد ازفردای آن، سربازان آمریکایی بدون اینکه وارد مصالحه ویا بده بستان،شود،خاک عراق را بمقصد همسایه دیواربه دیوار،عراق ترک کرد وهمه نیروهای آمریکایی درپایگاه نظامی کویت مستقرشدند وازآنجا به مراکز دیگرنظامی درحوزه خلج فارس مثل بحرین،ریاض،امارات وقطروعمان،رفتند.درقرارداد امنیتی ،هردوموضوع ازهم  اکنون حل شده است.آمریکا درافغانستان پایگاه دایمی ،تاسیس نمی کند ودیگراینکه سربازان آمریکا،درافغانستان مصونیت قضایی دارد ورویه عام،درمورد سربازان آمریکا، درافغانستان،نیزصادق است.رییس جمهوردرسفرهفتم جنوری سال2013 همین کار،را خواهد کرد برخی می گویند: رییس جمهورپیمان امنیتی را دراین سفرهمراء با رییس جمهورآمریکا،امضا می کند.قراردادامنیتی،مراحلی دشواری ندارد وموضوعات اساسی آن تماما،حل شده است.

 

گذشته ازمساله خروج نیروهای آمریکایی ازافغانستان،وگذشته ازنیروهای که درافغانستان باقی می مانند،صرف نظر ازامضای قرارداد امنیتی ،یکی ازموضوعات مهم دیگر درگفتگوی رییس جمهورکرزی با مقامات آمریکا،مساله آموزش،تجهیز وکمکهای وعده داده شده به نیروهای افغانستان،است.براساس فیصله شیکاگو وتایید وزراء ناتودرنشست ده روزپیش بروکسیل،قرارشد که سالانه مبلغ چهارمیلیارویک صد ملیون دالر به صندوق امنیتی افغانستان واریزشود.رییس جمهور،سخت به این کمک نیازدارد زیرا اردوی افغانستان،به شدت به کمکهای غرب،احتیاج دارد.آمریکا وناتو،باید این کمک را به نیروهای افغانستان برساند وآن را داشته باشد. زیرا،فروپاشی ارتش نوپای افغانستان،به نفع هیچ کسی درافغانستان نیست وناتو نمی گذارد این دست آورد،را ازدست داده باشد.کمک صورت می گیرد اما میکانیزم، بسیارمتفاوت خواهد بود.وزراء ناتودربروکسیل به صراحت اعلام داشتند که میکانیزمی برای ارسال کمکها ونحوه ای استفاده آن درامورنظامی وامنیتی بگونه خواهد بود که ازدست برد ودوزدی وغارت،امورمالی،مصونیت داشته باشد. برای مصونیت کمکها درافغانستان،آنها میکانیزم مجزایی را درنظرگرفته اند.

 

رییس جمهورمی خواهد گفتگوهای دیگریرا نیزبا آمریکاییها داشته باشد.انتخابات شفاف وعادلانه، یکی ازعمده ترین موضوعات افغانستان درسال 2014 می باشد،آمریکا ازاقدامات رییس جمهورکرزی بخوبی آگاه است.ایشان سعی می کند موافقت آمریکا را درجهت که خود برنامه انتخابات را،مهندسی کرده،طرف خود جلب نماید.انتخابات،با چالش واعتراضات جدی احزاب سیاسی،جامعه مدنی به لحاظ قوانین،میکانیزمهای اجرایی،روبرومی باشد.نظارت بین المللی نیزازدیگرموضوعاتی است که رییس جمهور، باید مقامات آمریکا متقاعد نماید.آگاهان می گویند: رییس جمهور کارهای سختی پیش رو دارد وخیلی مشکل است که بتواند آمریکا را متقاعد نماید که انتخابات را همان گونه که می خواهد،برگزارنماید.برخی آگاهان مسایل افغانستان گفته اند: که معرفی کاندیدای ریاست جمهوری،نیزمی تواند ازکارهای باشد که رییس جمهورآن را با مقامات آمریکا،مطرح نماید.گفته شده که غرب وآمریکا بصورت ضمنی به رییس جمهوکرزی گفته اند که مساله ریاست جمهوری را،تبدیل به موضوع ارثی وخانوادگی نکند اگراین حدس گمانها،درست باشد،دیگرمعرفی یک نفرازاعضای فامیل رییس جمهوربرای انتخابات سال2014 مشکل می شود.اینها ازجمله کارهای است که رییس جمهورکرزی،درمذاکرات هفت جنوری سال جدید، با مقامات آمریکایی درکاخ سفید خواهد داشت.

کارهای دیگررییس جمهوردراین روزها،پرداختن به مسایلی داخلی کشوربخصوص،مساله انتخابات،مصالحه با طالبان،می باشد.رییس جمهوردرمورد انتخابات،مصوبه های مهم ونهایت جنجال برانگیزی را درکابینه حکومتش دا شته است.البته درکابینه،با سه روزبحث با پیشنهاد آقای فضل احمد معنوی رییس کمیسیون انتخابات،کمیسیون سمع شکایت را حذف کرد وبجای آن درحل منازعات ودعاوی امورانتخابات،مراجع قضایی را ومحاکم استیناف درولایات کشوررا،تصویب کرد.درمورد قوانین انتخابات،پیشنهادات احزاب وگروهای مدنی ،بکلی برداشته شده وهمه قوانین را براساس سیستم،اس.ان.تی.وی مورد تصویب قرارداده است اینها ازاقدام عمده رییس جمهورکرزی درمورد قوانین انتخابات،بوده است.قوانین انتخابات به مجلس شوراملی،فرستاده شد وقراراست که مجلس نمایندگان روی آن بحثهای،مبسوطی داشته باشد.درمورد قانون تشکیل وصلاحیت کمیسیونها وحذف دونماینده سازمان ملل درکمیسیون سمع شکایات،نیزچالشهای زیادی،رونما شده است.مجلس سنا بنابه سفارش حکومت ، قانون تشکیل وصلاحیت کمیسیونها را،نقض وآن را مثله کرده درگوشه ای گذاشته است.وحال برای تصویب مجدد آن،باید هردو مجلس ازطریق،کمیسیون مشترک،قرارهای تازه ای را اتخاذ نمایند.

 

کارهای دیگری که رییس جمهورانجام داده مساله،گفتگوهای مهم درترکیه بود،ایشان درسفرانقره با مقامات ترکیه وهمتایی پاکستانی خود آقای آصف علی زرداری،گفتگوهای مهمی درمورد صلح،حمله به جان رییس امنیت ملی، داشت.حاصل مذاکرات آنگونه که خبرگزاریها،اعلام کرده،یکی توافق طرفین درمورد، تشکیل کمیسیون مشترک برای بررسی حمله به جان رییس امنیت ملی وهمین طور، شناسایی عوامل تروراستاد ربانی درسال گذشته بوده است.مساله دیگریکه خیلی مهم دانسته شده وگوشه های آن دررسانه های خبری،پخش شد،مساله طرح حکومت افغانستان ازسوی شورای عالی صلح، درمورد نحوه ای مشارکت طالبان وحزب اسلامی درسال 2015 به حکومت افغانستان است دراین طرح ظاهرا، ذکرشده که طالبان بعنوان اقدامات اولیه،بخشهای ازجنوب وشرق افغانستان را درکنترل خود داشته باشد وپس ازآن پیوستن طالبان وحزب اسلامی به حکومت ومشارکت آنها درانتخابات، ازجمله موضوعات مهمی بوده که رییس جمهورکرزی درترکیه به آن پرداخته است.ایجاد نمایندگی برای طالبان درترکیه نیزازدیگرکارها وتوافقات رییس جمهوردراین روزهای اخیردرسفرترکیه،دانسته شده است.کارهای دیگررییس جمهوردرادامه توافقات ترکیه، سفرتعقیبی ایشان درپاکستان است.البته تاریخ سفررییس جمهورکرزی به پاکستان هنوزاعلام نشده است.اما این سفرقریب الوقوع وحتمی دانسته شده.

 

هدف عمده ازسفربه پاکستان،ادامه عملی شدن مصوبات ترکیه ومطالبات افغانستان ازحکومت پاکستان،ذکرشده است. گفته می شود رییس جمهور،اصلی ترین خواستش یکی آزادی ملاغنی برادروهمکاران شان اززندان پاکستان ودیگری،وادارکردن طالبان به مذاکره با حکومت افغانستان است.اینکه طالبان،گفتگوبا حکومت افغانستان را قبول ندارد،دلیل آن درنیت پاکستان دانسته شده است.رییس جمهوراین کارراخواهد کرد  که ازپاکستان بخواهد این دوکاررا برای شان ،باید انجام دهد البته برخی گفته اند که بررسی دوسیه حمله به جان رییس امنیت ملی نیزازدیگرمطالبات وکارهای رییس جمهورکرزی،درسفرپاکستان ،می باشد اما این مساله ظاهرا عطف به پرونده تروراستاد ربانی خواهد شد.رییس جمهور چه کارمی کند را، با این اقدامات وکارها تا بحال ،دنبال کردیم. اوضاع واحوال نشان می دهد که رییس جمهورکارهای زیادی درداخل کشوروهمین گونه درسفرهای بیرونی خود تاسال2014 درنظردارد،انجام دهد.

حاجب درگاه

حاجب درگاه

 

پدر،نشانه ای ازرحمت بی پایان الهی است ومادرمظهرآن.نسبت پدربا فرزند،اشتراک هریک درشادی وماتم است.پدردرشادی فرزند،خودرا به یک نحوی شریک می داند وفرزند هم همین ،نسبت رادارد.خدا درواقع پدروخالق هستی است وبی تفاوت درامررفتارمخلوقات خود نیست.برخی گفته اند که خدا، انسان وجهان را آفرید وسپس انسان را، رها کرده وگفته است : گورپدرتان هرکاری که می خواهید بکنید ،مختارهستید وبمن ربطی ندارد.خدا، انسان وجهان را آفرید وخودش درکناری نشست ونظاره گر،مخلوقات خود هستند وکاربکار آنها ندارد.انیشتین می گوید: خدا جهان را آفریده وآن را مدیریت هم می کند. ودرجای دیگری گفته است که درپشت این گلدان آفرینش،مدیر،مدبری ،استاده است وگلدان هستی را با نظم ود سپلین اداره می کند.

 

دراین صورت باید گفت: انسان با رفتارخود،خدایش را،گاهی خوشنود وزمانی هم، غضبناک می کند.عده ای گفته اند که انسان باید ازغضب خداوند بترسد.غضب الهی،ویران گروجهنم آدمی است.عرفاء می گویند: خداوند لطیف مهربان وعاشق مخلوقات خود هست.خدا هم عاشق است وهم معشوق.عاشق به این معنی که درشش روز،هستی را آفریده پس عاشق مخلوق خود باید باشد.امکان ندارد کسی چیزی بدیعی را بیا فریند اما عاشق آن نباشد.مخلوق همیشه عاشق دارد وآن عاشق آفریننده اوست.خداوند معشوق هم است.همه هستی به سوی او درحرکت است"صیرورت"همان گردش وچرخش بسوی،معشوق است.درادبیات عرفانی ما،درجهان تنها،عاشق ومعشوق وجود دارد ودیگرهیچ چیزی درکارنیست.عشق،همان ربط ونسبت عاشق ومعشوق است.با عشق عاشق به معشوق،وصل می شود.پدرومادر،عاشق فرزند شان هستند.فرزند هم معشوق والدین است وبه همین دلیل است که ازرنج معشوق،عاشق به عذاب می شود.حاجمی می خواست،مجنون را حجامت نماید.وی خنجر حجامت را به جان مجنون کشید،اما مجنون فریاد کشید.حاجم درجای دیگری ازبدن مجنون خنجررا کشید بازهم فریاد مجنون بلند شد.حاجم به مجنون گفت: تورامی شناختم درد وسختی برای تو،معنی نداشت تومجنونی هستی که درراه عشق وجنونت سرما وگرما،گرسنه گی وتشنگی را،نمی دانستی حال چه شده که بخاطرنوک خنجرحاجم این همه فریاد می زنی.مجنون می گوید: ای حاجم می دانی که من خودی، ندارم هرچه درمن می بینی،لیلا است لیلا. خنجرتوزخمی به جان لیلای من وارد می کند ومن بخاطر،لیلا درد می کشم وفریادم به این خاطراست که خنجرتو،لیلای مرا،خونین وزخمی می کند.

 

خدا درعذاب ما،معنی دارد. فکرنکنید که حرفی بی معنی گفته شده است.این بخش ازجمله را همیشه شنیده ایم که درعذاب خدا، گرفتارشوی.این حرف اهل حدیث وسخن اهالی "قال" است.اما سخن اصحاب "حال"این نیست ازمولانا اگرسئوال شود وی هرگزاین سخن را قبول ندارد.عذاب الهی یعنی چه؟ خداوند که معشوق ودرعین زمان عاشق است،چه گونه عاشق معشوقش را، گرفتارعذاب می کند.عرفاء درهستی هیچ چیزی،مقدس ترازعشق بین خالق ومخلوق را قبول ندارند.اگرخدا همه هستی را براساس عشق آفریده دراین صورت،چیزی بنام نفرت،کینه وعذاب وجود ندارد.به این سئوال هم باید پاسخ داده شود که پس عدالت خدا درکجا است؟ اگرعقابی درکارنیست وهمه چیزبراساس محبت وعشق آفریده شده ونسبت هستی با خالق همان نسبت عاشق ومعشوق باشد.دراین صورت حساب خطارکاران چه می شود؟پاسخی آن این است که عاشق ومعشوق می تواند درحق هم جفا کنند وبه تناسب جفایی که می کنند، باید اصل عدالت درحق وی اجرای شود.عدالت درواقع هما پاسخی است به جفایی عاشق درحق معشوق. مجنون اگرگرفتاری دارد این به دلیل  جفایی است که درحق معشوق کرده.درک جفای عاشق ومعشوق خیلی سخت است.زیرا میان عاشق ومعشوق،رازهای وجود دارد که کسی خارج ازآن فضا،نمی تواند آن را درک نماید. گفته شده :میان عاشق ومعشوق رمزی است+ چه داند آن کی اشترمی چراند. خالق ومخلوق که نسبت وربط شان با هم دیگر،عشق است.دراین صورت می تواند عاشق گاهی درحق معشوق جفا کند دراین حال باید عاشق جفاکار،سزای اعمال ستمکرانه اش را بچشد.عدالت وتطبیق آن،سزای جفا وستم عاشق است.پس عدالت درحق جفاکارباید اجرا شود.

 

براساس اصول عرفانی،هرگزرابطه عاشق ومعشوق درهیچ شرایطی،قطع نمی شود.شیطان که رانده شده درگاه معشوق است با زهم ازرحمت،بی پایان الهی،محروم نیست.شیطان دریک مورد گفته است: من حاجب درگاه الهی هستم وعبوربه بارگاه قدسی وی را،بخوبی فلترمی کنم.کسیکه شایسته آن مقام نباشد،باید دراین مقام باشد.وی باید تصفیه وتزکیه شود وسپس به مقام معشوق،راه بازنماید.شیطان خود بارگاهی دارد که عاشقان خطا کار را مجازات می کند.سقوط وبقاء دردستگاه،شیطان،درواقع همان مکافاتی عملی است که وی درراه عاشقی بخوبی انجام نداده است.عاشق فداکار،هیچ گاه جفا نمی کند حال که رسم عاشقی را خراب کرده،باید دراسارت حاجب،بماند.وصل به معشوق دیروزود دارد اما سوخت وسوز،ندارد.داستان،لیلا ومجنون ،نشان می دهد که عاشق ومعشوق با قدرت عشق وانرژی بی پایان آن،درچاه هم که شده،به هم می رسند.

 

روزی قبیله مجنون به مهمانی،عروسی دعوت می شود.آنها مجنون را با خود به مراسم عروسی می برند اما درمیانه راه، قبیله مجنون،باخبرمی شود که درمهمانی،قبیله لیلا نیز،دعوت شده است.سران قبیله مجنون به مشوره می نشینند که چه باید کرد.اگرمجنون را درمهمانی ببرد،ممکن است،نزاع بزرگی به پاشود ومراسم عروسی،تبدیل به ماتم شود.آنها با شورومشوره این تصمیم را می گیرند که مجنون را درچاهی که در وسط صحرا ،قراردارد،بیاندازد چون، بازگشت به قریه،زمانی زیادی لازم دارد ودعوت شده گان مراسم ،ازمجلس شادی بازمی مانند.مجنون را به تناب بسته، وی را با کمال احتیاط ،وارد چاه می کنند.مجنون درتهی چاه قرارمی گیرد وتصمیم قبیله این شد که هنگام بازگشت،مجنون را ازچاه بیرون کشیده وبا خود به قریه بنی عامر، ببرد.قبیله بنی عامر،راه را، به نیت شرکت درمراسم عروسی،ادامه می دهد.ازقضاء قبیله لیلا، نیزبه مهمانی دعوت شده بود وآنها هم نفس همین راه را پیموده و دروسط راه درست درهمان جای که قبیله مجنون،مطلع می شود،قبیله لیلاهم با خبرمی شود که درمجلس عروسی،قبیله بنی عامرنیزدعوت شده.سران قبیله لیلا با شورومشوره،به این نتیجه می رسند که هرگزنمی خواهند که لیلای شان را مجنون بیبیند.لیلا، را مجنون نباید،بیبیند.آنها فیصله می کنند که لیلارا با کمال احتیاط داخل چاه بگذارد وهنگام بازگشت وی را ازچاه بیرون کرده وبا خود ببرد.مردان قبیله ریسمان را درکمرلیلا می بندند ولیلا را به این دلیل که مجنون نبیند،داخل چاهی می کند که ساعات پیش،مجنون درآن  انداخته شده بود وبه این صورت لیلا ومجنون درتهی چاه، باهم وصل می شوند.

 

این وصال درنوع خود بی نظیراست اما علیرغم همه اراده ونیت متخاصم دوقبیله اکنون عاشق ومعشوق باهم وصل شده اند.این وصال نشان می دهد که عاشق ومعشوق درنهایت امر،باهم وصل می شوند.اصلا فلسفه عشق ،همان وصال است واین امکان ندارد که عشق پاکی باشد اما وصالی نباشد.داستان شورانگیز،حضرت یوسف علیه السلام وحضرت یعقوب نبی را شنیده ایم ومی بینیم که پدرعاشق با گذشت سالها،به فرزند معشوقش حضرت یوسف می رسد چه وصال با شکوهی، عاشق ومعشوق باهم داشتند.لیلا ومجنون درتهی چاه با هم وصل شده اند واین عشق پاک وانرژی بی پایان،عامل وصال آنها شده اند این وصل به دلیل اهمیتش دردوقبیله متخاصم،کم ترازوصال یعقوب نبی به حضرت یوسف علیه السلام نیست.قبیله مجنون با ختم عروسی ازراهی که آمده بود،برمی گردد.آنها برسر چاه می رسند وریسمان را داخل چاه می اندازند تا مجنون شان را ازچاه بیرون بکشند.ریسمان به تهی چاه می رسد.لیلا ومجنون با هم مشوره می کنند که کدام یک،ریسمان را به کمربی بندد.لیلا به مجنون می گوید: من ریسمان را به کمرمی بندم ومن ابتداء ازچاه بیرون می شوم.مجنون می گوید: چرا؟ لیلا می گوید: من باید ابتداء خارج شوم ریسمان اگرازقبیله من باشد خوب من با اجازه ات همراه قبیله ام، رفته ام اما اگرریسمان ازقبیله تو باشد بازهم اتفاق ناگواری،روی نمی دهد زیرا قبیله تو مرا بی نهایت دوست دارد آنها مرا به یک ترتیبی ازخود می دانند ومن عروس قبیله شما هستم.اما اگرتو خارج شوی،این احتمال وجود دارد که ریسمان ازقبیله من باشد دراین صورت قبیله من،تورا درجا،تکه تکه می کند.دفع ضررمتحمل لازم است. مجنون درمقابل استدلال لیلا،مجاب می شود مگرمجنون می تواند سخنی لیلا را قبول نکند.لیلا، ریسمان قبیله را به کمرمی بندد،مردان قبیله  می خواهند مجنون شان را ازچاه بیرون کنند.آنها ناگهان با لیلا روبرو، می شوند همه درعین خرسندی که لیلا ،عروس قبیله بنی عامر را می بینند،همه با تعجب به هم دیگرمی نگرند یاللعجب ما؛ مجنون درچاه انداخته بودیم، ولی لیلا ازچاه بیرون آمد.قبایل ساکن درجزیرت العرب،مانع وصال لیلا ومجنون بودند اما این عاشق ومعشوق علیرغم،خصومتهای دوقبیله بیرحم با هم وصل می شوند.

 

جنگ قبایل درسرزمین ما،همانند دوقبیله بنی عامروبنی تمیم،نمی گذارد که بندگان خدا درپناه عشق به معبودش،زندگی آرامی داشته باشند.همان گونه که خصومت دوقبیله عرب،مانع ازوصل لیلا ومجنون بود،ماهم مانع بزرگی درزندگی لیلیها ومجنونهای وطن ما،ایجاد کرده ایم.دراین سرزمین عشق به هم دیگررا سالها است که کشته ایم،زعماء، بما گفته اند که با هم عشق نداشته باشیم اگر باهم عشق ومحبت داشته باشیم،سزای مان مرگ است.ستم کاران، کارهای خطرناک را کرده اند اول اینکه مردم با هم مناسبات دوستانه،نداشته باشند همه به قصد مرگ هم دیگرازخانه های شان خارج شوند.نزاع های خونین سالها است که دروطن قبایلی ما، ادامه دارد.تباری،تباردیگررا قبول ندارد.ماهیت منازعات،متنوع است اما یک منازعه درمتن آن قرارگرفته است وآن برتری قومی برقوم دیگراست.بنی تمیم،لیلا را به این دلیل به مجنون نمی داد که مجنون  ازقبیله بنی عامربود،این دوقوم با هم خصومت داشتند ونتیجه دشمنی شان این شد که لیلا ومجنون قربانی ،آنها شوند ویا داستان جولیه ورومیه که ویلیام شکسپیر،آن را نوشته است،برتری طلبیهای دوقبیله جولی ورومی،سبب گردید که رومیه وجولیه قربانی آنها شوند برخی گفته اند شکسپیر،داستان عاشقانه ای جولیه ورومیه اش را ازداستان،لیلا ومجنون ،گرفته است بهرصورت مانع محبت وعشق ورزی مردم به هم دیگر درکل ومانع وصال لیلا ومجنو ورومیه جولیه،خصومتهای قومی بوده است.

 

دوم اینکه ستمکاران قبایل درسرزمین ما،نقش شیطان را بخود گرفته اند آنها قلمروهای شیطانی برای خود،ساخته ومانع عبور،بندگان خدا به سوی خداوند شده اند.طالبان پدیده ای است که درنقش شیطان ظاهرشده ونمی گذارند که مردم پیوند عاشقانه باهم وبا خدایش داشته باشند. خدای طالبان همان خدای است که شیطان،معرفی آن باشد.خدایی طالبان،هرچه باشد ولی هرگزعاشق بندگانش نیست.طالبان،می گویند:عاشق ومعشوقی بین خالق ومخلوق، درکارنیست خدا،همان خالق جباری است که اگرخطا کنی تورا به قعرجهنم به آتش می کشاند.خدای طالبان با خدای که مولانا بما معرفی می کند،بسیارفرق دارد.خدای مولانا،رئوف،مهربان ازرگ گردن به بندگانش،نزدیک تراست.اما خدای طالبان،جباروقهاری که تحمل هیچ چیزی را ندارد. رابطه او با بندگانش،بجای محبت وعشق،قهروآتش است.طالبان می گویند: خدا یک دروازه ای ورود، دارد وآن دروازه، طالبان است.طالبان همان ادعای را دارند که شیطان دارد. شیطان گفته است خدا حاجبی دارد که من هستم من نمی گذارم کسی به خدا،نزدیک شود من سوگند یاد کرده ام که بندگان خدا را تاروزقیامت،به سمت خود بکشانم وآنهارا ازمعشوق اصلی،دوروگمراه نمایم.طالبان هم می گویند: راه رسیدن تنها وتنها ما هستیم.ما ازطرف خدا وظیفه داریم که احکام شریعت وی را به پاداریم اجرای شریعت این است که گردن بزنیم،سنگ سارنماییم،تیرباران وشلاق بزنیم. آنها همه کارهای شان را بنام خدا وشریعت انجام می دهند ومی گویند: دروازه بهشت بدست ماست این ما هستیم که تشخیص می دهیم چه کسی به بهشت باید برود وچه کسی نمی تواند وارد بهشت شود.

 

طالبان می به انتحاریونش درس می دهند و می گویند: بمب را درکمرتان بیبندید،ومردما که ما می گوییم،بکشید وکلید جنت را دراختیارتان می گذاریم.انتحاریون که خود را می کشند وصدها انسان دیگررا،به ماتم می نشانند،اعتقادات شان را ازطالبان گرفته اند که با کشتن وانتحار، به جنت می روند. بهشت یک راه ویک دروازه دارد وآن طالبان است.منطق همان منطق شیطانی است.شیطان هم می گوید که من حاجب درگاه خداهستم ونمی گذارم کسی به خدا نزدیک شود این وظیفه من است ومن سوگند یادکرده ام که بندگان خدارا ازخدا دورنمایم.حاجب دراینجا، همان نگهبان مانع است که دمی دروازه است ومانع ازورود افراد به درون بارگاه می شود شیطان وطالبان خود را حاجب درگاه خداوند،می دانند درحالیکه هم منطق شیطان،غلط است وهم منطق طالبان،خداوند هرگزحاجبی ندارد.راه های رسیدن به خدا به عدد نفوس خلایق است ویا بگفته مارمولک: راه های رسیدن به خدا به عدد آدمها است.حدیث شریفی داریم به همین مظمون: الطرق الی الله بعدد نفوس الخلایق.خداوند هیچ درودروازه ی وهیچ حاجب ونگهبانی برای خود نگذاشته است.خدا عاشق مخلوقاتش وخود معشوق آفریده هایش،هست. خدا خود گفته است: من به بندگانم ازرگ گردن نزدیک ترم.هرکسی ازهرطایفه وتباری وبا هررنگ، نژادی با پاکیزه گی ،طهارت وتقوای می تواند به خدایش برسد. معیاروقاعده رسیدن به خداوند،عشق به اوست.عشق یگانه، نسبت بین خالق ومخلوق وبین عاشق ومعشوق است.این عشق وصال می آورد.

 

حاجب ،ازاختراعات شیطان است وطالبان هم یک تعریف شیطانی ازخدا بما ارایه داده است.شیطان دامهای زیادی گسترانده وآدمهای زیادی را به خود همراه ساخته است.زیرا وی درازل پس ازتمرد،سوگند یاد کرد که انسانها را،اغوا نماید.شیطان دردام خود،مردمان زیادی را گرفتارکرده است.عالم، نمایی درخواب می بیند که شیطان،دامهای زیادی را گسترانده وبرخی ازدامها بسیار،زخیم وبا صلابت ومحکم ساخته شده است وتعداد هم چنان ،زمختی ندارد.عالم ازشیطان می پرسد که ای ملعون : این همه تنابها را برای چه بافته ای ودیگراینکه برخی بسیارمحکم وتعدادهم،نازک وباریک ساخته شده است.شیطان درپاسخ می گوید: این تنابها برای آدمهای مختلف ساخته شد وهرآدم مطابق با همان ظرفیت وتوانایی اش،تناب لازم دارد.شیطان مثل صنعت گران چینی برای هربخشی ازمردم،تولیدات خود را ساخته وازآن استفاده می کند ومی گوید: برخی،تنابهای نازک را پاره می کنند ومی گریزند وبرخی با همان دامهای ضعیف هم درکنارمن هستند.عالم نما، به پرسشهایش ازشیطان ادامه می دهد ویکی یکی ازصاحبان تنابها را می پرسد.شیطان هم توضیح می دهد که این تناب را برای فلانی ساخته ام ودیگری را برای فلان کس دیگر،درست کرده ام عالم ازخود می پرسد که ای شیطان ملعون برای من کدام یکی را ساخته ای.شیطان می گوید: شما احتیاج به دام ندارید شما با یک کرکر،درکنارمن می یایی وبدون تناب درکنارمن استاده ای.آدمهای ازجنس شما عالم وطالب را زیاد دارم.شیطان درست گفته است وی لشکریان زیادی ازآدمها درست کرده است وهمین طالبان درواقع جز،لشکرشیطان،چیزی دیگری نیست.شیطان ولشکریانش ،همیشه مانع نزدیک شدن انسان به خدا شده است شیطان وطرفدارانش خود را حاجب ونگهبان دربارالهی قلم داد کرده اند. درحالیکه ،حاجبی درکارخلقت وجود ندارد.خدا عاشق بندگانش هست وآنهارا با عشق آفریده ودوست شان دارد.خدا معشوق هم هست.نسبت که عاشق را به معشوق،وصل می کند،همان عشق است.حاجب،واصل نیست.حاجب ،مانع وطرح شیطان است که خود را به ناحق،واسطه وفلتر،ساخته است.

 

نهایت عشق، وصال به معشوق است این وصال هارا درداستان،لیلا ومجنون درچاه بنی عامر، یوسف وزلیخا درمصر وبازهم،وصل یعقوب نبی به یوسفش درمصر،خوانده ایم.اتفاقات درسرزمین ما،یکی ادامه خصومتهای قومی ازنوع قبایل بنی عامروبنی تمیم است ودیگری،واسطه گری طالبان، که خودرا حاجب ونگهبان وواسطه ای بین مردم وخدا،قلم دادکرده است.چنانچه شیطان درداستان ما، خود را حاجب ،نگهبان،درگاه الهی قرارداده است.

هرکس بکارخود مشغول است


هرکس بکارخود مشغول است

 

طالبان با انفجاربیرحمانه امروزشان،ثابت کرد که بکارخود ادامه می دهند.کشتاروتبهکاری ازشاخص ترین وظایف طالبان دانسته شده است.آنها مسئول هشتاد پنج درصد ازکشتارمردم بیگناه افغانستان،شناخته شده اند.حمله انتحاری امروزدرپل چرخی،یک جنایت بود که طالبان مسئولیت آن را بدوش گرفته اند.هدف حمله یک شرکت عمرانی  وساخت ساز،با تمویل خارجیها درمنطقه ای پل چرخی،بود.طالبان بااین عملیات انتحاری، نشان داد که عمده ترین کارشان،ادامه کشتاراست وآن را درهرشرایطی انجام می دهد وذره ای درارتکاب جنایت وکشتار،تزلزل ندارند.درعملیات انتحاری پل چرخی پانزده نفرزخمی ویک انسان بیگناه ملکی کشته شده است.

 

 واین حاصل عملیات امروزطالبان درشرق کابل بوده است درکناراین جنایت،حادثه ای دیگری را خبرگزاریها،گزارش کرده که ده، دختردرولایت ننگرهارکه هیزوم برای خانه های زمستانی شان جمع می کردند،با انفجارماین،همه شان کشته شده اند مقامات پولیس گفته اند که ماین کارگزاری شده بود.ماین کنارجاده ای نیزازروشها وکارهای روزانه طالبان درمسیرراه مردم است.طالبان بشترین قربانیانش را ازگذاشتن وجا سازی کردن ماین کنارجاده، گرفته اند.طالبان درمسیرکاروانهای عروسی درشرق وغرب وشمال وجنوب کشور،ماین گزاری کرده ومردم بیگناه را که درجشن عروسی شرکت می کردند، را بخاک خون کشیده اند.طالبان امروزبا عملیات انتحاری درپل چرخی  وبا گذاشتن ماین کنارجاده ای شان ،باعث مرگ ده ها نفرازمردم بیگناه افغانستان گردیدند.این کار روزمره وعادی طالبان است که آن را به درستی انجام می دهند.جالب این است که عملیات انتحاری طالبان درحال صورت می گیرد که همه بسیج شده تا برای طالبان،کاری را انجام دهند.صلح پاریس بخاطراین است که طالبان را برسر،یک میزبا دیگران،بنشانند ونظرات شان را درمورد افغانستان،بدست آورند.طالبان نیزدرمورد کنفرانس شانتهی پاریس، گفته اند که درنشست پاریس ،شرکت می کنند ونقطه نظرات خود رابا دیگران،درمیان می گذارند.اخباری منتشرشده که گویا طالبان درحال حاضردرپاریس با نمایندگان ازشورای عالی صلح،درحال گفتگومی باشند.امریکه طالبان آن را ازوظایف خود نمی دانند ومنکرهرنوع مذاکره با دولت افغانستان می باشند اما خبرگزاریها،تاکید دارند که طالبان با اعضای شورا ی عالی صلح، وارد گفتگو شده اند.

 

همه تلاش دارند که طالبان را با حرمت واحترام دعوت نمایند وبه حرفهای آنها گوش دهند.فرانسه نیز، یکی ازبزرگترین افتخاراتش درافغانستان این است که توانسته برای اولین بار،اعضای طالبان،اپوزیسیون،جامعه مدنی ونمایندگان حکومت افغانستان را درکنارهم،بنشانند وتا همه به سخنان هم دیگرگوش دهند.حکومت افغانستان با همه وجود درتکاپواست که نام طالبان را ازلیست سیاه حذف نماید.صلاح الدین ربانی به همین خاطردرپشت دروازه سازمان ملل،استاده است.ناظران می گویند: صلاح الدین ربانی،حامل دولیست درسازمان ملل می باشد یکی فهرستی ازنامهای طالبان که درزندان گوانتوناما ،زندانی هستند وطالبان درمذاکرات طولانی شان تاکید داشتند که یازده نفر به دونوبت اززندان گوانتوناما،آزاد شوند.صلاح الدین لیستی ازطالبان را باخود درشورای امنیت برده که طالبان اززندان گوانتوناما،آزاد شوند.فهرست دیگری که آقای ربانی درجیب باخود دارد،حذف نام زیادی ازطالبان ازلیست سیاه،شورا امنیت است. گفته شده بیش ازپنجاه نفرازاعضای طالبان که پس ازحادثه یازده سپتامبر2001 نام شان،به دلیل ارتباط ،با شبکه القاعده،شامل لیست سیاه ،سازمان ملل شده بود،حال صلا ح الدین ربانی عمده ترین کارخود،برداشتن نام آنها را ازلیست سیاه،سازمان ملل می داند.هرکس کاری خود را می کند یکی همین است که ایشان کاروتکلیف خانه گی خود را دراین می داند که نام طالبان را ازفهرست سیاه،سازمان ملل بردارد دوهفته تلاش وگفتگو درسازمان ملل برای انجام این کاربوده است که طالبان اززندان گوانتوناما،آزاد شود ونام طالبان ازلیست تحریمهای سازمان ملل برداشته شود.

 

استدلال برای انجام کارصلاح الدین ربانی این است که طالبان بتوانند آزادانه درهمه جا سفرنمایند ودرمذاکرات صلح درپایتخت کشورهای مختلف بتوانند،شرکت نمایند.این هدف خیلی شفاف بیان شده است.اما درمورد آزادی طالبان اززندان گوانتوناما،منابع مطلع می گویند: که یکی ازکارهای آقای صلا ح الدین پی گیری این موضوع، نیزهست که طالبان اززندان گوانتوناما،آزاد شوند.حکومت افغانستان کاری دیگری را هم برای طالبان درنظرگرفته وآن را درقالب طرحی بیان کرده.حکومت افغانستان گفته است که طالبان تا سال2015 وارد حکومت افغانستان شوند وازطریق مشارکت درانتخابات،سهم مهمی درحکومت افغانستان داشته باشند عین همین مساله درمورد حزب اسلامی نیزگفته شده است.عطا محمد نوروالی بلخ دریک مورد به سئوال خبرنگاربه این مساله اشاره کرد وگفت که : ما ازورودحزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار وطالبان استقبال می کنیم وی گفت:ما می توانیم با حزب اسلامی حتی ایتلافی هم داشته باشیم.حکومت افغانستان پیش ازملحق شدن فرضی طالبان به ساختارسیاسی افغانستان،درطرح خودبه این مساله اشاره کرده که بخشهای ازجنوب وشرق افغانستان،دراختیارطالبان،گذاشته شده.مشارکت طالبان براساس طرح حکومت افغانستان،دردوفازباید انجام شود درفازاول،جنوب وشرق افغانستان دراختیارطالبان،قرارداده شود ودرفازبعدی،مشارکت طالبان درساختارسیاسی تاسال 2015 ،حل فصل شود.این طرح جزئیاتش معلوم نشده اما ازوجود چنین طرحی، هم خبرگزاریهای بین المللی یاد آورشده وهم حاجی صاحب دین محمد،عضوبرجسته شورای عالی صلح به آن اشاره کرده است .حاجی گفته است که اگراین طرح عملی شود،بحران افغانستان حل می شود.

 

هرکسی مصروف کاری شده که آنرا می خواهد انجام می دهد درحال حاضر،کاربرای طالبان وبه سود طالبان ازعمده ترین وظایف،حکومت افغانستان،شمرده می شود.هیئت شورای عالی صلح به پاکستان رفت وهمه تلاشش این بود که اعضای طالبان اززندان پاکستان،آزاد شوند.نام ملاغنی برادروگروه همراه ایشان که چندین سال است که درزندان پاکستان،زندانی هستند ازجمله خواسته های مهمی،حکومت افغانستان می باشد.درکناراین مساله حکومت افغانستان تلاش دارد که پاکستان،شورای کویته را وادارنماید که آنها باحکومت افغانستان، وارد گفتگوی صلح شوند.درنشست ترکیه گفته شد که با اصرار وپیشنهاد افغانستان،قراراست دفترنمایندگی برای طالبان درترکیه،گشوده شود.افغانستان ترجیحاتش این است که دفترطالبان درعربستان سعودی باشد اما اگراین کارنشد طالبان باید نمایندگی درترکیه داشته باشد درنشست انقره به وضوح روی نمایندگی طالبان درترکیه،بحث صورت گرفته است ومقامات ترکیه ،پذیرفته اند که طالبان درترکیه،دفترسیاسی داشته باشند.حکومت افغانستان وظیفه خودمی داند که طالبان را بدون استثناء درمذاکرات صلح با خود داشته باشد اما اگرشورای کویته وشبکه حقانی،مذاکره باحکومت افغانستان را قبول نکردند درآن صورت حکومت افغانستان با دسته های دیگری ازطالبان،واردگفتگو شود.

 

 درحال حاضرحکومت افغانستان چند آدرس رابرا ی گفتگو،شناسایی کرده یکی گروه ملاغنی برادر که وی با همکارانش اززندان پاکستان،آزاد شوند.حکومت  افغانستان می گوید: ملابرادرودوستانش نقش مهمی درمذاکرات می تواند داشته باشند.امریکه خیلی ازصاحب نظران افغانستان آن را قبول ندارند.آدرس دوم حکومت افغانستان،گروه آغا معتصم می باشد که وی درترکیه،پناه برده است.درمورد معتصم نیزحکومت افغانستان،بسیارخوشبین می باشد که وی هم می تواند،تاثیرات خوبی درروند گفتگوهای صلح داشته باشد.دفترنمایند گی طالبان را درترکیه آغا معتصم،رهبری می کند.این مساله را، هم، ناظران افغانستان،جدی نمی گیرند زیرا شورای کویته ،آغا معتصم را خاین درتشکیلات خود دانسته ودریک مورد گفته شد که وی را طالبان، می خواست به قتل برساند ولی اوزخم برداشت وازمرگ نجات،یافت.مذاکره بایک چنین مهره ای بجای نمی رسد.درکناراین ادرسها،حکومت افغانستان ازطریق شورای عالی صلح، منابع دیگری را نیزدارد که به آنها دلبسته است.اما باحمله به جان اسدالله خالد این منابع،سخت درنزد حکومت افغانستان،بی اعتبارشده است زیرا مقامات حکومت افغانستان به خاطرترس ازچنین منابع ومذاکراتی،هراس باید داشته باشد. منابع مجهول ومشکوک درمذاکرات برای حکومت افغانستان،بسیارزیان بار،بوده است وحکومت با مذاکرات درتاریکی ومنابع مشکوک،خسارات واعتبارش را درگفتگوها ازدست داده است.

 

 این شوخی نیست که برخی صاحب نظران گفته اند که با اتفاقات، تروراستاد ربانی وحمله به جان اسدالله خالد رییس امنیت ملی درکابل، دیگرحکومت رییس جمهورکرزی ،هرگزنمی تواند مدیریت مذاکرات صلح را به پیش ببرد وآن را مدیریت نماید.منتقدان حکومت،تکیه برنداشتن ظرفیت ومدیریت مذاکرات ازسوی حکومت را دارند.آنها می گویند: درجنگ استخباراتی حکومت افغانستان کم آورد وبهترین شخصیتهای نظام، مثل استاد برهان الدین ربانی واسدالله خالد ازصحنه اداره افغانستان ،حذف شدند.طالبان کارهای خود رابخوبی مطابق با استراتژی،جنگ ادامه می دهند آنها با همه توجهات وامتیازات که حکومت افغانستان برای شان قایل است ودرشرق غرب دنیا بخاطر،حذف نام آنها ازلیست سیاه،آزادی آنها، مذاکره ومشارکت طالبان درقدرت،تلاش می کنند.اما طالبان کارهای خود را که همان ادامه کشتاروخشونت علیه مردم،حکومت ونیروهای بین المللی باشد را، ادامه می دهند.عملیات انتحاری امروزدرپل چرخی، کشته شدن ده دخترمظلوم ومعصوم درولایت ننگرهار که هیزم برای گرم کردن خانه های شان،جمع می کردند،همه دلیلی است که طالبان،دست ازکشتاربرنمی دارند وکشتاررا ازجمله وظایف ومکلفیتهای خود می دانند.حکومت هم گویا ازوظایف ومکلفیتهای خود،این را دانسته که برای طالبان،هرکاری که بتواند انجام دهد واین است که هرکس درهرجای که هست،کارهای خود را انجام می دهد.ن آ