نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

کارمن همین بود

کارمن همین بود

 

"کارمن همین بود" داستانی است که هرکسی درزندگی، به کارخوب ویا بد مشغول است وقتیکه ازش سئوال شود می گوید: کارمن همین است.کسی رفته بود به اداره ای ومی خواست کارمند اداره شود تا ازاین طریق روزگارش را بگذراند.وقتیکه مامورپذیرش ازوی می پرسد که چند اولاد داری می گوید: هفت اولاد دارم.مامورمی پرسد که چندتا ازفرزندان شما دختروچند تای شان پسراست مراجعه کننده می گوید: سه تای شان دختر وچهارتای شان پسرهستند.مامورمی گوید: شما خیلی جوان هستید دراین سن سال هفت تا فرزند خیلی زیاد است وبه سن سال شما نمی خورد وبعد به سئوالات شان ادامه می دهد ومی پرسد که تا حالا چه کارمی کردی متقاضی می گوید: تاحالا،کاری نداشتم "کارمن همین بود".

 

من ازیک وکیل پارلمان پرسیدم که دراین شرایط حساس ازتاریخ کشور،شما چندکاررا پشت سرهم ردیف کرده اید گفت: چطور. گفتم: شما اصرارداشتید که حکومت چراقانون انتخابات رابرای بحث به پارلمان ارجاع نمی دهد.برخی ازاعضای پارلمان به حکومت اخطاردادند که اگرقانون انتخابات به پارلمان کشور،فرستاده نشود ما مسوده های که خود ساخته ایم به بحث می اندازیم وآن را بعنوان قانون انتخابات تصویب می کنیم وی صحبت مرا قطع کرد و به شوخی اشاره به سخنان رییس جمهورکرد وگفت وقتیکه ما قانون را تصویب کردیم آن وقت دست حکومت تالندن خلاص.من گفتم آری شما یک ماه، پیش همین را می گفتید که مسوده های خودرا به بحث می اندازید. خانم شکریه بارکزی گفته بود که ما مسوده قانون انتخابات رابرای بحث آماده کرده ایم.حال که وزارت عدلیه قانون انتخابات را به پارلمان برده شما کارهای دیگری را روی دست گرفته اید وقانون انتخابات را کنارگذاشته اید.وی گفت :چه کارهای را درپیش گرفته ایم گفتم شما درحال حاضریازده وزیررا به استیضاح می کشانید وامروزیازده را با جدالهای زیادی به هفت رسانده اید.فردامعلوم نیست که چه کارهای دیگری را درپیش خواهید گرفت.وکیل گفت راست می گویید " کارماهمین است"

 

 من گفتم قانون انتخابات خیلی مهم است احزاب سیاسی گروهای مدنی،پیشنهاداتی دارد.اصول سرینا، منشوردموکراسی را احزاب سیاسی وگروهای مدنی درمورد انتخابات به شما وحکومت پیشنهاد کرده است وازشما انتظاردارد که به دقت نظرات وپیشنهادات شان را درمورد قانون انتخابات،مطالعه نمایید وقانون که به نفع مردم افغانستان وبا عث رضایت همه طرفها باشد را،تصویب نمایید ولی دیده می شود شما بجای این کارها،بدنبال غاصبان زمین راه افتاده اید وشناسایی کرده اید که بیش ازیک ملیون دوصد پنجاه هزارهکتار،زمینهای دولتی غصب شده است.وکیل محترم گفت:درست است یعنی"کارما همین است"قصه متقاضی برای کاررا به ایشان نقل کردم ایشان گفت: این هم درست است وی آن کاررامی کرد وما هم "همین کارها رامی کنیم" ازحرفهای جناب وکیل ومتقاضی کارکه بگذریم،بازهم می بینیم که هرکس بکار مشغول است وقتیکه ازش سئوال شود می گوید: کارما همین است اگراین کاررا نکنیم چه کارکنیم وچه خاک برسرخود بریزیم .دوستی می گفت: کسی برای پیداکردن کار به شرکتی مراجعه کرد وی هم صاحب عایله وگرفتاربود وی دربین راه با خود فکرکرد که چگونه با مالک کارخانه حرف بزند که مورد پسند وی قراربگیرد تا شاید کاری رادرکارخانه برایش بسپارد ولقمه نانی برای بچه هایش تهیه نماید.وی به  این نتیجه می رسد که خودرا شیراحمد معرفی نماید وبرادرانش را هرکدام شیرخان ،شیرزی وشیرزاد.وی همین کاررامی کند پس ازمعرفی خود می گوید: من شیراحمد نام دارم وسه برادردارم.مالک کارخانه می گوید: نام برادرانت چیست وی پشت سرهم می گوید: شیرخان،شیرزاد،وشیرزی.مالک کارخانه می گوید:صبرکن توباید به این سئوال جواب دهی که شیردرخانه شما رفت آمد داشت ویا درجنگل شیرها، زندگی می کردید.متقاضی کارمی گوید: حال که کاربرای من نمی دهی پس چرابه من توهین می کنی مالک کارخانه می گوید: "کارمن همین است".

 

 من یک وقتی برای گرفتن پول به بانک مراجعه کردم.پول ازحجاج وازمشهد به تهران بنام من حواله شده بود ومن باید پولهای حجاج را می گرفتم وبه وزارت حج واوقاف می بردم ووزارت هم موظف بود که پاسپورتهای حجاج را به سفارت عربستان ببرد وقتی کمی برای کارهای خود داشتیم. من وقتیکه پولها راگرفتم ودرداخل کیسه پلاستیک گذاشتم وازبانک بیرون شدم وچند قدمی پیاده آمدم دونفربا لباس شخصی راه مرا گرفت وگفت: به این صورت پولها را با خود نبرید خیلی خطرناک است وممکن است به شما حمله شود وپولهای شما را بدوزد آنها گفتند ما به شما تذکردادیم چون "کارماهمین است". یک روزپس ازیک گفتگوی حاد تلویزیونی درمورد یک موضوع داغ روز وقتیکه بحث تمام شد همه ما راجع به میزگرد صحبت می کردیم یکی گفت: بحث کمی چالشی شد دیگری گفت اشکالی ندارد دموکراسی است گفتگوها هرچه صریح وشفاف باشد بهتراست یکی گفت ازحکومت وازسیاستهای رییس جمهورخیلی انتقاد شد ویکی هم به من گفت شما باخبرنگارایرانی مقیم آلمان سخت درگیرشدید ودردوجهت متضاد بحث می کردید خلاصه اینکه کاربه این نقطه رسید که ازمجری برنامه پرسیدیم که شما چه گونه گفتگوی امروزرا بررسی می کنید درهمین لحظه یکی ازدوستان گفت: مجری، ما را،جمع کردن ودرنهایت همه مارا با هم درگیرساخت مجری گفت: کارمن همین است.روسیه به مقامات ناتواعتراض دارد که برای چه کاردرافغانستان آمده بودید آیا کارتان تمام شد ومساله ناامنی ومبارزه با تروریزم،به پایان رسید.مقامات ناتومی گویند: کارما درافغانستان دوچیزبود یکی اینکه القاعده را ازبین ببریم ودیگراینکه ثبات وامنیت را درافغانستان تامین نماییم وحال براساس توافقات لیسبون ازافغانستان خارج می شویم درسال 2013 جنگ را تمام می کنیم وامورجنگ تماما به نیروهای افغان،سپرده می شود ودرسال 2014 تمامی نیروهای مان را افغانستان خارج می کنیم یعنی اینکه "کارما همین است".درگذشته نیزوقتیکه ازروسها پرسیده می شد که چرا افغانستان را اشغال کرده اید واین مصیبت وگرفتاری را برای مردم افغانستان،ایجادکرده اید آنها درجواب گفته بودند که ما به دعوت یک حکومت قانونی به افغانستان آمده ایم وازاین کشور دربرابرتوطئه امپریالیزم،دفاع می کنیم یعنی اینکه" کارماهمین است".

 

 ازملا نصرالدین خواسته شد که مردم را وعظ نماید تا درراه خدا قدم بردارند مردم راه خود را درست نمی دانند ملا وظیفه اش است که مردم را توجیه وآگاه نماید.ملا نصرالدین به اصرارمردم بالای منبرمی رود وپس ازحمد ثنایی الهی می گوید: ای مردم من پیش ازهرچیزی ازشما می پرسم که می دانید ویا نمی دانید مردم به یک صدا گفتند که ما نمی دانیم.ملا ازمنبرپایین شد وگفت: من با مردم نادان چه بگویم.روزدوم مردم ازملاخواست که مردم را وعظ نماید اما این بارمردم با خود فکرکردند که اگرملا سئوال کرد که می دانید ماباید همه بگوییم که می دانیم زیرا دیروزگفتیم که نمی دانیم ملاگفت:من با مردم نادان چه بگویم ،فایده ندارد.ملا بالای منبرمی رود پس ازحمد خدا وسلام صلوات برمحمد(ص) همان سئوال دیروزش را مطرح کرد وگفت: مردم می دانید ویا نمی دانید.مردم همه گفتند: ما می دانیم.ملا با کمی مکث ازمنبرپایین آمد مردم گفتند: که چه شد چراوعظ نکردید ملا گفت: شما مردم همه دانا هستید وهمه چیزرا می دانید دیگرلزومی ندارد که دانا را،دانا کرد.روزسوم ملا به مسجد آمد. مردم ازایشان خواست که ملا، بهرحال باید مردم را وعظ نماید دراین دوروزکه نشد.ملابالای منبررفت با زهم همان سئوال را مطرح کرد که می دانید ویا نمی دانید. مردم به دو دسته تقسیم شدند عده گفتند که می دانیم وعده هم گفتند که نمی دانیم ملا ازمنبرپاین شد وگفت: وظیفه کسانیکه می دانند به آنهایکه نمی دانند،این است که به نادانان خود بگویند که آنها هم بدانند.ملا گفت: "کارمن همین است".

 

 خلاصه اینکه دراین دنیا هرکسی کاری دارد ومی گوید: کارمن همین است.پس سخن آن یارو،درقصه ما،درست است که هفت تا بچه بدنیا آورده بود وقتیکه ازش پرسیده می شود که تاحالاچه کارمی کردی. وی می گوید: کارمن همین بود.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد