نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

ملاها

ملاها

 

قصه ملاها،داستان عجیبی شده است.امروزپاکستان اعلام داشت که ملا ترابی وزیرعدلیه پیشین طالبان،ملا عبدالباری، ملاداد، ملامجاهد وچندین ملای دیگررا اززندان رها کرده اند.ملاهای دیگری مثل ملامعتصم که ازوی بنام آغا معتصم نیزنام گرفته شده ازپاکستان گریخت ودرحال حاضر درترکیه زندگی می کند ملاغنی برادر با چهارنفرازهمکارانش درزندانی پاکستان کماکان،بسرمی برند ملاشهاب الدین دلاور وملانعیم وردک نمایندگان رسمی شورا کویته درکنفرانس شانتهی،شرکت کردند.شورای عالی صلح ازآزادی ملاهای رها شده اززندان پاکستان استقبال کرد.گرچه هدف اصلی شورا عالی صلح که آزادی ملاغنی برادر وهمراهانش اززندان کراچی باشد هنوز،بدست نیامده است.شماره های اول درلیست شورای عالی صلح،رهایی ملاغنی برادروهمکارانش اززندان پاکستان بود.

 

پاکستان هنوزبه آزادی ملاغنی برادراقدام نکرده است.نکته دیگری مورد گفتگو،زندگی ملاهای رها شده اززندان است.مقامات جمهوری اسلامی افغانستان گفته اند که اگرملاها بخواهند درافغانستان ووطن شان زندگی نمایند،دراین صورت حکومت افغانستان دوکاررا می تواند درمورد آنها انجام دهد اول تسهیلات زندگی مناسب را برای شان درنظرمی گیرد انها می توانند با عزت واحترام درکنارمردم خود زندگی نمایند.دوم افغانستان می تواند با ملاهای آزاد شده درمورد مصالحه وختم جنگ درافغانستان،هرنوع همکاری را داشته باشد.افغانستان تردید ندارد که این دسته ازمقامات طالبان می توانند نقش مثبت درامرصلح را داشته باشند.آگاهان امورمی گویند: بازگشت ملاهای رها شده به افغانستان،بعید به نظرمی رسد اگرچنانچه آنها به افغانستان برگردد، نقش آنها درمورد ختم جنگ نیز،خوانا وشفاف نستند آنها استدلال می کنند که مقامات بسیارمتشخص طالبان سالها است که درکابل زیرچترحمایتی وامنیتی افغانستان زندگی می کنند ولی آنها درمورد گفتگوهای صلح نقش،روشنی نداشته اند.ملاعبد السلام ضعیف ملا متوکل وملا سید اکبرآغاو...نقش بارزی درمذاکرات صلح نداشتند. اگرکسانی دیگری ازملاها که اززندان آزاد شده به این جمع اضافه شوند،کاری درمورد پیشرفت مذاکرات صلح،انجام نمی شود.ناظران می گویند: خروج آنها ازپاکستان خود کاری دشواری است معلوم نیست که پاکستان به آنها اجازه دهد که به افغانستان برگردند وخود ابزارتبلیغات علیه سیاستهای پاکستان شود.

 

پاکستان می دانند که برآنها درزندان چه گذشته است ملاهای رهاشده می توانند ماجراها واسرارکه دربن بست جنگ افغانستان ،وجود دارد را شرح دهند این کارها به سود منافع وسیاست پاکستان نیست.بنابراین حضورملاها درافغانستان با این پرسشها،روبرو است.حکومت ازهم اکنون آمادگی شان را برای پذیرایی وایجاد تسهیلات برای طالبان که به افغانستان برگردد،اعلام کرده است.برخی گفته اند که مقامات درمورد زندگی طالبان آزاد  شده درافغانستان بصورت یک دست سخن نگفته اند.سخن گوی ریاست جمهوری آقای ایمل فیضی ازبازگشت ملاها،استقبال کرده وگفته است که تسهیلات دراختیارشان می گذارد وآنها می توانند ممد صلح درافغانستان باشند. ولی مقامات شورای عالی صلح کمی متفاوت ترازسخنگوی ریاست جمهوری سخن گفته اند.آقای مبارزضمن خرسندی از آزادی مقامات طالبان،گفته است که حضورآنها درپاکستان وآمدن شان درافغانستان،مشکل است وی پیشنهاد کرده که آنها دریک کشوردیگری،منتقل شوند وازسیطره ونفوذ پاکستان بیرون باشند.برخی به نقل ازاقای عبدالحمید مبارز،نقل قول کرده که ایشان برای اقامت طالبان کشورهای قطر،ترکیه را پیشنهاد کرده وگفته است که آنها درصورتی می توانند برای صلح مفید باشند که ازپاکستان خارج شوند ،درترکیه ویا قطر،اقامت نمایند.

 

آقای وحید مژده کارشناس امورطالبان معتقد است که آزادی ملاهای نامبرده هیچ تاثیردرروند مذاکرات ندارد وی معتقد است که اکثرطالبان که آزادشده بجای صلح درفکرزنده ماندن خود هستند.وی می گوید: آنها همه مریض هستند واگرپاکستان آنها را آزاد نمی کرد،امکان داشت تعداد ازآنها درزندانهای پاکستان بمیرند ودراین صورت بدنامی زیادی برای پاکستان داشت.آقای وحید مژده تحلیل گرطرف دارطالب می گوید: طالبان که آزاد شده تاثیردرروند گفتگوها ندارند.وی البته توضیح نمی دهد که طالبان آزاد شده می توانند به افغانستان برگردد ویا درخود پاکستان اقامت داشته باشند ویا درکشورثالثی،خواهند رفت.درهرصورت ازاظهارات این صاحب نظرافغان چنین استنباط می شود که ملاهای ازاد شده تاثیری درروند مصالحه ندارند اکثرآنها مریض وپاکستان بخاطرکه بد نام نشود آنها را آزاد کرده است.حکومت افغانستان درحال حاضربا مقامات دولت قطر،مذاکرات مفصلی درمورد روند گفتگوها ی صلح داشته است.درمورد مذاکرات دوپیشنهاد مشخص ازسوی حکومت افغانستان،ارایه شده یکی اینکه گفته است که مذاکرات صلح درداخل افغانستان،انجام شود اگرچنانچه طالبان به دلایلی نتواند به افغانستان برای مذاکره بیایند دراین صورت کشورقطرمی تواند،مکانی برای گفتگو باشد.قطرمحلی تلاقی مقامات حکومت افغانستان وطالبان می تواند باشد.

 

مقامات دروزارت خارجه می گویند: دراین مورد پیشرفتهای زیادی با حکومت قطرصورت گرفته است وطرفین پروتکلی دراین خصوص با مضا رسانده.مذاکرات با طالبان ،درقطردرچهارچوب پروتکلی انجام می شود که طرفین درمورد آن توافق کرده اند.حکومت افغانستان با مذاکرات که درپاریس تکرارشود،مخالفت می کند ومقامات گفته اند که دیگرپاریس چهاروپنج نداریم.البته درمذاکرات پاریس، دومقام برجسته شورای عالی صلح شرکت داشتند ولی افغانستان چندان رغبتی به مذاکرات ازنوع پاریس را ندارد اخبارمنتشرشده که حکومت افغانستان با مذاکرات که قراراست نمایندگی ملل متحد درعشق آباد سازماندهی نماید،نیزمخالفت کرده است.بهرحال رهای ملاها وروند گفتگوهای صلح با دشواریهای زیادی همراه شده است.هنوزکسی نمی داند که سرنوشت طالبان که اززندان پاکستان آزاد شده چه خواهد بود.زیاد خوشبینی وجود نداردکه آزاد شده ها بتواند روند گفتگوها را سرعت ببخشد.ولی بهرصورت ملاها را پاکستان به هردلیلی که بوده آزاد کرده است.مقامات پاکستان گفته اند که آزادی مقامات طالبا به دلیل درخواست افغانستان انجام شده واین گامی است برای حسن نیت درمناسبات دوکشور.

 

پاکستان درضمن مذاکرات صلح، حداقل دوخواست شان را ازافغانستان کتمان نکرده است که هردومطلب قبول کردنش برای افغانستان سخت باید باشد.خواست اول پاکستان درمذاکرات دوجانبه این است که کابل واسلام آباد برا ی گسترش مناسبات خود پیمان استراتژیک امضا نمایند.این مساله بارها ازسوی پاکستان به مقامات افغانستان پیشنهاد شده  است .پاکستان بسیارعلاقمند است که علیرغم موافقتنامه استراتژیک با هند،پاکستان نیزچنین موافقتنامه استراتژیک را با افغانستان داشته باشد.قبول این مساله ازسوی افغانستان با واکنشهای شدیدی درداخل کشور،روبرومی شود زیرا پاکستان محبوبیتی درافغانستان ندارد مردم ونخبگان سیاست درمورد سیاستهای پاکستان،مشکوک هستند.موافقتنامه استراتژیک با دولت پاکستان،تنشها را درکشور،بالا می برد.خواست دیگرپاکستان که بد ترازخواست اولش شان است وآن روشن شدن سرنوشت مولوی فضل الله،مولوی فقیرمحمد ونیروهای صوفی محمد است.پاکستان درواقع این مساله را مسلم گرفته که نیروهای مولوی فضل الله درافغانستان،پناه برده امریکه حکومت افغانستان هرگزآن را قبول ندارد.مقامات افغانستان می گویند: که پاکستان هیچ دلیلی برای اثبات مدعای شان ندارد واین دسیسه مهندسی شده بخاطرگم کردن رد پای تروریستهای افغانستان درخاک پاکستان است.دوخواست پاکستان درقالب موافقتنامه استراتژیک واسترداد مولوی فضل الله،درکنارآزادی ملاها،مطرح شده واینکه مقامات پاکستان آزادی ملاها را گامی به طرف حسن نیت درمناسبات دوکشوراعلام کرده،خود مقدمه ای است برای براورده شدن خواسته های شان.

 

برخی می گویند: ملاهای آزاد شده درحدی نیست که بتواند توقعات صلح ومصالحه را برآورده نماید زیرا ازهم اکنون شک وتردیدهای درتاثیرملاهای آزاد شده درمورد صلح وجود دارد.ناظران امورافغانستان به این نکته تاکید دارند که ملاهای جنگی وجنگ طلب دراختیاراستخبارات پاکستان هستند.شورای کویته وشبکه حقانی درواقع ثروت وابزارجنگ دانسته شده.ملاهای که زندانی شدند که گفته می شود تعداد آنها به صده ها نفرمی رسند،دلیل آن مخالفت آنها با جنگ بود وبه همین خاطربه زندان انداخته شده اند وحالا که آزاد شده،تاثیرات ملموسی نمی تواند درصلح داشته باشد.زیرا مشکل اصلی دراین است که استخبارات بن بست جنگ افغانستان را قبول نکرده.تازمانیکه استخبارات جنگ را مدیریت کند،شبکه حقانی وشورای کویته دست ازجنگ برنمی دارند.آزادی ملاهای که ازآنها نام گرفته شد،آنچنان تاثیری درانکشاف مصالحه نمی گذارد این مهم نیست که آنها درکجاباید زندگی نمایند.افغانستان به تعهدات خود درمورد تسهیلات زندگی برای شان،وفاداراست ولی مشکل است که آنها به افغانستان بازگردد.درجاهای دیگرنیز،امیدهای برای رونق صلح درآزادی ملاها دیده نمی شود.

 

 

برنمی گردیم


برنمی گردیم

 

"برنمی گردیم" مطلبی است راجع به اتباع کشور.تحقیقات نشان داده که طیف های مختلفی ازمردم که به خارج رفته اند وبه کشورهای اروپایی وآمریکا واسترالیا،بصورت قانونی سفرکرده اند، با سوء استفاده ازفرصتها، به آن دسته ازکشورها،پناهنده شده وگفته اند: برنمی گردیم.یک گزارش تحقیقی ازاین وضعیت را بی.بی.سی. به نشررسانده ودراین گزارش نشان داده شده که افغانهای که گفته اند ما برنمی گردیم  ازاقشارمختلف جامعه هستند.خبرنگاران،دپلماتها،ورزشکاران،مقامات حکومتی درسطح معاونین ورئسایی ادارات،کسانی ازپارلمان ،محصلان،مترجمان وکارمندان ادارات خارجی درافغانستان.مجموع این دسته ها که ویزا گرفته اند وپناهنده شده اند به صد ها نفرمی رسند.برخی تحقیقات نشان می دهد که ازسال2001 تا بحال موج گریزوپناهندگی، به هزاران نفررسیده اند.

 

البته این کاردرذات خود، ناهنجاری  است.حال می تواند این موضوع را ازچندین زاویه بررسی کرد.عیب بزرگی که کاراین آدمها دارد این است که آنها ازفرصتهای بدست آمده سوء استفاده کرده اند به آنها به منظورخاصی ،ویزه صادرشد وبه لحاظ اخلاقی باید می رفت ووظیفه شان را انجام داده،برمی گشتند.با یک دپلمات که من صحبت داشتم وی می گفت: سه نفریکه من ویزه دادم وآنها درغرب مفقود الاثرگردیدند،این کاربرای کار من درسفارت،بد تمام شد.مرکزازمن می پرسد که چرا این کاررا کردی وچرا ضمانتهای لازم را برای صدور،درنظرنگرفتی مگرتودرآنجا مردم را نمی شناسی.نکته دومی که وی به آن اشاره کرد این بود که مرجع ومراجعی که آنها را به من معرفی کردند،دیگرهیچ اعتباری به آنها نمی شود کرد.تاثیرات آن نه تنها درمورد ویزه بلکه درخیلی موارد دیگر،زیرسوال رفته ومن نمی توانم به راحتی به آن مراجع اعتماد نمایم.مساله سومی که آن دپلمات،عنوان کرد این بود که من وهمکارانم، دیگربرای کارهای بسیارضروری وبشردوستانه درمورد درمان،دوره های آموزشی،شرکت درمسابقات و.. نمی توانم ویزه صادرنماییم. وی گفت: این کار،روی همه نمایندگی خارجی تاثیرات منفی گذاشته است.حال سفارت آمریکا شروطی را برای ویزای شان وضع کرده که خیلی دشواراست.سی هزاردالرضمانت مالی،کارساده ای نیست درکنارآن باید بالاترین مقام حکومتی دروزارت خانه ها،نیزتضمین نمایند.این دپلمات به مسایل اخلاقی قضیه نیز،اشاراتی داشت ومی گفت: این نوع آدمها،نه خود شان به لحاظ اخلاقی،آدم های درستی  است ونه هم به مردم ونظام خود،حرمت قایل شده اند.

 

گذشته ازصحبتهای دپلمات وزاویه دید وی،تردید نداشته باشیم که کاراین گروها،پیامدهای دیگری نیزدرپی دارد.این مساله درمورد دپلماتهای کشور،افت بشتری دارد.یک دپلمات ازهمه تسهیلات کشوراستفاده نماید وبعد درپایان کاراعلام کند که" برنمی گردم" این مساله درشان یک دپلمات نیست.وی می تواند برای توجیهات پناهندگی خود،دروغهای زیادی را،سرهم نماید وتصویربسیاربدی باید ازکشورش ارایه نماید تا مقامات اداره پناهندگی را متقاعد نماید که شرایط زندگی برای وی درافغانستان به لحاظ قوانین انسانی،غیرممکن است.کیس های دپلماتهای پناهنده،باید امنیتی وسیاسی باشد ودلیل دیگری، آنها برای متقاعدکردن مقامات اداره مهاجرت ندارند.این خیلی مشکل است که آنها بتوانند درمحمکه پذیرش پناهندگی،دلایلی را ارایه نمایند که محکمه پسند باشد.گزارش بی بی سی نشان می دهد که عده ای ازاین دست آدمها،نامه های جعلی ،برای خود ساخته اند ونشان داده که درافغانستان امنیت جانی ندارند.ازورزشکاری که پناهنده شد،وی سه دلیل برای اقدام خود،آورده است.این ورزشکارکه نام خودرا درگزارش افشاء نمی کند می گوید: سه دلیل عمده برای پناهندگی خود دارم اولین دلیل من مساله امنیت است.ما نگران هستیم که امنیت افغانستان چه خواهد شد وی می گوید: حکومت افغانستان درمورد اطمینانهای اجتماعی،روانی به مردم،توجهی کم تری دارد ودراین خصوص با رسانه ها که نقش کلیدی درآرامش خاطرمردم دارد،توجهی ندارد.پیامها حکومت درعرصه امنیت وآرامش روحی مردم، خیلی دیربه مردم می رسد. اگرمقایسه بین تبلیغات حکومت ومخالفان مسلح،صورت بگیرد مخالفان، خیلی سریع پیام وحشت شان را به مردم منتقل می کنند.وی می گوید: روان جامعه،آرام نیست.کسب کارورونق بازار،تاحدی تحت تاثیرقرارگرفته است.

 

وی اضافه می کند: من درتیم ورزشی خودم، نقش دوم وگاهی نفرسوم بودم وخیلی ازگروه ومربیان خود ،راضی هستم.من اگرپناهنده نمی شدم ممکن بود مدال آور،دربازیهای المپیک شوم ولی حالا همه چیزرا ازدست داده ام.بدنم که به ورزش عادت کرده بود،حالا روبه ویرانی گذاشته. حال وحوصله ورزش را ندارم ازصبح تا به به شب درفکرسرنوشت خود هستم.وی که به شدت پشیمان به نظرمی رسد می گوید: همانگونه که ازلحاظ جسمی بسوی فروپاشی می روم ،به لحاظ روحی  هم نابود می شوم.جوان ورزشکاردرضمن صحبتهایش به دلیل دومی نیزاشاره می کند ومی گوید: عامل دوم درپناهندگی من،خانواده است من درخانواده فقیری زندگی می کنم البته درحدی نستیم که مستاصل باشیم ولی خوب، سطح زندگی ما نسبت به خیلیها،پایین است.اما دلیل عمده تشویق خانواده، مسایلی امنیتی  است شاید دلایل مالی درترغیب من،درمراحل بعدی ومتاخری باشد.وی می گوید: ما، درخانواده های سنتی زندگی می کنم فکراول ازآن پدر،مادرودیگربزرگان خانواده است ما نمی توانیم بالاترازنظرآنها،نظری داشته باشیم.خانواده ها فکرمی کنند که فرزندان شان درزندگی غرب،خوشبخت می شوند.عامل سومی که درپناهندگی ما تاثیرگذاشت، مساله ترس ازفقراست.خانواده من درحال حاضر،آنچنان فقیرنست ولی به شدت نگران فقریکه ممکن است درآینده، دامن گیرش شود،می باشد.آنها برای اینکه درآینده شاید بتواند ازفقرنجات داشته باشد،فرزندان شان را، ترغیب به زندگی وسکونت درغرب وفرنگ می کنند.

 

ازمحصلیکه با ختم تحصیلاتش گفته است: "برنمی گردم" پرسیده شده است وی هم به همان دلایلی که ورزشکار،اشاره کرده،تاکید می کند امنیت،فقر وترغیب خانواده، وجوهی مشترک همه گفتگوها است.اما محصل به چند عامل فرعی دیگرنیزاشاره می کند ومی گوید: دوستان واقارب ما، که درغرب زندگی می کنند.آنها با عرضه تصاویراززندگی شان وارسال فیلمها دربهترین نقاط ازکشورهای اروپایی،باعث وسوسه خانواده ها وبخصوص جوانان می شوند.تصاویرارایه شده ازسدنی،پاریس،ونیویورک وفیلمهای ارسال شده ازمونشن واستکلهم درمقایسه با زندگی دردشت برچی کابل وجاده ای پل سوخته به طرف افشاردارالامان وچهارقلا،همان تصویربهشت وجنهم زندگی است وی می گوید: چندین سال است که این جاده آباد نمی شود وقراین نشان می دهد که این ناحیه وسرک هرگزآباد نخواهد شد.تصوررفت آمد درزمستانها برای من،غیرقابل تحمل است.وی می گوید: من تنها نستم که برنمی گردم،خیلی ازمحصلان، ازجاهای دیگری ازشهرکابل همین استدلال را دارند آنها می گویند که دلایل زیاد ی برای نگشتن دارند.یکی دیگرازدلایل " برنمی گردم" مساله کارآنها پس ازپا یان،تحصیل هستند محصلان فارغ التحصیل می گویند: اگربرگردیم کجا به کارمشغول شویم دوستان ما به ما خبرمی دهند که درهروزارت خانه ای باید واسطه داشته باشی واسط های ازنوع وکیل،سناتور،وزیرویا معاون وزیر، این محصل پناهنده می گوید: خبرهای زیادی بمن داده که درادارات دولتی، قانون ومقررات دولتی رعایت نمی شود اگرواسط داشتی به جای می رسی واگرنداشتی به هیچ جای نمی رسی.این مساله درموارد شرکتهای خصوصی وبانکها نیز،صادق است وی می گوید: من دررشته بانک داری درس خوانده ام،دوستم به می گوید: من درکابل به دها موسسه خصوصی مالی مراجعه کرده ام و."سی وی" خودرا داده ام وچندین سال است که سابقه کاری درخارج وداخل دارم ولی حالا که بیکارم، کسی بمن کارنمی دهد به خصوص اینکه اگر ازامت مرحومه باشی.

 

 دراین گزارش وگفتگوها،هرگروهیکه که درغرب پناهنده شده هرکدام دلایلی برای توجیه کارشان آورده اند.همه دلایل، شاید درست باشد وهمین علتها است که ازسال 2001 هزاران نفر،به خارج پناهنده شده اند البته بحث ما تماما درمورد آن گروهای اجتماعی است که بصورت قانونی ورسمی ازیک کشورخارجی ،ویزا گرفته وپناهنده شده اما مردمیکه به صورت غیررسمی به غرب می گریزند وبسیاری شان به مقصد نمی رسند ودربین راه می میرند.دراسترالیا ماهی گیری که با کشتی خود برای صید ماهی رفته بود.وی ماهی نهنگ مانندی را،صید می کند وآن را با خرسندی تمام به مغازه اش برای قطعه قطعه کردن وفروش می برد.صیاد استرالیایی وقتیکه کارد به شکم ماهی می کشد ناگهان سری یک انسان ازشکم ماهی بیرون می پرد ماهی گیرازوحشت نزدیک بود جان به جان آفرین بسپارد.با این وضع ازهرکسیکه پناهند شده با شمردن همان دلایل به راحتی به تومی گوید: برنمی گردیم.

کارمن همین بود

کارمن همین بود

 

"کارمن همین بود" داستانی است که هرکسی درزندگی، به کارخوب ویا بد مشغول است وقتیکه ازش سئوال شود می گوید: کارمن همین است.کسی رفته بود به اداره ای ومی خواست کارمند اداره شود تا ازاین طریق روزگارش را بگذراند.وقتیکه مامورپذیرش ازوی می پرسد که چند اولاد داری می گوید: هفت اولاد دارم.مامورمی پرسد که چندتا ازفرزندان شما دختروچند تای شان پسراست مراجعه کننده می گوید: سه تای شان دختر وچهارتای شان پسرهستند.مامورمی گوید: شما خیلی جوان هستید دراین سن سال هفت تا فرزند خیلی زیاد است وبه سن سال شما نمی خورد وبعد به سئوالات شان ادامه می دهد ومی پرسد که تا حالا چه کارمی کردی متقاضی می گوید: تاحالا،کاری نداشتم "کارمن همین بود".

 

من ازیک وکیل پارلمان پرسیدم که دراین شرایط حساس ازتاریخ کشور،شما چندکاررا پشت سرهم ردیف کرده اید گفت: چطور. گفتم: شما اصرارداشتید که حکومت چراقانون انتخابات رابرای بحث به پارلمان ارجاع نمی دهد.برخی ازاعضای پارلمان به حکومت اخطاردادند که اگرقانون انتخابات به پارلمان کشور،فرستاده نشود ما مسوده های که خود ساخته ایم به بحث می اندازیم وآن را بعنوان قانون انتخابات تصویب می کنیم وی صحبت مرا قطع کرد و به شوخی اشاره به سخنان رییس جمهورکرد وگفت وقتیکه ما قانون را تصویب کردیم آن وقت دست حکومت تالندن خلاص.من گفتم آری شما یک ماه، پیش همین را می گفتید که مسوده های خودرا به بحث می اندازید. خانم شکریه بارکزی گفته بود که ما مسوده قانون انتخابات رابرای بحث آماده کرده ایم.حال که وزارت عدلیه قانون انتخابات را به پارلمان برده شما کارهای دیگری را روی دست گرفته اید وقانون انتخابات را کنارگذاشته اید.وی گفت :چه کارهای را درپیش گرفته ایم گفتم شما درحال حاضریازده وزیررا به استیضاح می کشانید وامروزیازده را با جدالهای زیادی به هفت رسانده اید.فردامعلوم نیست که چه کارهای دیگری را درپیش خواهید گرفت.وکیل گفت راست می گویید " کارماهمین است"

 

 من گفتم قانون انتخابات خیلی مهم است احزاب سیاسی گروهای مدنی،پیشنهاداتی دارد.اصول سرینا، منشوردموکراسی را احزاب سیاسی وگروهای مدنی درمورد انتخابات به شما وحکومت پیشنهاد کرده است وازشما انتظاردارد که به دقت نظرات وپیشنهادات شان را درمورد قانون انتخابات،مطالعه نمایید وقانون که به نفع مردم افغانستان وبا عث رضایت همه طرفها باشد را،تصویب نمایید ولی دیده می شود شما بجای این کارها،بدنبال غاصبان زمین راه افتاده اید وشناسایی کرده اید که بیش ازیک ملیون دوصد پنجاه هزارهکتار،زمینهای دولتی غصب شده است.وکیل محترم گفت:درست است یعنی"کارما همین است"قصه متقاضی برای کاررا به ایشان نقل کردم ایشان گفت: این هم درست است وی آن کاررامی کرد وما هم "همین کارها رامی کنیم" ازحرفهای جناب وکیل ومتقاضی کارکه بگذریم،بازهم می بینیم که هرکس بکار مشغول است وقتیکه ازش سئوال شود می گوید: کارما همین است اگراین کاررا نکنیم چه کارکنیم وچه خاک برسرخود بریزیم .دوستی می گفت: کسی برای پیداکردن کار به شرکتی مراجعه کرد وی هم صاحب عایله وگرفتاربود وی دربین راه با خود فکرکرد که چگونه با مالک کارخانه حرف بزند که مورد پسند وی قراربگیرد تا شاید کاری رادرکارخانه برایش بسپارد ولقمه نانی برای بچه هایش تهیه نماید.وی به  این نتیجه می رسد که خودرا شیراحمد معرفی نماید وبرادرانش را هرکدام شیرخان ،شیرزی وشیرزاد.وی همین کاررامی کند پس ازمعرفی خود می گوید: من شیراحمد نام دارم وسه برادردارم.مالک کارخانه می گوید: نام برادرانت چیست وی پشت سرهم می گوید: شیرخان،شیرزاد،وشیرزی.مالک کارخانه می گوید:صبرکن توباید به این سئوال جواب دهی که شیردرخانه شما رفت آمد داشت ویا درجنگل شیرها، زندگی می کردید.متقاضی کارمی گوید: حال که کاربرای من نمی دهی پس چرابه من توهین می کنی مالک کارخانه می گوید: "کارمن همین است".

 

 من یک وقتی برای گرفتن پول به بانک مراجعه کردم.پول ازحجاج وازمشهد به تهران بنام من حواله شده بود ومن باید پولهای حجاج را می گرفتم وبه وزارت حج واوقاف می بردم ووزارت هم موظف بود که پاسپورتهای حجاج را به سفارت عربستان ببرد وقتی کمی برای کارهای خود داشتیم. من وقتیکه پولها راگرفتم ودرداخل کیسه پلاستیک گذاشتم وازبانک بیرون شدم وچند قدمی پیاده آمدم دونفربا لباس شخصی راه مرا گرفت وگفت: به این صورت پولها را با خود نبرید خیلی خطرناک است وممکن است به شما حمله شود وپولهای شما را بدوزد آنها گفتند ما به شما تذکردادیم چون "کارماهمین است". یک روزپس ازیک گفتگوی حاد تلویزیونی درمورد یک موضوع داغ روز وقتیکه بحث تمام شد همه ما راجع به میزگرد صحبت می کردیم یکی گفت: بحث کمی چالشی شد دیگری گفت اشکالی ندارد دموکراسی است گفتگوها هرچه صریح وشفاف باشد بهتراست یکی گفت ازحکومت وازسیاستهای رییس جمهورخیلی انتقاد شد ویکی هم به من گفت شما باخبرنگارایرانی مقیم آلمان سخت درگیرشدید ودردوجهت متضاد بحث می کردید خلاصه اینکه کاربه این نقطه رسید که ازمجری برنامه پرسیدیم که شما چه گونه گفتگوی امروزرا بررسی می کنید درهمین لحظه یکی ازدوستان گفت: مجری، ما را،جمع کردن ودرنهایت همه مارا با هم درگیرساخت مجری گفت: کارمن همین است.روسیه به مقامات ناتواعتراض دارد که برای چه کاردرافغانستان آمده بودید آیا کارتان تمام شد ومساله ناامنی ومبارزه با تروریزم،به پایان رسید.مقامات ناتومی گویند: کارما درافغانستان دوچیزبود یکی اینکه القاعده را ازبین ببریم ودیگراینکه ثبات وامنیت را درافغانستان تامین نماییم وحال براساس توافقات لیسبون ازافغانستان خارج می شویم درسال 2013 جنگ را تمام می کنیم وامورجنگ تماما به نیروهای افغان،سپرده می شود ودرسال 2014 تمامی نیروهای مان را افغانستان خارج می کنیم یعنی اینکه "کارما همین است".درگذشته نیزوقتیکه ازروسها پرسیده می شد که چرا افغانستان را اشغال کرده اید واین مصیبت وگرفتاری را برای مردم افغانستان،ایجادکرده اید آنها درجواب گفته بودند که ما به دعوت یک حکومت قانونی به افغانستان آمده ایم وازاین کشور دربرابرتوطئه امپریالیزم،دفاع می کنیم یعنی اینکه" کارماهمین است".

 

 ازملا نصرالدین خواسته شد که مردم را وعظ نماید تا درراه خدا قدم بردارند مردم راه خود را درست نمی دانند ملا وظیفه اش است که مردم را توجیه وآگاه نماید.ملا نصرالدین به اصرارمردم بالای منبرمی رود وپس ازحمد ثنایی الهی می گوید: ای مردم من پیش ازهرچیزی ازشما می پرسم که می دانید ویا نمی دانید مردم به یک صدا گفتند که ما نمی دانیم.ملا ازمنبرپایین شد وگفت: من با مردم نادان چه بگویم.روزدوم مردم ازملاخواست که مردم را وعظ نماید اما این بارمردم با خود فکرکردند که اگرملا سئوال کرد که می دانید ماباید همه بگوییم که می دانیم زیرا دیروزگفتیم که نمی دانیم ملاگفت:من با مردم نادان چه بگویم ،فایده ندارد.ملا بالای منبرمی رود پس ازحمد خدا وسلام صلوات برمحمد(ص) همان سئوال دیروزش را مطرح کرد وگفت: مردم می دانید ویا نمی دانید.مردم همه گفتند: ما می دانیم.ملا با کمی مکث ازمنبرپایین آمد مردم گفتند: که چه شد چراوعظ نکردید ملا گفت: شما مردم همه دانا هستید وهمه چیزرا می دانید دیگرلزومی ندارد که دانا را،دانا کرد.روزسوم ملا به مسجد آمد. مردم ازایشان خواست که ملا، بهرحال باید مردم را وعظ نماید دراین دوروزکه نشد.ملابالای منبررفت با زهم همان سئوال را مطرح کرد که می دانید ویا نمی دانید. مردم به دو دسته تقسیم شدند عده گفتند که می دانیم وعده هم گفتند که نمی دانیم ملا ازمنبرپاین شد وگفت: وظیفه کسانیکه می دانند به آنهایکه نمی دانند،این است که به نادانان خود بگویند که آنها هم بدانند.ملا گفت: "کارمن همین است".

 

 خلاصه اینکه دراین دنیا هرکسی کاری دارد ومی گوید: کارمن همین است.پس سخن آن یارو،درقصه ما،درست است که هفت تا بچه بدنیا آورده بود وقتیکه ازش پرسیده می شود که تاحالاچه کارمی کردی. وی می گوید: کارمن همین بود.

 

مثلث

مثلث


مثلث که ما می خواهیم ازآن بحث نماییم درواقع مثلث مرتبط به قانون انتخابات است.حال که قرارشده که انتخابات افغانستان قانونی داشته باشد.برای بحث درمورد قانون انتخابات مثلث تاثیرگذاردخالت دارد.احزاب سیاسی،وزارت عدلیه وپارلمان کشور،سه ضلع مثلث درمورد قانون انتخابات را تشکیل می دهد.دیدگاه ها درمورد قانون انتخابات بسیار،متفاوت عرضه شده است.جمع کردن نظرات حکومت که وزارت عدلیه،متکفل دفاع ازآن درپارلمان کشوراست با نظرات احزاب سیاسی وگروهای مدنی که درقالب ا صول سرینا ومنشورکانتی نانتال،مطرح شده، کاری بسیاردشوار وبه غایت مشکل دانسته شده.همه می دانیم که احزاب سیاسی وگروهای مدنی درمورد قانون انتخابات ازمیان سه نظام،قانون مختلط را پیشنهاد کرده است.نظام مختلط براساس نظریه احزاب،حافظ منافع احزاب سیاسی وشخصیتهای منفرد درانتخابات پارلمانی،شورای ولایتی وشورای ولسوالی می باشد.

احزاب وگروهای مدنی، اصولی را به تصویب رسانده که ازآن بنام اصول سرینا،نیزنام گرفته شده اصول سرینا درمورد انتخاباب،اشارات عام وکلی درمورد انتخابات وقوانین ان دارد.توافق احزاب سیاسی ونهادهای مدنی،درهتل سرینا،بسیارمهم درامرقانون انتخابات می تواند باشد.وزارت عدلیه ضلع دومی است که درمناقشات نظری با احزاب قراردارد گفته می شود که قانون پیشنهادی که وزارت عدلیه به پارلمان فرستاده، بخش زیادی ازآن درتناقض بنیادی با اصول سرینا واصحاب کانتی نانتال می باشد.درگذشته دونشست درمورد انتخابات وقانون ان دایرگردید یکی درهتل کانتیننتال ودیگری درهتل سرینا.درکانتی نانتال،منشوردموکراسی،فیصله شد وهمه بیست یک حزب سیاسی"منشوردموکراسی" را امضا کردند.شورای همکاری احزاب وایتلاف های سیاسی که برخی بنام منشورکانتی نانتال نیزنام گرفته .اصول سرینا راهم مرتبط دانسته به نشست مشترک احزاب ونهادهای مدنی درهتل سرینا که درامورانتخابات وقوانین آن خطوط پنجاه شش ماده ای خود را منتشرکرد. بهرصورت احزاب درهردونشست سرینا وکانتی نانتال، حامل نظرات  وپیشنهادات درمورد انتخابات وقانون آن بودند.

 

احزاب، گروهای مدنی ووزارت عدلیه بلحاظ طرح مسوده قوانین انتخابات،دوضلع متفاوت را تشکیل می دهد.وزارت عدلیه واحزاب درمورد قانون انتخابات،نظرات بسیاربسیارمتفاوت را دارند واساسی ترین آن درمورد نظام انتخابات است.وزارت عدلیه به نمایندگی ازحکومت قانونی رابه پارلمان،منتقل کرده است که احزاب سیاسی محتویات آن راقبول ندارند.نظام اس.ان.تی وی،طرح وزارت عدلیه درمورد قانون انتخابات است.احزاب نظام مختلط را بجای آن،پیشنهاد کرده.قانون درمجلس نمایندگاه بصورت رسمی برای بحث ارجاع شده.وزیرعدلیه هنگام انتقال قانون درپارلمان،توضیحات دیگری را به مسوده خود مطرح کرد این موضوع نیزبرچیدگی مساله افزوده است.آقای غالب وزیرعدلیه درکناردیگرمسایل به این موضوع اشاره کرد که اعضای پارلمان باید واجد شرایطی باشند که درقانون انتخابات به آن اشاره شده وی گفت: امیدواراست قانون پیشنهادی وزارت عدلیه درمورد انتخابات مورد تصویب قراربگیرد زیراکه درمورد انتخابات کشوراین بهترین قانون است که وزارت عدلیه آن را به پارلمان، پیش کش کرده است.البته بحث قانون انتخابات، وقت کافی باید داشته باشد.زیراگفته شده که یک سال مانده به میعاد پارلمان نمی تواند روی قانون انتخابات بحث نماید. پارلمان وقت زیاد ترنسبت به زمان پایان ریاست جمهوری دارد.

 

بهرترتیب قانون انتخابات یکی ازجدی ترین مباحث پارلما می باشد که ضلع سوم درمناقشه دیدگاه ها ونظرات وبحث محتوایی قانون انتخابات را تشکیل می دهد. خصوصا اینکه آقای غالب به شروطی اشاره کرده که به نظرمی رسد بسیار جنجال برانگیزباید باشد.ایشان بصورت کلی برای کاندید ریاست جمهوری دانستن دوزبان رسمی کشوررا شرط دانسته .کسیکه خودرا کاندید ریاست جمهوری می کند،باد هردوزبان دری وپشتورا یاد داشته باشد.این شرط عده ای زیادی را ازحق کاندید شدن محروم می کند.امروزکسی می گفت اولین قربانیان این طرح، اعضای خانواده سلطنتی است.وی می گفت اکثرآنها زبان پشتوبلد نستند.گفته می شود خود شاه وسردارمحمد داوود خان،آشنایی به زبان پشتونداشت ولی هردو شخصیت درتاریخ افغانستان،موثرترین رهبران جامعه افغانستان ، ثبت شده اند.من البته نمی دانم وحرف این دوست را نمی توانم تایید نمایم.بهرصورت شرط دوزبانه،شرطی سختی است وخیلیها را ازحق کاندید شدن محروم می کند.کسی به شوخی می گفت: بشردوست می دانسته وبه همین خاطر،زبان پشتورا یاد گرفته است.البته زبان وی درحدی نیست که شامل شرط وزارت عدلیه شود.بلد بودن یک زبان آن هم درحد مقام ریاست جمهوری،درسطح عالی مطرح است.رییس جمهورکه نمی تواند درسطح کوچه وبازاربه زبانهای دری وپشتوحرف بزند.

 

 

شرط دیگریکه وزارت عدلیه مطرح کرده وآن داشتن لیسانس است ودراعضای پارلمان شرط داشتن، دپلم را باید گذاشته باشد.اینها مسایل مستحدثه ای وزارت عدلیه درامرقانون انتخابات می باشد.شاید موضوعات دیگری درقانون انتخابات که بیش ازهفتاد ماده دارد،را گنجانده باشد وکسی به دقت ازفصول وماده های آن اطلاعی ندارد.صحبت های آقای غالب نشان می دهد که ایشان  درقانون انتخابات،قوزبالای قوز،باید کرده باشد.سه ضلع درگیردرقانون انتخابات،کارهای زیادی دارد که باید آن را،حل کرده باشد.وزارت عدلیه به نمایندگی ازقوه مجریه،مسوده ای قانون انتخابات را درپارلمان برده است.ضلع دوم مناقشه، احزاب سیاسی وجامعه مدنی است که آنها اصول سرینا ومنشورکانتی نانتال را،تصویب کرده اند بنا براین آنها ازاصول خود، به آسانی عدول نمی کنند وهم چنان براصول سرینا ومنشوردموکراسی درکانتی نانتال،پافشاری خواهند کرد.ضلع سوم پارلما کشوراست که باید به دقت نظرات دوطرف را مطالعه وخود بعنوان خانه ملت ومالک صلاحیت دار،تدوین قانون انتخابات،بعنوان ضلع سوم وبی طرف عمل نماید.پارلمان نمی تواند استحاله دردوضلع دیگرشود که دراین صورت پارلمان مستقل گفته نمی شود.پارلمان باید نظرات خود ومصالح علیای کشوررا دنبال نماید وخیرصلاح همه را بخواهد.

 

گرچه تجربه پارلمان درمورد قانون تشکیل وصلاحیتهای کمیسیونها،خوب بود مجلس نمایندگان این قانون را تصویب کرد اما درمجلس سنا باچالش بزرگی،روبروشد.درحال حاضراین قانون با معضل جدی روبرو شده است.کمیسیون مشترک ازدوپارلمان باید روی آن بحث وگفتگو داشته باشد.پارلمان ضلع مهم ازمثلث را،تشکیل می دهد. من به این دلیل پارلمان را ضلع سوم درمباحث محتوایی،قانون نام گذاشته ام که پارلمان واقعا یک ضلع است.اگرپارلمان دراین جا بی طرف نباشد وبه کام یک طرف سقوط نماید دراین حالت ضلع سوم وبی طرفی وجود ندارد. درتدوین وتصویت قوانین باید یک نهاد مستقل وبی طرف باشد که آن نهاد مستقل مجلس افغانستان است. مجلس نمایندگان ،مصالح علیای کشوررا درنظرگرفته، وارد گفتگوهای باطنی درمورد قانون ا نتخابات شود.تردید نداشته باشیم که  قانون انتخابات ،پس ازقانون اساسی،یکی ازمهم ترین قوانین کشوراست که درپارلمان کشور،مورد بحث قرارمی گیرد ودراین بحث طرفهای زیادی درگیرشده اند.گفتم که بیش ازپنجاه حزب وگروه مدنی، اصولی را درمورد انتخابات،نوشته است. اصول سرینا تماما به مسایل انتخابات اختصاص دارد درکنارآن منشوردموکراسی کانتی نانتال است که دوازده ماده دارد وهفت ماده آن اختصاص به انتخابات سال 2014 دارد این مجموعه بزرگ سیاسی ومدنی،نظراتی دارند که آن را درمراجع حکومتی وپارلمان،مطرح کرده اند وخواهان این است که قوه اجرائیه ومقننه باید به آن توجه نماید.

 

قوه مجریه ظاهرا اهمیتی به نظراحزاب نداده وقانون انتخابات را همان گونه که خود خواسته ،تنظیم کرده وبه پارلما کشوربرای بحث منتقل کرده است.قوه مقننه حال همه نظرات را درمورد قانون انتخابات با خود دارد ومی تواند بصورت جدی روی ان مطالعات گسترده وهمه جانبه داشته باشد.اما پارلما رکن مهم دربحث قانون  انتخابات،کارهای دیگری را نیزروی دست گرفته که برخی می گویند اینها،تضییع وقت ویا ایجاد جاده های فرعی دربرابرمسایل مهم کشوراست.قانون انتخابات ورایزنیها، ازعمده ترین مکلفیتهای پارلمان وعمل صالح آن است.مگرپارلمان اصرارنداشت وبارها به حکومت اخطارنداد که قانون انتخابات رابرای شان بفرستد. حال که قانون فرستاده شده پس چرا پارلمان، فازهای دیگری را ایجاد می کند یک روزمساله استیضاح یازده وزیررا مطرح می کند وروزی دیگر به دنبال شناسایی غاصبان زمین می رود وشناسایی هم کرده که بیش ازیک ملیون دوصد هزارهکتارزمینهای دولتی غصب شده امروزدرشبکه های اجتماعی تصاویروعکسهای ازغاصبین زمین منتشرشده بود که، کی می تواند انها را مجازات نمایند.

 

بهرصورت ناظران امورمی گویند: پارلمان پراکنده کاری را کناربگذارد وبصورت متمرکزومنسجم، پروسه قانون انتخابات را به پایان ببرد.زیرا قانون انتخابات ازهمه مسایل مهم تراست.موضوعات مثل پروسه انتقال که مرحله چهارم آن تا دوماه دیگر، آغازمی شود ویکی ازمهم ترین مساله امنیتی برای کشوراست. ویا مسایل مثل غصب زمین استیضاح وزراء وموضوعات ازاین دست،که هرکدام جای خودرا دارد.اینها موضوعات قابل بحث وخیلی مهم است.اما مسایلی داریم که دردرجه بالاترویا مسایل اهم کشورمی باشد.قانون انتخابات،موضوع اهمی است که درکناردیگرمسایل مهم قرارگرفته است پس پارلمان باید به موضوعات اهم رسیدگی نماید.دریک طرف مثلث احزاب، گروهای مدنی با اصول سرینا،قراردارد ودرجانب دیگر، مسوده ای وزارت عدلیه ومجلس نمایندگان،هرکدام یک ضلع مثلث دربحث محتوایی قانون انتخابات را تشکیل می دهد.سه رکن، مجلس، وزارت عدلیه واحزاب وگروهای مدنی،درواقع دخیل درامرقانون انتخابات می باشند.پارلمان رکن مرکزی را نسبت به دورکن دیگردرتدوین وتصویب قانون انتخابات را تشکیل می دهد.

شستشوی

شستشوی

 

فکرنکنید شستشوی مطلقا امر پسندیده است دربرخی موارد،شستشوی مطلقا عمل زشت ناپسندوضد انسانی است.مطلب را گرفته باشید.شستشوی مغزی،خیانت به انسان شمرده می شود.مغزانسان امانت الهی است که خداوند آن گوهر را دروجود انسان قرارداده. تصرفات درمغزدست ناخورده آدمی،بزرگترین خیانت به انسان دانسته شده است.شستشوی مغزی یعنی اینکه درمغزانسان،دخل تصرف داشته باشید.هاوکینگ بزرگترین نابغه علم با مغزخود،هستی را تفسیرمی کند.هاوکینگ ،به تمام معنا مفلوج است اما مغز، وی درسن هشتاد سالگی همانند الماس دروجود،متلاشی شده اش می درخشد.این مغزباید درتصرف شیطان قرارنگیرد.شستشوی مغزی همان تصرفات ظالمانه وشیطانی است که توسط برخی انسانها،اعمال می شود.

 

هزاران انتحاری،درسنین مخلتف،با شستشوی مغزی،مرتکب تبهکاری می شوند.داستانهای زیادی بدست آمده که یک انتحاری ازکجا گرفتارشستشوی مغزی می شود ودرپایان دست به چه جنایتی می زند.تحقیقات استخباراتی،ثابت کرده که انتحاری چه گونه سیرتحول خود ازبی گناهی تا تبهکاری را شرح می دهد.انتحاری ذاتا،تبهکاروقاتل نبود اوگرفتار،مغزشویانی گردیده که وی را با شستشوی مغزی به این پایه رسانده است.شبکه های تروریستی درافغانستان با سرنوشت جوانان ومغزآنها این گونه عمل می کنند.عبد الصمد، انتحاری هجده ساله داستانش را به این صورت شرح می دهد.وی توسط افرادی بنام آموزشهای دینی، وارد مدسه ای درپاکستان می شود.اومی گوید:ملایان سفید پوش با لباسهای پاکیزه ومعطربه سراغ ما آمدند وکلاسهای درس برای ما وده ها نوجوان دیگر،برگزارکردند هرملا چند جمله ازکتب دینی بما درس می داد ولی بشترین حرفها را درمورد نفرت ازکفار ویهود ونصارا،بیان می کردند. عبد الصمد می گوید: ما درطی مدت آموزش وتعلیم  درمغزمان چیزی ،جزنفرت ازیهود ونصارا،مساله دیگری را حمل نمی کردیم وی می گوید: درطی این مدت که آموزش می دیدیم دوبار سراج الدین حقانی به دیدن ما  ویک بارهم گل بهادرخان به دیدن ما آمد هردوی آنها بما گفتند که شما به جنت می روید ومجاهدان راه خداهستید که کفارویهود ونصارا می کشید اما درمورد خانواده های شما ما فکر کرده ایم ونگران زندگی آنها نباشید ما آنها را درتنظیم وارث شهداء ثبت وراجسترکرده ایم وخرج زندگی شان را می رسانیم.

 

مرحله دوم ازآموزشها،مقابله با کفاروکشتن آنها بود.این بخش ازدرسها،توام با انواع آموزشهای نظامی همراه بود.ما بعشق اینکه کفارویهود ونصارا می کشیم با تمام عشق آموزشهای نظامی را فرامی گرفتیم وی می گوید: همه طلبه ها با سخت ترین تاکتیکهای نظامی،آشنا می شدند.مرحله سوم ازآموزشهای ما، جنگ وحمله به کفاردرافغانستان وهرجای که آنها را می دیدیم،بود.وی می گوید درتمام مراحل مساله شهادت وجنت،بما آموزش داده می شد.همه اموربرای یک هدف که دخول درجنت باشد برای ما،یاد داده می شد.جنت درحقیقت جوهرهمه مسایل ومراحل تعلیمات ما، درمدارس دینی وپایگاه نظامی بود.این گونه مسایل درذهن ووجود ما درحدی تاثیرگذاشته بود که شبها با این گونه امور،سروکارداشتیم.جالب است یکی ازطلبه ها مساله احتلام خود را بازیبا ترین دختر،درخواب به مولوی گفته بود. مولوی می گوید: خدا تورا نزد خود خواسته به زودترین فرصت به آن حوریه که درخواب دیدیدی درجنت،به آن مواصلت می کنی.عبد الصمد می گوید: ما دراثرشستشوی مغزی ملایان وکارمستمرآنها،اغلب شبها با همان توهمات وخیالات،بسرمی بردیم اومی گوید: فضای عجیبی درشستشوی مغزی برای انسان ایجاد می شود که هیچ مساله ای، برایش قابل درک نیست.عبدالصمد می گوید: خیلی مشکل است انسان خود را ازآن فضاها،خارج نماید وی می گوید: به من هم اعتماد نکنید ممکن است دوباره با همان آموزشهای که دیده ام،زنده شوم. حالا که فکرمی کنم مرده ام ولی آن اژدهای که درمغزخود دارم ممکن است دوباره با همان اژدها برگردم.

 

کسانیکه اززندان آزاد شده اند با همان دلایل به میدان جنگ برمی گردند. ازجمله انتحاریکه که رییس امنیت ملی را مورد حمله قرارداد، اززندان آزاد شده بود اما بازهم با مواد انفجاری درشرمگاه خود،وارد مهمان خانه رییس امنیت ملی شد.عبد الصمد همراه با دونفرازدوستانش، دوره شستشوی مغزی اش کامل شده بودند ومربیان آنها درحدی انجام عملیات انتحاری آنهارا شستشوی مغزی داده بودند.عبد الصمد همراه با دونفرازهمراها نش هرلحظه آماده عملیات انفجاری هستند.

مرحله دوم ازسناریوی عملیات انتحاری، ازاین اینجا آغازمی شود که ماموران دیگری، وارد میدان می شوند عبدالصمد می گوید: دومامورکه تازه همراه ما شدند وما هرگز آنهارا نمی شناختیم وتنها همین مقدارمی دانستیم که آنها، مواد انفجاری ووسکتهایکه که ما هرلحظه انتظاربدست اوردنش را داشتیم را آنها دراختیارما، می  گذارند وبما می گویند: که چکارنماییم وکجا مقرکفارویهود ونصارا را،منفجرنماییم. عبد الصمد می گوید: ما خیلی اصرارداشتیم که کارهای مان را هرچه زود ترانجام دهند.ما نام واقعی دومامور را نمی دانستیم آنها را، رابط وگاهی واسط می گفتیم.عبدالصمد با دو دوستش درقریه ای درداخل خاک افغانستان،برای مدتی ده روز،منتظرمی ماند.رابط دراینجا بدنبال عواملی خود درمقرفرماندهی پولیس است دراین قرارگاه مربیان خارجی برای آموزش هشتاد سربازرفت آمد داشتند.هدف این است که این قرارگاه باید منفجرشود.عواملیکه که آنها شناسایی کرده بودند دوسرباز بود یکی ازآنها،رازق نام داشت.

 

رازق می گوید که این واسط، قریب دوماه با من درارتباط بود ما دریک چای خانه با هم آشنا شدیم وی بمن پس ازآشنایی گفت: اگرسه نفرازمجاهدان راه خدارا به قرارگاه با موترخود برسانی،من برایت خانه درپیشاورمی خرم وباالفعل بیست پنج لک افغانی برایت می دهم.رازق می گوید من ابتداء باورنمی کردم اما یک روزدیدم که وی پولی زیادی باخودش دارد.ازنظرپول که تقریبا مطمئن شدم که وی دروغ نمی گوید.سربازرازق می گوید: ما سه موترداشتیم که یکی ازآنها با نمبر پلیط ویژه وعلامت زده شده درحالات اضطراری وغیراضطراری بدون تفتیش وارد قرارگاه می شد.رازق می گوید این موترهمراه دوموتردیگرهمیشه دراختیاروصلاحیت من بود.واسط فقط همین را می خواست که من اجازه دهم سه نفرانتحاری سواربرموترمن شود وخود آنها رانندگی می کنند ومن ازمنطقه فرارکرده وازخطردورشده ام وسه انتحاری وارد قرارگاه شده وکارشان را انجام داده اند.رازق می گوید برای من هیچ چیزی جز پول ووسوسه خانه،گفته نمی شد.من یک کلمه ازمساله کفارویهود ونصارا ازوی نمی شنیدم وحتی با من بحث وگفتگوی این که خارجیها وارد افغانستان شده را،نمی کرد.رازق می گوید: همه گفتگوهای من با واسط، پول وخانه بود ونه چیزی دیگر.وی می گوید من وضع گرفتاریهای زندگی خود رابه وی شرح داده بودم وازنظر زندگی درنهایت مضیقه قرارداشتم. پول بیست پنج لک افغانی معادل پنجاه هزاردالر،مساله ای تازه بود.

 

 من درزندگی خود چنین پولی را ندیده بودم رازق می گوید:  واسط ،برای من ثابت ساخته بود که آن پول را بمن دهد ومن فاصله بسیارکمی برای گرفتن پول داشتم همه چیزآماده بود شرایط بگونه ای بود که مرا خطری هم تهدید نمی کرد تنها با دادن ماشین وسوارکردن تروریستها برماشین مورد اعتماد،همه چیزحل شده بود.رازق می گوید: نزدیک بود که اغواشده ووارد فازجنایت وتبهکاری شوم اما تصاویرکه درذهن خود ازهمکارانم داشتم بخصوص دوست بسیارعزیزم سربازمحمد حسین ازبامیان وشیرعلی ازجوزجان وصبورجان ازبدخشان،مرا تکان داد رازق می گوید : فضای ذهنی وفکری مرا، همین دوستانم اشغال کرده بود.بخصوص اینکه محمد حسین خان دوتا دختری زیبایی مثل فرشته داشت وبارها عکس دختران نازنینش رابمن نشان داده بود ومی گفت این سه ساله است ونامش زینب ودیگری که شش ساله است گلثون نام دارد.دوستان دیگرم یکی نامزد کرده بود ازبدی روزگاربه اردوی ملی جلب، جذب شده بود که تا با گرفتن معاش شاید بتواند عروسی نماید.

 

رازق می گوید:محبت دوستان وعشق وفاداری به آنها ودیگرمسایل مربوط به وطن، مرایک باره تکان داد وگفتم ما برای زندگی سربازی می کنیم ونه برای کشتن دیگران آن هم بهترین دوستانم محمد حسین،شیرعلی وصبورجان و.. ودیگرسربازان وطن، آنها هشتاد نفرهستند که درقرارگاه آموزش می بینند وهدف همه شان خدمت، امنیت وآسایش مردم هستند من چه گونه می توانم قاتل دوستانم باشم.نه هرگزاین کار را نمی کنم. رازق برادرمی گوید: محل سه تروریست را تقریبا، می دانستم زیرا قرارمن این بود که موتررا، درجای نزدیک به ده "قله گگ" برسانم وواسط، گفته بود که مجاهدان راه خدا درهمان جا، می یایند وگاهی می گفت :مجاهدان درهمان قریه "قله گگ"،حاضرهستند.سرباز می گوید: متیقن شده بودم که تروریستها درهمان نقطه باید باشند وواسط هم باید همان جاها باشد.رازق برادرمی گوید: تصمیم گرفتم مساله را با فرمانده قرارگاه، درمیان بگذارم واین کاررا کردم وبا یک عملیات برق آسا،درمدت دوساعت،تروریستهارا با همه مواد انفجاری،واسکت های انتحاری،گرفتارکردیم .حالا همه آنها درپنجه قانون سپرده شده امیدوارم عدالت درحق آنها اجرا شود.رازق می گوید: واسط ،ازچنگ ما گریخت وتنها آن سه انتحاری طالب که درانتظارجنت بود گرفتارشدند ازاینجا است که عبدالصمد ماجرای شستشوی مغزی خود ودوستانش را به آن صورت که شرح داده شد به ماموران حکومت افغانستان،حکایت می کند.

نوت:

این داستان الهام گرفته شده ازروی دادهای است که درمراکزامنیتی، شرح داده شده نامها همه مستعار هستند اخرین ماجرا ازاین نوع، روایت سربازی است که شش تروریست را همین دیروز به دام انداخت وی" ویار"نام دارد  ومورد تقدیروستایش وزیرداخله آقای پتنگ قرارگرفت.