نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

بخش 7


رویا ها -140-

هرکی رویا دارد. رویا ها به دو بخش تقسیم می شود شخصی و جمعی. رویا ها به تناسب عدد آدمها کوچک و بزرگ می شود. برخی رویا های شان بسیار بزرگ، تاریخی و حتا ابدی است و اما برخی کو چولو و زود گذر و مقطعی. دوکتور لوترکینگ رویای عدالت و برابری سیاه و سفید را در جامعه آمریکا داشت. ماندیلا همین طور 27 سال در زندان بخاطر تحقق رویاهایش افتاد. زندانی کردن ماندیلا در واقع به زندان کشاندن رویاهای وی بود. نهرو و گاندی هم رویا داشتند. در کشور، ما هم شخصیتهای داریم که رویا دارند. بلخی رویا داشت و همینطور سایر رهبران سیاسی چپ و راست و میانه هر کدام رویای داشتند. مزاری رویای عدالت داشت و برای احیا عدالت و هویت جامعه مظلوم مبارزه کرد و شهید شد. سخن اصلی مزاری در امر ملی و بومی عدالت بود و مبارزه با تبعیض در جامعه، انگیزه اصلی تحقق و رویای عدالت شان. مزاری شهید شد و نسل بعد از مزاری متعهد است که راه وی را دنبال نمایند. آرمان سیاسی و ادامه راه مزاری همین است که عدالت و مشارکت ملی در ساختار سیاسی ایجاد شود. در بن 2001 اصلی ترین گپ مشارکت اقوام در ساختار قدرت بود و من در بن 2001 این رویا را داشتیم که میزان مشارکت ما باید مشخص باشد. 20 در صد مشارکت سیاسی و ملی را در بن تبدیل به واقعیت کردیم و این رویا بود و هنوز هم رویا باقی مانده است. زیرا در ساختار مشارکت بیست در صدی نداریم و در کابل همیشه این موضوع را با دوستان در سالهای 1381 و 1382 بحث می کردیم. وقتی که دایکندی ولایت شد از همه ما استاد محقق خرسند بود و می گفت این هدف اصلی ما است که ساختار و تشکیلات اساسی دولتی تغییر نماید. در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در سال 2004 که خود ایشان کاندید و نامزد بود روی تحقق رویای سرک کابل- هرات و شمال جنوب و ولایت شدن جاغوری تاکید داشت و حالا در فهرست خود بهسود و پنجاب را هم اضافه کرده است. برخی به من گفته است که شما خواب می بینید و من گفتم که درست است و این خواب را می بینیم و این رویای ما هست و چنین رویای اصولا بد نیست و باید داشته باشیم. در حال حاضر همه پیمانها در انتخابات ریاست جمهوری به این گونه است که هرکی در هر تیمی که شرکت کرده و می کند، مشارکت 20 در صدی را در پیمانها و اسناد گنجانده است و من خودم در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری حامد کرزی در سال 2008 سند مشارکت بیست در صدی را با تیم مذاکره کننده شان آقایان داوودزی رییس دفتر حامدکرزی و صادق مدبر رییس اداره امور همراه داکتر یاسا امضا کرده ایم و همینطور در انتخابات 2014 با تیم اصلاحات و همگرایی مشارکت بیست در صدی را تبدیل به سند کرده ایم و امضا. استاد محقق در همین اسناد ماده های دیگری را اضافه کرده است. ولایت جاغوری. سرک کابل - هرات و سرک شمال و جنوب. مجموعه و منظومه مطالبات ما در افغانستان نو، یکی مشارکت بیست در صدی در ساختار قدرت است که پایه و اساس آن را دربن 2001 گذاشتیم و این موفقیت در تحقق رویا بود. تغییر در تشکیلات اساسی دولت و احداث شاهراه شرق و غرب مشخصا جاده کابل- هرات از مناطق مرکزی از جمله اهداف و رویا های سیاسی ماست. این مولفه ها معطوف به اصل تحقق" عدالت" است که رویای مزاری بود. استاد محقق در این عرصه پیشگام است. البته ما به آرمانهای همه احترام داریم و معتقدیم که در چارچوب قوانین آرمانهای همه تحقق می یابد و جنگ راه حل نیست. و اما این خواست مرکزی و محوری ما است که به خواسته ها و مطالبات ما توجه شود و ما متعهد هستیم برای تحقق عدالت، حقوق شهر وندی، نفی تبعیض در کادر قوانین کشور تلاش نماییم. ما این بحثها را درسالهای 81 و 82 در کابل داشتیم و حالا هم همین بحثها نو است دلیلش این است که تحقق نیافته است دلیلش این است که هنوز یک رویا است. یک روز رفته بودم سفارت آمریکا و با خلیلزاد سفیر کبیر وقت ملاقات گرفته بودم. در بن 2001 هم دیگر را خوب می شناختیم و حالا که سفیر تام الاختیار آمریکا در کابل است لازم بود که ایشان را ببینم. با خلیلزاد صحبت کردم و اشاراتی داشتیم به کنفرانس بن 2001 وی گفت چطور شد؟ به نظر تان کنفرانس بن نتایجش خوب بود گفتم بله و گفتم شما می دانید که من حامی بسیار جدی نشست بن، بودم و چند بار با ابرهیمی به تنهایی صحبت کردم و گفتم که ما نمی خواهیم کنفرانس شکست بخورد و این افتضاح بزرگ سیاسی می شود. در صحبت با خلیلزاد تا کید داشتم که موافقتنامه بن باید تطبیق و عملی شود ایشان گفت فاز اول عملی شد و حالا در مرحله دوم قرار داریم. دوره انتقالی و تدوین پیش نویس قانون اساسی فاز دوم موافقتنامه بن 2001 بود. البته هدف من از تطبیق تنها صورت بندی مراحل نبود. هدف من مشارکت ملی و سهم بیست در صدی بود که در موافقتنامه بن عملا تسجیل شده است. هر کی از سند دغدغه خاص خود را دارد و دغدغه و نگرانی ما این بود که بخش مشارکت در حدی شعار باقی نماند و این نگرانی بر جا بود و می بینیم که در ساختار حکومت مشارکت ما از بیست در صد حتا در مواردی پنج در صد هم تحقق نیافته است و هنوز مشارکت عادلانه یک رویا است. با آقای قانونی ملاقات داشتم ایشان در این زمان وزیر معارف بود. آقای قانونی خیلی سرد و بد بر خورد داشت گو اینکه من به دنبال کدام نیاز پیش ایشان رفته باشم وقتی با ایشان صحبت کردم دیدم پشت سرم سه چهار نفر دیگر صف گرفته اند و فقط به ایشان گفتم که این سند که شما برای تحقق آن خیلی زحمت کشیدید سعی کنید عملی شود و برای پی گیری آن یک کمیسیون ایجاد و آن را پی گیری نماید. آقای قانونی گفت این کار از طریق رسانه ها و ازطریق فرهنگی دنبال شود دیدم ایشان آروزوهای خود را تحقق یافته می بیند و در فکر موافقتنامه هم نیست و چند جمله کلی را به من صحبت کرد. به وزارت خارجه رفتم و به من گفت که اگریمان لیبیای تان هم رسید. مسوول بخش گفت جناب ناطقی صاحب عجب شانس داری از شرق و غرب عالم برای تان اگریمان می رسد. گفتم درست و تشکر و حالا شما همین اگریمان دوم را زیر کار بگیرید که بخیر بروم گفت کاری نیست یک فرم پر کنید برای گرفتن پاسپورت و بعد تشریفات شما را می برد پیش رییس جمهور و خیلی سریع کارها درست شد و یک روز همراه با عبدالستار مراد رفتیم پیش رییس اداره انتقالی جناب حامد کرزی و ایشان بما چنین گفت .......
----------------------------------
پ.ن. عبدالستار مراد سفیر در بنگلادش و من سفیر در لیبیا تعیین شدم. آقای قانونی رییس هیات اتحادیه شمال درکنفرانس بن 2001. خلیلزاد سفیر تام الاختیار آمریکا در کابل. هرکی رویا دارد و رویای ما تحقق عدالت ، مشارکت ملی و تطبیق موافقتنامه بود. استاد محقق به دنبال تحقق رویاهای شان تلاش می کرد.



غبار روبی اسناد - 141-

وزارت خارجه به تشریفات گفت که مارا پیش رییس اداره انتقالی حامد کرزی ببرد . سفیر در واقع نماینده تام الاختیار رییس دولت و یا سلطان در یک کشور دیگر است و باید مطابق اصول دیپلماسی هنگام عزیمت و ماموریت در یک کشور دیگر اوامر و هدایات رییس و یا سلطان را گرفته باشد و ما رفتیم ارگ و با رییس کرزی ملاقات داشتیم. رییس کرزی خیلی گرم و صمیمانه بر خورد داشت و هنگام وارد شدن در اطاق جلسه با تعارفات وارد شد و از تکیه کلام همیشگی شان خوش آمدید خدا بیاری تان، بهره گرفت. جلسه در طبقه دوم ساختمان ارگ و اطاق مخصوص و یا همان دفتر کار شان بر گزار شد. رییس کسی دیگر را اجازه نداد و فقط گفت هله چای برای سفرای ما بیارید. چای روی میز گذاشته شد و رییس کرزی از عبد الستار مراد پرسید آقای مراد ریش را کجا کردید؟. آقای مراد کمی غافل گیر شد که رییس به ریشش چسپیده است و مراد گفت هست اما کمی کوتاه کرده ام. گفت کوتاه نه بلکه بیخی خلاصش کرده ای. این ریش برای من عجب داستانی بود. گفتم یک وقت یک تاجر بی ریش و ریش تراشیده را در طالقان و لایت تخار بردم پیش استاد سیاف نزدیک بود که حاجی ریش تراش ما بیاب شود و همه مشکلات حاجی فدای ریش شد و حالا هم ستار مراد باید جواب ریش را به رییس کرزی بدهد و بهر صورت رییس از بحث ریش زود گذشت و بعد رفت روی کشور بنگلادش و گفت مردم زحمت کش و در خط کار و تلاش قرار گرفته اند و رو به پیش رفت است و گفت امید وارم روابط توسعه داشته باشد و بعد از من پرسید ناطقی صاحب شما بخیر کجا سفیر شده اید ؟ گفتم لیبیا. گفت بسیار خوب آقای قذافی حاکم مادام العمر شده است و کشور لیبیا بسیار ثروت مند است و اما مردمانش فقیر مانده است و گفت شبیه افغانستان و بعد گفت لیبیا بهترین آب و هوای را دارد و در کنار در یای مدیترانه واقع شده است و هوای لیبی مثل آب و هوای شرم الشیخ است و من گفتم بیست سال پیش کتاب سبز قذافی را خوانده ام رییس گفت بسیار خوب بسیار خوب و قتی قذافی را دیدید حتما برایش بگو که کتاب سبز را خوانده ای. قذافی خیلی خوشحال می شود او کتاب سبزش را خیلی دوست دارد و بعد چیزی دیگری در باره لیبی گفته نشد و تنها گفت که قبلا سفارت داشتیم و حالا بسته است و بخیر بروید سفارت را باز کنید و همین. از ارگ بیرون شدیم و حالا احساس می کردم که در دنیای دیگر و عالم دیگری پرتاب می شوم و از افغانستان فاصله می گیرم. رفتم وزارت خارجه که آخرین اقدامات را بپرسم. سفارت بسته است پول نداریم و امین احمدی سکرتر اول سفارت در لیبیا رفته و چه کرده است؟ احمدی تحصیل کرده لیبیا بود و مشکلی درباب زبان نداشت و رفته بود که صحبت کند و سفارت را باز کند. پیش معین اداری آقای داکتر حیدر رضا رفتم و دیدم یک خانم که بعد معلوم شد که همشیره آقای ... روحانی معروف است، پیش از من با داکتر حیدر صحبت داشت .داکتر گفت خانم این مکتوب چیست؟ خانم رفت مقابل میز معین صاحب و خود را خم کرد وضع حجاب بی نهایت خراب داکتر حیدر ظاهرا با دیدن بعض جاها احساس گناه می کند و گفت خانم من نگفتم بیا نامه را بخوان من فقط پرسیدم. داکتر حیدر مسلمان سخت گیر و انعطاف ناپذیر بود و همین شد که حکم داکتر عبدالله وزیر خارجه را رد و اجازه نداد که خانم در سفارت آلمان وظیفه داشته باشد. فردا وزارت پلان رفتم که خانم ماتم کنان پیش استاد محقق آمد و عرض حال کرد و بعد استاد به داکتر حیدر رضا زنگ زد و داکتر حیدرگفت این خانم مقیم آلمان در وزارت مرا به گناه داخل کرد وقتی از طرف ما مامور در آلمان شود دیگر چه خواهد کرد؟ و بعد استاد محقق گفت ایشان حکم از وزیر خارجه دارد داکتر گفت استاد اصرار در مورد ایشان نداشته باشید و جواب داکتر عبدالله با من. استاد کمی خانم را ملامت کرد و گفت نزاکتها را مراعات نمی کنید معین قبول نکرد و حتا گفت حکم وزیر را هم قبول ندارد. من گفتم که فردا پیش معین می روم و وساطت می کنم. استاد گفت خوب است ولی بی فایده است. تمام کارها آماده بود تنها مسئله انتقال پول بود که چه کنیم؟ در لیبیای تحریم شده انتقال پول از طریق بانکها غیر ممکن بود و داکتر حیدر رضا گفت مبلغ پنجاه هزار دالر در مشهد داریم و شما عجالتا آن را بگیرید و بروید لیبیا و بعد حساب بانکی و خلاصه یک کاری بکنید کا تا من هزینه سفارت را منتقل نمایم و همین شد که با دوستان در کابل خدا حافظی کردم و تابستان 1381 و در ماه سرطان از کابل عازم مشهد و از مشهد مبلغ را از نزد جنرال قنسل آقای انجنیر غیاثی گرفتم و رفتم طرف تهران و بدون اینکه کسی را در جریان ماموریت جدید بگذارم عازم امارات و بعد طرف لیبیا پرواز کردم. اتفاق خاصی نداشتم تنها داکتر عبدالله را در میدان هوایی دبی دیدم که با لباس کاملا عادی همراه چند نفر عازم کابل بود و رفتم احوال پرسی کردم ایشان گفت بخیر طرف ماموریت می روید گفتم بله گفت خدا حافظ و من رفتم که پرواز خیلی نزدیک شده است. طرف لیبیا همراه محسن فرزندم با طیاره الامارات پرواز داشتیم و چه هواپیمای با شکوه و مجهزی. طیاره امارات در شمال آفریقا از چند کشور مسافر داشت و یکی هم کشور گم شده اروپایی " مالتا" در عمق در یایی مدیترانه بود. مالتا شهر و کشور بسیار زیبا را دیدیم و بعد با نیم ساعت پرواز در طرابلس پایتخت لیبیا رسیدیم. هیچ آدرسی از سفارت نداشتم تنها رفتم به فندق الفاتح چون شنیده بودم داکتر عبدالله وزیر خارجه همانجا اقامت داشته است و گفتم از طریق رسیپشن ممکن آدرس نمایندگی را بگیرم ولی دفتر هتل هیچ اطلاعی نداشت و بعد دنبال یک بانگاه معاملات رفتم و آدرس این رهنمای معاملات را داکتر حیدر رضا معین وزارت خارجه به من داده بود. بنگاه هم غلط بود و خلاصه موفق نشدم سفارت را پیدا کنم. شب در هتل ماندیم و از فردا رفتم دانشگاه الناصر چون شنیده بودم که تعداد محصلان افغانی در آنجا درست می خواند و درست بود. مارا راهنمایی کرد به اطاق یک محصل تاجیکستانی وی فارسی را بسبک تاجیکی صحبت می کرد و دوره دوکترا را می خواند. این داشنجو مارا به یک دانشگاه دیگری برد که همان کلیته الدعوه بود و در کلیه الدعوه همه طلاب افغانی را پیدا کردیم و بعد با یکی از دانشجویان رفتیم سفارت. امین احمدی سکرتر سفارت گرفتار کوچ کشی و در میان گرد خاک گم بود. امین را در کابل دیده بودم جوان مودب و دیپلمات با نزاکتی بود ایشان خیلی خوشحال شد و گفت حالا بخیر مشکلات حل می شود ایشان یک گزارش عمومی از وضعیت سفارت داد و گفت شش سال سفارت بسته بود و در سفارت پرنده ها آمده روی انواریهای اسناد تخم گذاشته و جوجه کشی کرده و رفته است و همین طور گربه ها برای خود لانه و کاشانه درست کرده اند و تمامی اسناد بیش از نیم قرن رابطه دیپلماتبک با چنین سر نوشتی گرفتار شده است و بعد رفتم انواریهای اسناد را دیدم ده ها انواری زیر گرد و غبار گم بود و این شد که غبار رو بی ما از اسناد سفارت آغاز شد....
----------------------------------------
پ.ن. سفارت افغانستان کرایه و واقع در خیابان اصلی شهر بنام گرگارش موقعیت داشت. رابطه دیپلما تیک از سال 1352 پس از کودتای داوودخان با لیبیا بر قرار شد و داوود احترام زیادی به معمر القذافی داشت. شش سال سفارت افغانستان یعنی در زمان طالبان بسته شد. رییس کرزی در ملاقات با ما گفت که در توسعه روابط تلاش نمایید. داکتر حیدر رضا معین وزارت خارجه و مدیر قاطع. انجنیر غیاثی جنرال قنسل افغانستان در مشهد. نیم قرن رابطه دیپلماتیک با لیبیا. طرابلس پایتخت لیبی. مالتا کشور بسیار کوچک اروپایی در عمق دریا مثل مالدیف.



ما همسران القاعده هستیم - 142-

گرد غبار روی اسناد بسیار سنگین و پاک کردن آن شبیه یک معجزه بود. گفتم نیم قرن مدارک و اسناد و مکاتبات حالا زیر گرد و خاک و زباله های حیوانات گم شده بود. بر نامه ریزی کردیم که به هر قیمت که ممکن باشد باید غبارزدایی نماییم و ازسوی دیگر نمی توانستم کاغذها و اسناد را در اختیار کار گران بگذاریم دو دلیل داشت یکی اینکه کار گران نمی دانستند که اسناد و کاغذ هارا دسته بندی نمایند و دیگر اینکه می ترسیدم که اسناد مربوط به نمایندگی سیاسی ما می شود و اسناد سفارت است. شاید برخی کاغذها داشته باشیم که بیرون کردنش و یا به دست کسی قرار بگیرد خود مصیبتی شود. این نگرانیها سبب گردید که من همراه احمدی سکرتر سفارت به تنهایی روی اسناد و غبار زدایی کار نماییم روزها تا شب همین کار را می کردیم احتمالا یک ماه طول کشید تا وضعیت را مرتب کردیم اما کار های زیادی داشتیم که باید انجام می شد. ازسوی دیگر کارهای بسیاری داشتیم که باید پی گیری می کردیم. مثلا تقدیم استوار نامه به آقای سرهنگ قذافی و یا صدر اعظم لیبیا این موضوع کار و پی گیری لازم داشت و یک متن هم نوشته بودم که ممکن زمانی را معین کرد و ما بدون نوشته باشیم و دیگر اینکه نامه رییس کرزی احتیاج داشت به ترجمه و این کارها را آماده کرده بودم که غافل گیر نشوم و همین طور سفرای را پیدا کردم و اعلامیه به رادیو و تلویزیون ملی دادیم و همه را خبر کردیم که افغانستان سفارت شان در لیبیا افتتاح شده است. سفرای خارجی مقیم لیبیا خیلی سریع مارا پیدا کردند و برای شان مسئله افغانستان نو و خیلی اهمیت داشتند. تمام کشورهای اروپایی و کشورهای عربی و آسیایی و آفریقایی در لیبی سفارت داشتند. من وقتی در لیبیا سفیر شدم که تحریمها لغو شد و این کشور به دلیل ما جرای لاکربی و ایرفرانس 13 سال مطلقا تحریم شد و اما حالا تحریمها بر داشته می شد و سیف الاسلام پدرش را متقاعد کرد که اگر می خواهد به سر نوشت صدام گرفتار نشود و اگر می خواهد فر زندانش عدی و قصی نشود و اگر می خواهد عایشه ، رغده دختر صدام حسین نشود باید مسئله سلاح و پروژه اتمی را با آمریکا و غرب حل نماییم. قذافی و خانواده اش واقعا از سر نوشت صدام ترسیده بود و قذافی خیلی سریع پس از سقوط صدام تسلیم خواسته های غرب شد. دو مساله را باید حل می کرد یکی پروژه های اتمی و دیگری پرداخت غرامت به قربانیان لاکربی که نزدیک به سیصد تبعه آمریکایی و ارو پایی در سال 1988 درفضای اسکاتلند طیاره شان منهدم و همه کشته شدند و بعدش انفجار طیاره ایرفرانس. در هردو سانحه هوایی رژیم قذافی متهم شد که دست دارد و خلاصه حکومت معمر قذافی پرداخت غرامت را قبول کرد و دو میلیارد هفتصد میلیون دالر قرار شد به خانواده قربانیان به پردازد و بعد همه تجهیزات اتمی را تحویل آمریکا داد وقتیکه ناوگانهای آمریکایی محموله های عظیم تجهیزات اتمی لیبیا را بار می زد آدم از حیرت دهانش باز می ماند. لیبی در ساخت سلاح هسته ای خیلی پیشرفت کرده بود و اما حالا باید همه را تحویل دهد که داد با این تحولات فضا در لیبیا بکلی تغییرکرد و تحریمها لغو شد. در سال 2005 فکر می کنم تونی بلیر با صدها تاجر و کمپانی نفت وارد لیبیا شد و بعد شنیدم قرار دادهای بسیار عظیم نفتی با شرکت شیل بسته شد و قراردادها طویل المدت تا چهل سال زمان را در بر داشت. کمپانیهای چینایی ایتالیایی فرانسوی آلمانی ژاپنی و.. هرروز وارد لیبیا و قرارداد در عرصه استخراج نفت را داشتند. نفت لیبیا با کیفیت بالا و نزدیک به اروپا مشتریان زیادی بسوی خود جذب کرده بود و من در چنین شرایطی سفیر در لیبیا شده ام زمان طلای برای لیبیا و از یک نظر زمان تمکین مطلق یک متمرد به غرب. از این مسایل که بگذریم، در جامعه دیپلماتیک آن زمان افغانستان هم بسیار جاذبه داشت. چپن کرزی و کولاه ایشان در تیتر رسانه های غرب جاه باز کرده بود. سفرای زیادی با من تماس گرفتند و خیلی زود مرا پیداکردند و در ضیافت شان مرا خبر می کردند و اکثر وقت ملاقات می گرفتند و در محل سفارت ما می آمدند. سفرای آسیایی مثل چین ، ژاپن، کره، پاکستان و هند با من تماس گرفتند و گفتند که خیلی خوشحال است که افغانستان در لیبیا سفارت باز کرده و ما هم دیگر را می بینیم افغانستان برای ما بسیار جاذبه دارد زیرا کشورهای ما به یک نحوی در گیر مسئله افغانستان شده است. کشورهای عربی تماما در لیبیا سفارت بازکردند و سفرای شان با من رفیق شدند. خانم من از من بشتر در قلمرو بانوان کشورهای عربی جا باز کرد چون هم زبان شان را می فهمید و هم رویه های زندگی عربی را خوب یاد داشت. خانم قذافی صفیه فرکاش مخلص همسر ما شد و همینطور عایشه دختر قذافی به خانم من احترام داشت و به همین دلیل خانم قذافی دو بار دعوتنامه به خانم رییس جمهور کرزی فرستاد و لی دعوت شان را قبول نکرد. خلاصه در دنیای دیپلماتیک من و همسرم جای خوبی پیدا کردیم. یک روز از وزارت خارجه لیبی تماس گرفته شد که فردا ساعت ده صبح برای چندین سفیر مراسم تقدیم استوار نامه بر گزار می شود و تشریفات وزارت خارجه آماده مراسم است و گفت اولین سفیر من هستم که استوار نامه خود را به صدر اعظم تحویل می دهم و بعد سایر سفرا. همراه امین احمدی رفتم به محل وزارت خارجه آنها توضیحات لازم را ارایه کرد و بعد طرف مراسم حرکت کردیم. مراسم تشریفات با سرود ملی و موزیک بر گزار شد و رفتیم پیش صدر اعظم آقای البغدادی. در پنج قدمی استادم و متنی که نوشته بودم به زبان عربی خواندم و بعد استوار نامه را تحویل دادم. همه استاده بودیم ابتدا عکاس ویژه، عکسهایش را گرفت و بعد نشستیم و چند دقیقه با صدر اعظم و وزیر خارجه آقای عبد الرحمان شلقم صحبت کردم و بعد خدا حافظی و بیرون که شدم شاهد انجام مراسم تشریفات برای سفرا بعدی بودم و به این ترتیب رسما سفیر افغانستان در لیبیا شدم. گرچه این تشریفات در دنیای دیپلماسی الزامی است و لی از همان روزهای اول کار خودرا شروع کرده بودم یک روز سکرتر محلی به من خبر داد که چند خانم آفغانی آمده و می خواهند پاسپورت بگیرند. تعجب کردم که خانم های افغانی بدون پاسپورت یعنی چه؟ گفتم امین الحق احمدی سکرتر با آنها صحبت کند. امین آنهارا خواست و صحبت مفصلی با آنها داشت. قصه پر غصه داشتند و خلاصه به امین الحق سکر سفارت ما گفتند که ما همسران القاعده هستیم و به این صورت داستان های شان را شرح دادند .........
---------------------------------------------
پ.ن. تعداد زیادی از دخترا افغان در زمان حضور طالبان و القاعده در کابل با عربهای القاعده ازدواج می کنند. وقتی طالبان شکست می خورند عربهای لیبی را سیف الاسلام با زنان شان توسط طیاره از پاکستان به لیبیا منتقل می کند. من و همسرم خیلی زود با سفرا و همسران شان انس گرفتیم دلیلش یکی آشنایی بازبان و دیگری حساسیت و توجه روی قضیه افغانستان. صفیه فرکاش خانم قذافی و عایشه دختر قذافی ازدوستان صمیمی همسر من شدند و خانم قذافی چند دعوت نامه به زینت کرزی فرستاد که قبول نکرد. حد اقل چهار ماه روی غبار روبی اسناد کار کردیم. ماجرای لاکربی و ایرفرانس دلیل اصلی تحریمها علبه لیبی بود. قذافی از سقوط صدام ترسید و همه تجهیزات اتمی را تحوبل آمریکا داد.




وقتیکه خورشید ناپدید شد -143-

سالهای 1382 و 1383 است و من حالا یک سفیر فعال شناخته شده در جامعه دیپلماتیک هستم بلا استثنا در مراسم و محافل روزهای ملی دعوت می شوم و همینطور در ضیافتهای مهم معمر القذافی رهبر لیبیا دعوت می شدم و در استقبال از مهمانان رهبر لیبیا در میدانهای طرابلس و بو معتیقه می رفتم تا از مهمانان سرهنگ قذافی استقبال و بعد با سفرا می رفتیم به کاخ العزیزیه اقامتگاه قذافی و در ضیافتهای ویژه شرکت می کردیم. یک روز به ما خبر داد که پریزدنت لولا رییس جمهور بریزیل وارد الجماهیریه لیبیا می شود. و ما ساعت سه بعد از ظهر باید به میدان حاضر می شدیم و حاضر شدیم اما تا ساعت 5 بعد از ظهر در میدان هوایی منتظر ماندیم ولی خبری نشد از علی که مسوول در امور دیپلماتها در وزارت خارجه لیبی بود پرسیدیم که دو ساعت انتظار کشیدیم و لی از رییس جمهور برازیل خبری نشد تا کی منتظر بمانیم ده ها سفیر در میدان منتظر هستیم. یک سفیر اروپایی که بی نهایت ناراحت بود و به من گفت این بی نظمی قابل تحمل نیست و ما هم در سفارت کار داریم. وی گفت جناب ناطقی من در خاطرات خود دقیقا این بی نظمی و بی حرمتی را می نویسم ما باهم صحبت می کردیم که علی مسوول امور دیپلماتیک در وزارت خارجه لیبیا به ما گفت پریزدنت لولا تازه از میدان هوایی مصر پرواز کرده است و به طرف لیبیا می یاید و نمی دانستیم که چند ساعت در آسمان هست و بعد معلوم شد که بشتر از یک ساعت در آسمان می باشد. همه ناراحت بودیم و به علی که مارا خبر کرده بود بشدت اعتراض شد وی گفت به دست من نیست و به من چنین گفتند که ساعت سه در میدان باشید. علی راست می گفت وی مسوول امور دیپلماتبک بود ولی از دنیا بی خبر همه این گونه مسایل مربوط می شد به استخبارات این کشور. آن شب تا ساعت یازده شب در میدان و بعد رفتیم در اقامتگاه قذافی و مراسم رسمی تشریفات در باب العزیزیه بر گزار می شد و آقای قذافی تماما مهمانان خود را در باب العزیزیه پذیرایی می کرد و سفرا معمولا یا در العزیزیه و یا در سرت مسقط الراس قذافی با وی ملاقات داشت و من در مدت چهارسال و یازده ماه، ماموریت در لیبیا نه بار معمر القذافی را در همین دو شهر همراه دیگر سفرا ملاقات کردم. قذافی معمولا با سفرا تنهایی ملاقات نمی کرد و می گفت که سفرا امور دولت و کشور شان را مطرح می کنند و به من مربوط نمی شود آنها باید با دولت لیبیا صحبت کنند و من کاری به امور دولت ندارم و من برادر مردم جماهیریه هستم و نه مقام دولتی. وقتی که تونی بلیر صدر اعظم بریتانیا به لیبی سفر داشت باز با همین مشکل بی نظمی رو برو شدیم ولی نه در حد انتظار لولا رییس جمهور بریزیل. قذافی همراه بلیر پیاده قدم می زد و با هم شوخی هم داشت و قذافی به بلیر گفته بود صدر اعظم جوان و مقبول نمی دانم بلیر چالاک چه جوابش داد. بهر حال بلیر موفق ترین سفر را در لیبیا داشت و آن قراردادهای سنگین تا سقف چهل میلیارد دالر و برای زمانهای طولانی و بلند مدت را بست. آمریکا هم بشترین سود را برد و لیبی را به صورت وحشتناکی خلع سلاح اتمی کرد. کار شناسان می گفتند که لیبی در آستانه تولید سلاح اتمی بود که موضوع حمله به عراق و سر نگونی صدام حسین پیش آمد و گفتم که معمر قذافی ازترس تکرار تجربه عراق این کار را کرد. یک روز با ما خبر داد که هوگو شاوز رییس جمهور وینیزویلا وارد لیبیا می شود و رفتیم به میدان هوایی و هنگام دست دادن هر سفیر خودش را معرفی می کرد و شاوز سعی داشت یکی دو کلمه سوال نماید با من دست داد و من خود را معرفی کردم وی دستم را گرفت و گفت رییس کرزی خوب است و سلام مرا به رییس کرزی برسانید. یک روز بما گفت که مهاتر محمد رییس جمهور پیشین مالزیا آمده و سخنرانی دارد و رفتیم مهاتر محمد سخنرانی تندی علیه غرب داشت و کرزی را عامل آمریکا در افغانستان معرفی کرد و همینطور چند کشور دیگر را مورد نقد قرار داد و متهم به وابستگی به غرب و آمریکا کرد مهاتر محمد واژه ها و کلمات مثل حقوق بشر ، حقوق زن، دموکراسی و.. را دروغهای غرب و ساخته و پرداخته اسراییل و یهود اعلام کرد. سخنرانی خیلی تند بود با چند سفیر ازکشورهای خلیج مشوره کردیم که علیه مهاتر محمد احتجاج و سخنانش را رد کنیم و لی گفتیم که این کار شاید بی فایده باشد مهاتر مقام رسمی نیست و موضع و نظر شخصی اش هست. تقریبا در همه مناسبتها شرکت می کردم و در همه محافل روزهای ملی کشور لیبی و سایر کشورها می رفتم. یک روز سکرتر سفارت تلفن را آورد و گفت سفیر کوبا است و نامش ویلیام و می خواهد با شما صحبت نماید ولی وی مثل افغانها گپ می زند نمی دانم مشکل است که خارجی باشد. گوشی را گرفتم وی گفت من ویلیام هستم سفیر کوبا و شما را شخصا در مراسم روز استقلال کشور کوبا دوست پیشین حکومت تان دعوت می کنم و بعد گفت: جان بیادر چطور هستی. در کابل جان چه خبر بود. ویلیام به گونه ای حرف می زد که من اصلا و ابدا باور نکردم که خارجی و کوبایی باشد و گفتم قند بیادر قتی مه شوخی نکن.گفت به قران خدا من ویلیام سفیر کوبا هستم لاحول ولا حالا چطور ثابت کنم که من سفیر کوبا هستم و بعد گفت جان بیادر سبا من می یایم سفارت تان خوب است و آن وقت خواهی قبول کرد که مزاق نمی کنم. گفتم بیخی درست است جان بیادر سبا بیا سفارت و بعد خدا حافظی کرد و فردا ساعت ده صبح سفارت آمد و رفتم به استقبالش و شوخی کنان و خنده کنان وارد سفارت شدیم. نشستیم وی به تمام معنی سیمای شرقی و افغانی داشت و دری را به گونه ای گپ می زد که گویا عینه یک کابلی و بچه کابل باشد. ویلیام گفت حالا من سند دارم که کوبایی هستم اما در اروپا با یک افغان وقتی که صحبت کردم آنها قبول نکرد که من از کشور کوبا هستم و منم پاسپورتم در جیبم نبود و شما هم دچار این برداشت شدید تا سفارت نمی آمدم شما حرف مرا از پشت تلفن قبول نمی کردید و بعد گفت از آغاز انقلاب کمونیستی تا روزهای آخر که حکومت به حضرت مجددی منتقل شد من کابل بودم و بعد رهبران خلق پرچم را با تمام جزییات می شناخت حتا از مسایل خانوادگی شان صحبت می کرد و همینطور رهبران جهادی را می شناخت ولی شناختش از رهبران خلق و پرچم فو ق العاده و پرسیدم که چطور شد که حکومت نجیب سه سال مقاومت کرد و بعد چطور شد که سقوط کرد وی گفت اردوی افغانستان بسیار قوی بود و مجاهدین نمی توانستند شکست دهند اما همی گوشاد ایلسینگ خراب کرد و به حکومت پشت کرد و کمکهایش را قطع و این شد که حکومت نجیب سقوط کند. خلاصه ویلیام بلای روز گار و یک لمپن دیپلمات زیرک با استعداد بود. ویلیام گفت شما رفیق امریکا شده اید و منم دوست حکومت قبلی تان خو خیر است بعد از این ما هم می توانیم رفیق باشیم و بخیر پنج شنبه در مراسم روز ملی کوبا شرکت کنید گفتم تشکر و حتما شرکت می کنم و شما احترام خاصی برای من دارید دلیلش این است که زبان مردم مارا به این خوبی یاد گرفته اید و این دلیل است که شما به فرهنگ و مردم ما علاقمند بودید. گفت بله ما فکر می کردیم که افغانستان این طوری نمی شود ولی حالا شد و من چهار سال زبان دری یاد گرفتم و بعد رفقای زیادی افغانی پبدا کردم.
یک روز به ما گفته شد که بزرگترین خورشید گرفته گی تاریخ در صحرای لیبیا رخ می دهد و از تمام دنیا دانشمندان زیادی دعوت شده است که در این رویداد کم نظیر طبیعت شرکت نمایند. با سفیر کوریا و ژاپن تماس گرفتم آنها گفتند که دوربینها را آماده کرده اند و چند سفیر اروپایی و سفیر چین همه گفتند که فردا به صحرا می رویم. طیاره آماده شد و ده ها سفیر سوار بر هواپیما عازم صحرا در قلب لیبیا رفتیم. شب در هتلها ماندیم وصبح ماشینها آماده و به نقطه مورد نظر حرکت کردیم خورشید از ساعت ده صبح شروع به گرفتگی کرد و در ساعت دوازده به صورت کامل و تمام عیار شب شد و ستاره ها در آسمان برق می زد و هوابه یک باره خنک و منظره عجیب و باور نکردنی پیش آمد. در عمرم چنین خورشید گرفتگی را ندیده بودم و به یاد داستان عکاس دانشمند انگلیسی افتادم که در یک خورشید گرفتگی عکسهای را گرفت که تیوری انیستین ثابت کرد. انیشتین جهان را به دلیل اجرام عظیم آسمانی منحی تعریف کرده است و اما نیوتون جهان را مسطح. در یک خورشید گرفتگی عکاس از ستاره گان عکس می گیرد که در پشت خورشید قرارداشت و نور ساطع از ستاره به طرف زمین به صورت منحی دیده می شد و این عکسها ثابت می کرد که آفرینش و فضا منحی است و نه مسطح. دلیل انحنا فضا اجرام سنگین است که فضا را کج و منحی کرده است و این هم دلیل که نور ستاره نه مستقیم بل به صورت منحنی بسوی زمین کشیده شده است. در قلب صحرای لیبی به یاد تصاویر این دانشمند در سالهای 1918 و 1920 افتادم. واقعا به گفته عربها" ظاهره "حیرت انگیز یعنی رویداد نادر و بی نظیر بود و خورشید در دل آسمان در ساعت 12 ظهر ناپدید شد....
---------------------------------
پ.ن. جهان انشتین منحی و جهان نیوتون مسطح و این انحا در یک خورشید گرفتگی به اثبات رسید. خورشید گرفتگی بی نظیر که در عمرم ندیده بودم. امور تشریفات در لیبیا بسیار ضعیف و نا منظم بود. قذافی با نمایندگان خارجی ملاقات خصوصی نداشت و می گفت من تنها برادر مردم لیبیا هستم. " الاخ معمر القذافی" قذافی منسوب به قبیله قذاف است و مسقط الراس وی شهر سرت. ویلیام سفیر کوبا عین تبعه افغانستان بود. مهاتر محمد رهبر پیشین مالیزیا سخنرانی تندی علیه غرب و اسراییل داشت. تونی بلیر صدر اعظم انگلیس سفر بسیار موفقی در لیبیا داشت. لولا رییس جمهور برزیل و شاوز رییس جمهور ونزوئلا از مهمانان ویژه قذافی رهبر لیبیا بودند.

در یک ضیافت و بعد در همین سفر خورشید گرفتگی بزرگ در صحرای لیبیا با یک سفیراروپایی در باره اسرار آفرینش صحبت کردم. وی فیزیک دان و دانش و معلومات بسیار گسترده در دانش کیهانی داشت و همین گفتگو سبب گردید که در این باره مطالعات بشتری داشته باشم و هر وقت هم دیگررا می دیدیم می رفتیم بسوی بحثهای آفرینش و یک روز وی در باره آزمایشگاه عظیم " سرن " در مرزهای مشترک فرانسه و سوید صحبت کرد و گفت دانشمندان به دنبال پیداکردن ذرات هیگز و یا ذرات خدایی است و می خواهند در آزمایشگاه " سرن" به این حقیقت دست پیدا کند که آفرینش چه گونه آغاز شده است؟ و من هم صحبت در باره تماشاخانه ای صحبت کردم و گفتم که در آلمان و در این تماشاخانه، آفرینش را با ابر کامپیوتر ها باز سازی کرده بود. 
درسفرسال 1989 یک روزهمراه چند نفربه یک تماشا خانه رفتیم که سیرآفرینش و پیدایش زمین را نشان می داد بمن گفتند که سالن بگونه عیارشده وقتیکه درصندلی نشسته ای و چراغها خاموش می شود و به سیرعلمی آفرینش نگاه می کنی احساس داری که درزمین نیستی درعمق کهکشانها با ستاره ها درحرکت هستی و این انسان را ازاین عالم خارج می کند دیگر تو احساس بودن درزمین خاکی را نداری این خیلی عالی و بی نظیربود من رفتم و نشستم و چراغها خاموش و فیلم آفرینش شروع شد واه که صحنه های عجیبی را ساخته بود من احساس کردم ابتدا هستی و پیدایش آنرا می بینم و می دانم که "بیگ بنگ" چه گونه بوده است و حوادث پس از"بیگ بنگ" دوره های تراکم پس از"بیگ بنگ" و تاریکی مطلق چه گونه روی داده است تراکم و فشرده گی درحدی که یک پیاله ماده ای این دوره مساوی است با کلیت کهکشان راه شیری این مساله درکائنا است که ستاره های نترونی چنان متراکم است که یک قاشق ماده متراکم آن باندازه ای کل زمین حجم و وزن دارد این صحنه هارا، با کمک تکنولوژی ساخته و بنمایش می گذاشت و من می دیدم و لذت می بردم درنمایش علمی کیهانی انفجارات بزرگی کیهانی را نشان می داد که چه گونه یک ستاره حجیم که یک ملیون برابرخورشید وزن دارد درآستانه ای مرگ قرار می گیرد و منفجر می شود و هسته ای آن، تبدیل به سیاه چاله درآفرینش می شود و گردغباربرخواسته ازآن با گذشت میلیارد ها سال منظومه ای های دیگری را شکل می دهد درفیلم نشان داده می شد که منظومه ای ما، نسل دوم ستارگان است که ازخاکستر یک انفجارستاره بزرگ ساخته شده است و این حادثه ای کیهانی، ده ملیارد سال پیش درکیهان روی داد و پس ازپنج میلیارد سال منظومه ای شمسی شکل می گیرد این همه را شما درفیلم درنمایش کیهانی درشهر منشن می دیدید. دراین نمایشنامه علمی نشان داده شد که یک انفجاردرکیهان ده میلیارد سال پیش روی داده و تازه نورآن با گذشت ده میلیارد سال به مارسیده است شما وقتی به آسمان نگاه می کنید این نگاه به گذشته است و نه حال شما اصلا درکیهان زمان حال ندارید شما همیشه با گذشته نگاه می کنید حال را حالا نمی توانی ببینی یک ستاره نورانی را درشب شما می بینید این ستاره محصول یک انفجاراست که مثلا درهفت ملیارد سال پیش روی داده ستاره ای حجیم با انفجار، مرگ خود را اعلام داشته اما نورآن انفجار با گذشت هفت میلیارد سال نوری و یا ده میلیارد سال و یا هم دوازده میلیارد سال نوری، تازه به شما رسیده و شمارآن را درآسمان شب بصورت یک ستاره می بینید این فاصله زمان با سفرنور طی شده منظور ازده میلیارد سال ،همان سال نوری است.
نوردرثانیه سیصد هزارکیلومتر حرکت می کند هیچ سرعت بالاترازسرعت نور تاکنون شناسایی نشده است اما گفته شده است که دانشمندان سرعت بالاترازنور را که سرعت نترونها است ، شناسایی کرده اند.من این همه عظمت را درفیلم علمی منشن درتماشاخانه دیدم این مربوط می شد به روزهای اول مسافرت من درآلمان. من این نظریه را که کائنات باانفجاریک ذره ای بی نهایت کوچک بنام "بیگ بنگ" آغازشد و این انفجار در سیزده ملیارد و هفصد ملیون سال پیش روی داد و با انفجاربزرگ، کائنات رو به انبساط گسترده ای توام با شتاب گذاشت. جهان باشتاب بسیارزیادی درحال انبساط است و کائنات درحال گسترش و شتابان .درمتن هرکهکشان یک "سیاه چاله" خوابیده است که تمام کهکشان با میلیاردها،ستاره و سیاره خود به دور آن "سیاه چاله" می چرخد این حرف درستی است که درمرکزکهکشان راه شیرین که خورشید ما با نه سیاره اش، درمنطقه ای بنام "جبار" درتقسیم بندی فضایی درراه شیری قراردارد و این کهکشان،یک "سیاه چاله" ای دارد که تمامی کهکشان راه شیری دراطراف آن حفره سیاه می چرخد. دانشمندان به این نتیجه دست یافته اند که کهکشان راه شیری با میلیاردها ستاره و سیاره با گذشت سه میلیارد سال با کهکشان دیگری بنام "اندرومیدا" تصادم می کند حاصل این تصادف اجتماع میلیارد ها و ملیاردها ستاره با سیاره های خود است.جهان با گذشت میلیاردها سال دیگر به انهدام بزرگ روبرو است زیرا که گرانش برسرعت سنگینی می کند و تمامی کائنات به طرف یک انهدام بزرگ که ازآن بنام "بیگ گرانچ" یاد می شود، روان است تیوری "بیگ بنگ" و بیگ کرانچ" آغاز و پایان آفرینش ازجذاب ترین مسایل کیهانی دراسرارکائنات است.من البته مطالعات زیادی دراین مورد کرده ام و مطالبی درحد یک کتاب ،گرد آورده ام بحث "انرژی تاریک وماده ای تاریک" با طرح مساله ای "سیاه چاله" ها، از زیباترین و هیجان انگیزترین موضوعا فضایی است.من دراین باره یک کتاب چهارصد صفحه ای نوشته ام اما اقدام به چاپ آن بدلیل بی بضاعتی نه کرده ام من دراین کتاب درمورد منظومه ای شمسی که نسل دوم ازستاره ها درکهکشان راهی شیری است و ازانفجار و خاک خاکستر یک ستاره بی نهایت بزرگ ساخته شده است و منظومه ای شمسی نسل دوم ازستاره ها، شمرده می شود و من درکتاب "اسرارآفرینش" خودم به سه نظریه علمی انیشتین اشاره کرده ام و مساله ای بسیارزیبای تبدیل ماده به انرژی و انرژی به ماده را ، بررسی کرده ام .
مساله ای سیاچاله ها و نظریه ای نابغه ای مفلوج، دانشمند زمان آقای استفین های کینگ را به بحث گرفته ام درکتاب خود، اشارات مبسوطی به ماده تاریک و انرژی تاریک دارم و اینکه هفتاد پنج درصد ازکائنات را انرژی تاریک تشکیل می دهد و بیست درصد ازکائنات را ماده ای تاریک می سازد که دو عنصر ناشناخته شده ای آفرینش است دانشمندان فقط به آثارآن پی برده اند و نه خود انرژی و ماده ای تاریک و فقط این همه کهکشانها که عدد آنها ازتمام دانه های ماسه های کنار دریای عالم بشتر است یعنی ماسه های کناراقیانوسهارا اگربشماریم عدد کهکشانها ازآنها بشتراست .این همه بازهم تنها پنج درصد ازآفرینش را تشکیل می دهد بقیه عالم ماده و انرژی تاریک است که خاصیت ماده تاریک جاذبه و خاصیت انرژی تاریک دافعه است. گرانش و انبساط ازعلایم این دو عنصر مرموز آفرینش است. من دراثرکیهانی خود گفته ام که پایان آفرینش همان انهدام بزرگ است و آغازکائنات از یک ذره ای بی نهایت کوچک با انفجار"بیگ بنگ" شروع شد ه است. دراین کتاب سرنوشت ستاره های که ملیونها برابرخورشید ما، حجم دارد را بیان کرده ام و گفته ام که ستاره های با این حجم بزرگ عمر کوتاهی دارند و با انفجارات هول انگیزی، رو برو می شود. خاکسترآنها با گذشت میلیاردها سال، تبدیل به شکل گیری منظومه های تازه می شوند خورشید و منظومه پیرامون آن، نسل دوم است با انفجار یک ستاره بزرگ درکائنات در ده میلیارد سال پیش با گذشت پنج میلیارد سال تبدیل به این منظومه شده است. خورشید ما براساس دانش فیزیک پنج میلیارد سال دیگر زنده است سپس با تمام شدن سوخت "هیدروژنی" خورشید نوبت سوخت "هلیوم" می رسد آن وقت است که وضعیت کلی منظومه ای ما دیگرگون می شود ابتدا خورشید بی نهایت بزرگ و کشیده می شو بگونه ای که هرسه سیاره ای درون خورشیدی عطارد ،زهره و زمین را می بلعد و سپس خورشید ما به تدریج کوچک تر و کوچک ترمی شود و سرانجان منفجر نمی شود چون که دارای حجم کوچک است ولی تبدیل به کوتوله سفید و سپس قرمز می شود و
همه سیاره های پیرامونیش را ازدست می دهد. درمورد"سیاه چاله ها" درکائنات صحبتهای بسیار مبسوطی کرده ام و نظریات استفن های کنگ را که متخصص علوم فضایی و امور شناسای گودالهای سیاه درکائنات است را مورد مطالعه قرارداده ام. ازسرعت نور نیز صحبتهای شده که سرعت نور درثانیه سیصد هزارکیلومتراست و فاصله های خورشید با نه سیاره ای پیرامونیش مورد بحث قرارگرفته است.درکتاب ازنحوه ای شناسایی سیاره های فرا منظومه ای، سخن گفته شده است و به شیوه کشف سیاره های فراخورشیدی، پرداخته شده است و نحوه ای پیداکردن یک سیاره درماورای منظومه شمسی چه گونه است؟ هدف این است که آیا سیاره های است که شباهت به زمین داشته باشد و شرایط حیات درش وجود داشته با شد و هدف پاسخ دادن به این مساله است که آیا ما تنها موجودات زنده درزمین هستیم؟ و یا به عبارت بهتر آیا ما درکائنات تنها هستیم؟. من درمورد سفینه ها وارابه های که درمریخ نشسته اند. زیاد گفتگو کرده ام سه ارابه و کاوشگر فرصت، اسپیریتی و یاروح و همینطور قوقنوس که درنقطه ای شمالی مریخ نشسته است و برای پیداکردن آب و سپس آثار حیات کارمی کند، حرف سخن زیاد گفته ام فرصت ، و روح درمرکز مریخ نشسته است اما قوقنوس درشمال هرسه سخت درتلاش اند که پیش ازمرگ خود بما پیام وجود آب و حیات را درمریخ بدهد .آب وجودش تایید شده اما ازحیات خبری نیست از قمرهای که ممکن است اقیانوس داشته با شد مثل قمر "یوروپا" مربوط به سیاره ای زحل ، نیز مطالبی را آورده ام من دراین کتاب آغازپیدایش زمین که چهارنیم ملیارد سال ازعمر آن می گذرد، مطالبی را نوشته ام ازانقراض دایناسورها و پیدایش کره ماه که دراثرتصادم یک شهاب سنگ باندازه مریخ که به زمین اصابت می کند و ازگرد غبار آن با گذشت پنجاه میلیون سال ،کره ای ماه پدید می آید.این مساله را بصورت مستند با آزمایشات خاک قمر که آقای آرم استرانگ ازکره ای ماه به زمین آورده، معلوم شد که ماه پنجا ملیون سال جوانتراززمین است را نوشته ام.
کتاب من بنام" اسرارآفرینش" بنا بگفته ای کارشناس، یکی ازخوب ترین کتابها می شود باید وقت گذاشت و خرج کرد این کتاب احتیاج به ویراستاری دارد و هزینه ای زیاد."
-----------------------------------------
پ.ن. این بخش از نوشته مربوط چهار سال پیش است. دلیل آمدن این متن در حدیث خاطرات این است که در لیبیا با یک سفیر اروپای که فیزیک دان و آشنایی گسترده با علوم کیهانی داشت بحث کردم و این انگیزه شد که در فرصتهای مناسب در باره علوم کیهانی مطالعه کنم که کرده ام و حاصل آن یک کتاب شده است که امید وادم چاپ نمایم. استفین هاوکینگ نابغه مفلوج انگلیسی و متخصص امور کیهانی و آفرینش. بینگ بنگ و بیگ کرانچ آخرین نظریه در باره اغاز و پایان آفرینش. سیاه چاله حفره های حیرت انگیز در کهکشانها.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد