نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

مبانی آراء در شانزدهم حمل 93

مبانی آراء در شانزدهم حمل 93

اعتماد مردم به نامزدان و رای شان در شانزدهم حمل 93 براساس یک اصل استوار می باشد. نامزدی که بالاترین رای را بدست آورده در واقع بالاترین اعتماد مردم را با خود داشته است. راز موفقیت تیم اصلاحات و همگرایی ، برای جلب آراء و اعتماد مردم، برمی گردد به ساختار ملی و فراگیر این تیم. رای مردم هم، برخلاف ادعا های که طرح شده، مبنای ملی داشته است.

در رسانه های جمعی به این مساله اشاره شده است که مبانی آراء مردم به نامزدان چه بوده است؟ در چندین بحث تلویزیونی شرکت داشتم  و این بحث از سوی مجریان طرح گردید که مشارکت مردم در 16 حمل 93 چه دلایلی داشت ؟ حضور مردم حقیقتا در روز انتخابات حیرت انگیز بود. ناظران و سیاست مداران از مشارکت گسترده ای مردم علیرغم تهدیدات گسترده از سوی تروریستها، به حیرت افتاده و حال این پرسش مطرح می شود که دلایل حضور مردم درچه بود؟ انگیزه های بسیار قوی  برای حضور مردم را باید شناسایی کرد و عوامل آن را با خود داشته باشیم و فراموش نکنیم  و به این پرسش که مبانی رای مردم به نامزدان و مشارکت گسترده شان چه بوده است را جواب دهیم. اصولا چندین مولفه برای حضور مردم به پای صندوقهای رای را تحلیل گران آورده اند. مساله چهره ها، قومیتها، برنامه ها، احزاب و امید به آینده و رهایی از گذشته و... هریک ازاین مولفه ها در تحلیل سیاسی اهمیت زیادی دارد.

 برخی گفته اند که چهره ها نقش اساسی برای خلق انگیزه وحضورمردم به پای صندوقهای رای را داشته اند. عده ای هم گفته اند که مسایل ملیتها، عامل جهت دهنده و رستاخیز انتخاباتی بوده است. و گروهی به این مساله اشاره دارند که مردم به خصوص نسل تحصیل کرده جامعه به دنباله برنامه های نامزدان بودند و رای مردم به یک معنا رای به برنامه ها بوده است. و جماعتی هم نقش احزاب سیاسی را مهم دانسته و گفته اند احزاب سیاسی ریشه داری دراین انتخابات شرکت کردند و آنها موفق شدند که هواداران شان را به پای صندوقهای رای بکشانند. و خلاصه اینکه جماعتی هم به این نکته اشاره دارند که اصلاحات و امید به آینده و سرخورده گی از گذشته ، سبب گردید که مردم به پای صندوقهای رای حاضر شوند تا از وضعیت گذشته نجات یافته باشد.حال با توجه به همه این موارد به تفسیر هریک از عوامل تاثیرگذار دررای مردم می پردازیم:

الف – چهره های تاثیرگذار در انتخابات 93

استدلال این گروه این است که در جوامع عقب مانده و سنتی حرف اول و آخر را چهره های جامعه بجای قانون و مقرارات می زند. افغانستان از این مقوله خارج نیست جامعه ما به شدت سنتی هست. در جوامع سنتی و قبایلی حرف اساسی را رئسایی قبیله و جرگه ها و نشستهای آنها می زند فیصله جرگه مقدم برهر امردیگری می باشد. طرفداران این فکر می گویند: بی جهت نیست که رییس جمهورکرزی، با مبانی جوامع مدرن و برگزاری انتخابات سراسری و مستقیم انتخاب شده ولی بشترین اهتمام را در دوران حکومتش به جرگه های قومی داده است. دلیل مساله این است که رییس جمهورحالات و روحیه جامعه را می شناسد و به همین دلیل اموراساسی کشور را محول به جرگه های قومی کرده است. در قانون اساسی ما هم به انواع جرگه ها اشاره شده است یکی از آن جرگه ها، تایید و اصلاح قانون اساسی می باشد. جرگه یعنی همان مجمع سران و چهره های قومی و قبیله ای. انتخابات 93 هم متاثر از همین چهره ها بود. نامزدان هم خود شان چهره های قومی تاثیرگذارهستند و هم برای جمع آوری آراء به چهره های قومی و رئسایی قبایل و کلانهای قومی مراجعه کردند. آراء مردم هزاره به چهره ای مثل استاد محقق بوده است و همینگونه درمورد جنرال دوستم ورای مردم ازبیک. تاجیکها و پشتونها هم هرکدام تحت تاثیر، چهره های قومی خود قرار گرفتند.

ب –  نقش ملیتها و قومیتها در انتخابات 93

مولفه دوم در انتخابات 93 مساله قومیتها و ملیتها است. همان گونه که  اشاره کردم عده ای به این عقیده هستند آنچه به انتخابات 93 رنگ و معنا داد، مساله قبیله و ملیت بود. مشارکت مردم ورای شان مبنایی قومی داشت. آنها این گونه استدلال می کنند که بانکهای رای اساسش همان قومیت و زعیم قومی می باشد. مثالهای که برای اثبات این منطق ذکرشده این است که آراء شمال، مرکز و غرب کشور تنها به دلیل قومی به داکترعبدالله عبدالله داده شده است اما اراء مردم شرق و جنوب تنها به دلیل قومی به صندوقهای اشرف غنی وزلمی رسول ریخته شده است. این جماعت این گونه استدلال می کنند یگانه مساله ای که در انتخابات اهمیت داشت، همین مساله قومیتها بود و نه چیزی دیگر. با این استدلال، نقش چهره ها، تحت تاثیر قرار می گیرد. یعنی اینکه چهره ها رنگ گرفته از قومیت بوده اند. اگر چهره ها در انتخابات اهمیت می داشت باید آراء مردم به این صورت تقسیم نمی شد. شمال مرکز وغرب به دلیل ملیتهای، غیرپشتون اکثریت رای شان به داکترعبدالله عبدالله ریخته شدند و در جنوب  چهره های مورد قبول، اشرف غنی احمدزی و زلمی رسول بوده اند.

 دراین تحلیل چهره ها نقش شان در حوزه قومیتها محدود می شود. برداشت شان این گونه مطرح شده که چهره ها را درحوزه های قومی باید مطالعه کرد. این گروه به گونه ای اغراق آمیزی می گویند: ما در افغانستان به چهره ملی دست نیافته ایم و چهره ملی فراگیر را نداریم چهره های سیاسی، حوزه مانور شان همان بسترهای قومی و تباری بوده اند و چهره های انتخاباتی، عمدتا، رنگ وبوی قومی پیداکرده اند ورای مردم به هریک از نامزدان تنها دلیل قومی داشته است. البته این منطق درحدی گسترده قابل قبول نیست. نامزدان برخلاف این منطق، رای شان در انحصار و گروهای قومی نبوده اند. داکتر عبدالله رای فراقومی داشت و از همه ولایات کشور، رای قابل ملاحظه ای از همه اقوام را به دست آورده است. رای مردم به تیم های فراگیر با برنامه های ملی بوده است. رای درواقع به تیم های داده شده که سیمای ملی داشته است و مردم رای شان به این تیم ها ریخته اند. تیم اصلاحات و همگرایی به لحاظ ساختار تیمی این موفقیت را داشت که تیمی با ترکیب فراگیر ملی و سیاسی ساخت و اعتماد مرد م  را جلب و رای مردم را به دست آورد.

ج –  نقش احزاب و برنامه ها

طرفداران این فکر این گونه استدلال می کنند. احزاب و برنامه های نامزدان نقش اساسی در بسیج مردم را داشتند. مردم از برنامه های حکومت درطی این 13 سال خسته شدند، و برای امید و اصلاحات درزندگی شان به برنامه های تازه رای داده اند. جالب است که نامزدان هم برای مردم برنامه های تازه ای را عرضه داشتند. داکترعبدالله عبدالله با شعار" اصلاحات وهمگرایی"  وارد میدان شد. و مردم خواهان تغییرات و اصلاحات درزندگی شان می باشند. سیاستها و برنامه های رییس جمهورکرزی درساحتهای مختلف برای مردم قابل قبول نیستند. مردم خواهان امنیت، بهبودزندگی، اشتغال، فقرزدایی، سیاست خارجی درست، مبارزه با فساد و.. می باشند. این ها برنامه های مهم نامزدان برای مردم افغانستان می باشد. روی گردانی مردم از گذشته وامید به آینده دلیل قومی و تباری ندارد، یگانه دلیل آن برنامه های تازه برای مردم است. رای  مردم به چهره ها و نامزدان درواقع رای به برنامه های نامزدان هم بودند.

ایتلاف احزاب سیاسی نقش مهمی در بسیج مردم را داشت. حزب جمعیت، حزب وحدت، حزب اسلامی و ایتلاف ملی حزب حرکت و هواداران خودرا درسراسر کشور بسیج کردند. حضور احزاب سیاسی در انتخابات 93 بسیار چشم گیر و تاثیرگذار بود. چهره ها واحزاب دراین تحلیل در برنامه ها معنی پیدا می کنند. هیچ تیم انتخاباتی بدون برنامه وارد میدان نشدند و به مردن نگفتند که به خاطر قوم و قبیله به من رای دهید. هواداران هیچ نامزدی ازمردم نخواستند که به دلیل تباری به نامزد ما رای بدهید. همه نامزادان به شمال ، جنوب ،  شرق وغرب به دنبال رای مردم با اعلام برنامه های شان رفته بودند در اعلام برنامه نامزدان، اصول و استراتژی و برنامه های ملی شان طرح شد.

 انتخابات 93 ماهیت شفاف و توام با برنامه ملی نامزدان راه انداخته شد و طرح های ملی آنها را با خود داشتند. چهره های نامزدان و تیم های انتخاباتی، بدون برنامه نبودند و برنامه های شان هم ملی بود. اشتباه که صورت گرفته این است که رسانه ها، چهره ها را جدای از برنامه ها طرح می کنند درحالیکه چهره ها، بدون برنامه معنی ندارد. همه تیم های انتخاباتی و چهره های تیم ساز برای شان برنامه داشتند و مردم را به برنامه های شان دعوت می کردند. دراین صورت رای مردم به احزاب ریشه دار سیاسی و برنامه های شان بوده است راز موفقیت تیم داکترعبدالله، برنامه ها، احزاب سیاسی و چهره های با برنامه بود. تیم های پیشتاز دیگر، چنان وجاهت حزبی و برنامه های قابل درک که ایجاد تغییر و اصلاحات را به مردم زنده نماید را نداشتند. اشرف غنی با شعار" تحول و تداوم" و برای زمانی هم ، "تداوم وتحول" ، گرفتاری برای خود شان ایجاد کرد. وقتیکه تقدم و تاخر شعار حتا برای مالک و صاحب،  مشخص وشفاف نباشد پس چگونه می توان از مردم انتظار داشت که حرف شان قابل درک باشد. نکته دیگری ابهام آمیز هم این شد که آنها برای مدتی روی " تداوم " تاکید داشتند. تداوم، همان تکرار برنامه های گذشته را در اذهان تداعی می کند. مردم حقیقتا ادامه کارهای گذشته برای شان قابل قبول نیست. مردم به دنبال اصلاحات و تغییرات عمده درزندگی شان می باشند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد