نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

روزهای هفت وهشت ثور

روزهای هفت وهشت ثور

 

روزهای هفت وهشت ثور،درتاریخ افغانستان حک شده است.این روزها درحال حاضر،طرفداران ومخالفان خاص خود را پیدا کرده اند.برخی ازهفت ثورطرف داری می کنند البته این دست، همان گروهای وابسته به جریان حزب دموکراتیک خلق افغانستان هستند.این دسته زیاد خود را نشان نمی دهند وگاهی اعضای ایدیولوژیک حزب دموکراتیک، درسایتهای مجازی مطالبی را نوشته اند وهفت ثورراگرامی وبه نیکی یاد کرده اند.

 

اما هشت ثورطرفداران ومخالفان جدی دارند.گروهای جهادی مطلقا این روزرا تجلیل وآن را دست آورد ده سال مقاومت وجهاد خود دانسته اند.رهبران واحزاب جهادی می گویند: هشت ثورحاصل وثمره خون شهداء،آواره گی ملیونها انسان ومعلولیت صدها هزارانسان دراین کشوراست.تفاوت هفت وهشت ثورازاین جهت، نیزمورد بحث قرارگرفته است.هفت ثوربا مردم افغانستان نتوانیست ویا نمی توانیست ایجاد نسبت نماید.رهبران کودتا،هرگزبا عقاید افراطی چپ مارکسیستی نمی توانیست بامردم افغانستان،ارتباط برقرارنمایند.تسخیردل ودماغ مردم که عامل اصلی سیاست وقدرت است را،رهبران کودتا ازدست دادند.آنها درتضاد با اعتقادات مردم عمل می کردند.

 

شعارهای زنده باد لنین،مارکس وهیگل با پرچمهای سرخ ورنگ زننده ونفرت انگیز،حکایت ازضدیت رهبران کودتا با عقاید مردم را نشان می داد.من ،پس ازکودتای هفت ثوروارد افغانستان شدم وبعد به بامیان وسپس به ولسوالی پنجاب رفتم.دراین سفرازهرات گرفته تا بامیان ،هرچه دیدم، همین شعارها ورفتارها بود.مردم حرف رهبران محلی حزب دموکراتیک خلق را هرگزنمی فهمیدند آنها با ادبیات کاملا غیرمردمی وگاهی ضد مردمی صحبت می کردند.جوانان وابسته به حزب دموکراتیک خلق پس ازوقوع کودتا به اندازه شتاب درتبارزعقاید شان داشتند که ازبکارگیری زبان مروج مردمی، اجتناب داشتند ومی گفتند:این زبان خرافه وارتجاع است زبان وادبیات انقلاب این نیست که ما به آ حرف می زنیم.

 

درورس،ولسوالی داشتیم که بروت همانند ترکی برای خود گذاشته بود وبجای آب ازمادر بیسواد ودهاتی خود، "واتر"خواسته بود وبه این دلیل دربین مردم به " واتر" معروف شد.جریان کودتا حقیقتا هیچ نسبتی با اعتقادات مردم نتوانیست ایجاد نماید.انفکاک وبریده گی آشکاردیده می شد مردم با تحریک ملاها وپیشوایان دینی، خیلی سریع موفق شدند که حزب دموکراتیک خلق را بعنوان یک حزب طرف دارکمونیست وضد خدا والحاد،بشناسند.رهبران کودتا نتوانیست ازمردم برای بقای خود سربازگیری نمایند.آنها دل ودماغ مردم را با خودنداشتند.با گذشت کم ترازنه، ما اوضاع به زیان رهبران کودتای هفت ثورتمام می شد.لشکرکشی شوروی ازباب ناگزیری انجام شد.زیرا حزب دموکراتیک خلق یا باید ازبین می رفت ویا اینکه باید برسراقتدارباقی می ماند.صورت اول، همان شکست بود که روسها آن را درهمان آغازباید می پذیرفتند.قبول شکست،افت کلانی دربرابرغرب،دانسته می شد.

 

دراوج جنگ سرد این مساله خیلی مشکل بود که مسکو،میدان را به رقیب خود،واگذارنماید.لشکرکشی درواقع اقدام بود که بخاطرحزب دموکراتیک خلق صورت گرفت واین لشکرکشی ازباب ناگزیری باید صورت گرفته باشد.هفت ثور،ریشه ها وعقبه های تاریخی خود را داشت.ازسال1965 دردهه دموکراسی این حزب تاسیس گردید درکودتای 1973 داوود خان نقش فعالی داشت.حکومت جمهوریت داوود مناسبات دوستانه ای با حزب دموکراتیک خلق داشت ودرکودتای هفت ثور،شبکه تشکیلاتی حزب درداخل اردو با رهبری حفیظ الله امین،کودتا را به ثمررساند.اشتباه داوود نداشتن تحلیل درست ازدشمن شناسی بود ویا اینکه بخاطرنفرت درون فامیلی درارک،اعضای حزب را دشمن خود نمی دید ودشمن اصلی خود،شاه واطرافیانش را تعریف کرده بود.

 

داوود خان، ازغرب درهمان زمان صدارت خود خاطره خوشی نداشت ودرتلاشهایش ازایجاد مناسبات با غرب،ناموفق بود. پاکستان رقیب ،غرب را درواقع ا زافغانستان گرفته بود وتنها شرق واتحاد جماهیرشوروی برای داوود خان مانده بود.رییس جمهوربا حمایت حزب وابسته به اتحاد جماهیرشوروی،قدرت را گرفت وهم توسط آنها بصورت بیرحمانه ای کشته شد.هفتم ثور،روزخونین وویران گربرای رییس جمهورواعضای خانواده اش بود.کمونیستها که همان مارهای درون آستین برایش شد. بصورت بسیاربیرحمانه ای وی وتمامی اعضا فامیل ودوستانش را درارک ریاست جمهوری قتل عام وسپس بصورت دسته جمعی زیرخاک کردند. همین دوسال پیش، استخوانهای رییس جمهورداوود خان را همراه با اعضای خانواده اش ازیک گوردسته جمعی بیرون کشیده وطی مراسمی بخاک سپرده شد.

 

رهبران کودتا بسیاربیرحمانه با وی برخورد داشتند ودوحزب خلق وپرچم، بامردم افغانستان هم نتوانیست،رابطه وپیوند مناسب ایجاد نماید ودل ودماغ مردم را با خود داشته باشند آنها هرگزحتی درزمانهای واپیسین داکترنجیب هم موفق به این کارنشد.حزب برای بقای خود ازمردم سربازگیری نتوانیست سربازان حزب،درواقع همان لشکراتحاد جماهیرشوروی بود که برای بقا دوجناح خلق وپرچم ده سال با مردم افغانستان جنگید وسرانجام با خفت وسرشکستی ازافغانستان خارج شد آنها زخمهای چرکینی با خود داشتند که درمان آن را بیرون شدن ازافغانستان می دانیست.

 

اما هشت ثور،تعریف بسیارمتفاوت با هفت ثوردارد. هشت ثور،توانیست دل ودماغ مردم را باخود داشته باشد.مردم فرزندان شان را درجبهات می فرستادند ودرموارد افتخارمی کردند که درراه اسلام ووطن به شهادت رسیده است.هشت ثورتبدیل به یک ارزش اعتقادی گردید رهبران جهادی هم، یک چنین نسبت رابا مردم ایجاد کردند. سربازان هشت ثورازمردم افغانستان گرفته می شد ومردم برای رسیدن به چنین روزی،فرزندان شان را به سنگروجبهه اعزام می کردند.هشت ثور، روزی است که مردم برای آن فداکاری کردند واین روزرا ثمره جهاد ومقاومت خود می دانند.هشت ثور،درواقع حاصل مبارزات ده ساله مردم افغانستان درجنگ با لشکرکشی شوروی وپایگاه داخلی شان درافغانستان بود.

 

این منطق که درجنگ با دشمن اگرپیروزشدید باید جشن بگیرید،منطق درستی است.استاد محقق درسخنرانی خود مثالی برای بیان این حق بیان داشت وی می گفت: مردم درماه مبارک رمضان یک ماه درجدال وجنگ با نفس،پایان آن را عید وفیستوال پیروزی اعلام می کنند.عید همان جشن پیروزی درجنگ با نفس است.ده سال مقاومت،جنگ بخاطر،عقاید،استقلال وتمامیت ارضی،نتیجه اش شکست ارتش سرخ بود.حال مردم حق دارند هشتم ثورشان را تجلیل نمایند.مشکل اساسی اعتراضات وانتقادات دراین است که فصول بصورت مجزا ازهم تحلیل نمی شود.نسبت هشت ثوربا گذشته آن،شکوهمند وافتخارآفرین است.زیرا که مساله برمی گردد به اصل استقلال وسرزمین وعقاید مردم.

 

 اما نسبت هشت ثور، به رویدادهای بعدی،جدا ،مورد مطالعه می تواند قراربگیرد.مجاهدین پس ازهشتم ثور،درهیچ کاری موفق نبودند.آنها نتوانستند حکومت مورد نظرشان را تشکیل دهند.دولتهای پس ازهشتم ثوریکی دولت دست نشانده وچیده شده پیشاوربود که استخبارات همسایه آنرا،مهندسی کرد ودیگری دولت استاد ربانی که ناقص ونا پایه دار وبا صدها منازعات ومناقشات،همراه گردید.جنگهای مجاهدین درکابل ودردیگرشهرها، امرانکارناپذیراست.حاصل همین ناکامیها وحوادث پس ازهشت ثوراست که گروه بیرحم طالبان ظاهرمی شود.طالبان درواقع پس دادن حساب حکومت مجاهدان بود.

 

شبهه دراینجا صورت گرفته است که منتقدان به هشتم ثور،تمامی استدلالها ومثالهای شان،روی داد های پس ازهشتم ثوراست.آنها خندق را پرکرده خوبیها وبدیهای تاریخ وروی دادها را باهم مخلوط ساخته واین نتیجه را گرفته است که هفت وهشت ثور،هردو سیاه وتاریک است.هفت وهشت ثور،دورویداد، با مشخصه های تاریخی خود وارتباطاتش مورد بحث می تواند باشد.هفت ثور،ریشه مارکسیستی داشت وسربازآن عساکراتحادی جماهیرشوروی بود.هشت ثور،ریشه ها ونسبتهای عمیق با دل ودماغ مردم داشت وسربازان هشت ثورمردم افغانستان بود.

 

 خلاصه سخن اینکه ،هشت ثور،بادومنظرتاریخی گذشته واینده،قابل بحث است،ده سال مقاومت وجهاد برای ازادی،اعتقاد واستقلال کشور وملیونها انسان اواره وصدهاهزار شهید ومعلول،ودرنهایت شکست ارتش سرخ وناکام گذاشتن،لشکر کشیها بخاطر اهداف ودور نمایی استراتژیک،همان نگاه به گذشته هشت ثور است،دراین صورت هشت ثور نماد ومیوه ان درخت طیبه باید باشد.اما روی دادهای پس ازهشت ثور ومنازعات خونین،فصل دیگر باقضاوت دیگر،مورد بحث است،تجلیل ازهشت ثور،گرامی داشت ازهمه خوبیهای یک ملت است که عطف،به گذشته وماسبق ان می باشد مقاومت عادلانه وجهاد مردم دراین روز به ثمر رسیده ومی باایست از ان تجلیل صورت بگیرد واین مساله یک امرملی ومیهنی باید باشد. اما تلخیها وشیرینیهای پس ازهشت ثور را در زمانهای بعد از ان باید مطالعه کرد گرچه،ظهور بیرحمانه طالبان خود پاسخ اشتباهات وکردارهای مجاهدین هم می تواند باشد،طالبان زقوم عملکر د مجاهدان بود،چنانچه هشت ثور روز نتیجه گیری وثمره درخت پاکیزه جهاد ده ساله است.ما باید در تحلیل وقضاوت مان فصول وخندق گذشته واینده این روز را مد نظر داشته باشیم برخی خندق ومرز مشترک را بهم زده خوبیها وبدیها را یکجا ساخته واین نتیجه اشتباه راگرفته که هشت ثورمعادل است با هفت ثور.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد