نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

نگاه درونی و بیرونی -5-

نگاه درونی و بیرونی -5-


تعامل بین الاقوام


در این روزها تنش با ماهیت ایتنیکی و قومی زیاد شده است در شمال کشور رهبران شناخته شده و محترم جامعه را صرف به دلیل انتسابات تباری متهم و محکوم می کند و این بر خلاف روحیه برادری ایتنیکی و قومی هست رهبران سیاسی و مقامات حکومتی برای سیاستهای شان و یا بی مسوولیتها و غفلت های وظیفه ای نباید گناه را به گردن کسی دیگری آنهم به دلیل قومی بیاندازند. مناقشات جنرال دوستم، عطا محمد نور و جمعه خان همدرد و.. هر گز به صلاح و منافع جامعه نیست و کسانیکه تنشهارا شدت می بخشند آنها در واقع نگاه درونی و تعامل بین الاقوامی را بهم می زنند و این راه، رستگاری ما نیست فردا طالب و داعش و القاعده وقتی مسلط شوند که نمی شوند ، شک نداشته باشید که آنها همه را بر مبنای باورهای خود ازدم تیغ شان می گذرانند و برای هرکدام چوبه دار در همان جلو خانه شان نصب خواهند کرد. طالبان حق دارند که تعامل نداشته باشد و هر گفتگوی سازنده و بین الافغانی را ویران نماید زیرا که طالبان در حوزه خودی و درونی بین الافغانی قرار ندارند طالبان بیگانه و مزدور هستند و هیچ نسبت و پیوندی با مردم افغانستان ندارند زیرا که اهل بیرون و برای بیگانه و بیرون شمشیر می زنند و هیچ فرقی بین طالب و داعش نیست همه غیر و همه بیرونی هستند اما رهبران و مقامات حکومتی که زیر چتر نظام سیاسی نشسته اند و این نظام محصول و تولید خود شان می باشند. ما می دانیم رهبران شمال و اتحادیه شمال نقش بنیادی و زیر بنایی درساخت نظام سیاسی نو دارند. جنرال دوستم ،استاد عطا محمد نور جمعه خان همدرد و ده ها چهره و نخبه سیاسی در شمال و جنوب و شرق و غرب و مرکز، بانیان و معماران فصل نو افغانستان هستند . من منکر مشکلات و اختلافات نستم که اختلافات هست اما راه حل اختلافات تعامل و گفتکو می باشد. در صلح هم اصل و قاعده همان صلح بین الافغانی است ولی چه کنیم که طالبان ازحوزه افغانی بودن خود خارج شده و تبدیل به غیریت برگشت ناپذیر شده است و به همین دلیل صلح با طالبان به بن بست افتاده است اما دیگر نخبگان سیاسی چنین نستند آنها در قلمرو درونی نظام و سیستم جای دارند و برای خلق، تکوین و پیدایش نظام فداکاری داشتند و حالا هم باید تعامل داشته باشند و باهم گره و پیوند داشته باشند و دشواریهای قدرت و سیاست و مدیریت را با تعامل حل فصل نمایند. اصلی ترین قاعده اجتناب از تفرفه و تخریب و توطیه و زوال، قاعده تعامل بین الافغانی و بین الاقوامی هست ما اگر تعامل و همکاری و نگاه خودی و درونی باهم نداشته باشیم پس چه کنیم و هر کدام طالبی علیه هم دیگر شویم. تعامل بین هم و همکاری دولت با مردم و مردم با دولت یگانه راه نجات و یگانه راه رستگاری ملی هست تعامل داشته باشیم تا رستگار شویم . 


غیریت بازن


 طالبان بلاهت زمان ماست چنانچه القاعده و داعش و.. بلاهت قرن تعریف شده است. نسبت طالبان بازن نسبت بیگانگی و دشمنی هست طالبان زنان را مثل دیگر تروریستها در جمله کالا اجناس تعریف کرده هست این شیوه رفتاری را همه تبهکاران دارند و به همبن دلیل است که در جاهای که مسلط شوند، غارت و چور و چپاول را از کالا و از زنان شروع می کنند. همانگونه که کالا را به یغما می برند زنان و دختران را نیز گرفتار کرده و به بازار برده فروشی می برند. پرسش اساسی برای توضیح این ضدیت و این نگاه کالای در باره زن چیست؟. پاسخ این است که متاسفانه علت بنیادی این نفرت و نگاه و تفسیر، عقیدتی هست از منظر قراات و روایت دینی و شریعتی طالبان القاعده و داعش زن در قلمرو کالا و اجناس واقع شده است زن در عقاید طالبان فاقد کرامت و شرف انسانی هست اگر کرامت و عزت می داشت در کنار اشیا و اموال غارت شده منتقل بازار نمی شد. رویه و رفتار طالبان و دیگر تندروان و تبهکاران اسلامی به اسلام صدمات زیادی وارد ساخته است برخی از جاده دیانت بیرون رفته و دین را منبع چنین بلاهت و روزهای سیاه گرفته است. در کنار عقاید و نگاه تحقیر آمیز و بیرونی و دشمنی بازن ، مساله عنعنه ها و سنتها نیز مزید برعلت شده است.چادر بوقره اگر درست تلفظ کرده باشم ، یک نوع عنعنه و سنت قبیله ای باید باشد در اسلام بخصوص در صدر اسلام پوششی به این صورت وجود نداشته است زنان خیلی راحت در جبهات جنگ دوشادوش مردان حضور می یافتند و صورتها باز و موهاپریشان و رها شده بود. روایتهای زندگی صدر اسلام یک نوع آزادی را نشان می دهد و شراب آخرین آیه های تحریم شده قرآن گفته شده است اما پوشش زن در بستر تاریخ و عجین شدن اعتقاد و عنعنه از حجاب وی چادر برقع و گونی و بوجی ساخته است. بهر تقدیر طالبان به دلیل غیریت با زن هم از اعتقادات و هم از عنعنه علیه زن و بر ضد زن سوته ساخته است و این دلیل جدایی و غیر خودی طالبان با زن شده است. 


قاچاق 


قاچاق معادن منبع بزرگی برای درامد تروریستها است امروز گزارشی از قاچاق سنگ مرمر توسط طالبان درولایت هلمند می خواندم. جبارقهرمان نماینده رییس جمهور دراردوی افغانستان باورد ارد که روزانه بین 50 تا 60 هزاردالر طالبان بابت استخراج معدن مرمر دریافت می کند وی تاکید دارد که سالانه تنها ازبابت سنگ مرمر درولایت هلمند چیزی درحدود 18 تا 20 میلیون دالرطالبان پول بدست می آورد. این چنین رویدادهای قاچاق بری معادن درشمال کشور نیزفراوان گزارش شده است. مثلا معدن سنگ لاجورد و دیگر احجارکریمه بی نهایت قیمت بها مثل زمرد ازارقام عمده قاچاق بران می باشد. اما نکات مهم درمورد قاچاق بران طالب این است که این گروه درولایت هلمند هرگز نمی گذارد که سنگ مرمر درخود ولایت هلمند پروسس و به مرحله تولید برسد.طالبان مرمر را درقلمرو خود درانحصارگرفته است و به خریداران اجازه نمی دهد که این سنگ که زیباترین نوع آن درولایت هلمند شناخته شده است را، به مرحله تولید برساند درلشکر گاه هلمند کارخانه های عظیم سنگ بری ساخته شده که معدن کاران گفته می شود از کشورایتالیا هستند. طالبان تنها به کسانی اجازه می دهد که سنگ مرمر را استخراج کند که به مقصد پاکستان منتقل نماید. این همان رابطه خودی و درونی و تعهد طالبانی را به خارج و بیگانه نشان می دهد. طالبان با مردم افغانستان و منافع این کشور ضدیت برگشت ناپذیرایجاد کرده و واقعا بیگانه است اما طالبان با پاکستان رابطه خودی و دوستی بوجود آورده است و سنگ مرمر و سنگ لاجورد و دیگر سنگهای تزیینی و قیمتی را برای کارخانه های پاکستان  مجاز دانسته و اما درخود کشور و درشهرلشکرگاه ممنوع شده است. سرمایه داران از بازرگانان سنگ ، سنگ مرمر را ازبازار آزاد با قیمتهای چند برابرتهیه می کنند. سنگ مرمرافغانستان ازهلمند و سنگهای دیگر ازولایت میدان وردک و ازولایت شمال وازبدخشان تماما توسط طالبان قاچاق به سوی پاکستان منتقل می شود.پاکستان سنگهای معادن کشور را پروسس کرده و به چند برابر قیمت به افغانستان و سایرکشورها می فروشند علامت نصب شده روی سنگهای افغانستان، پاکستانی است چنانچه درباره قالینهای افغانستان نیزچنین شده است قالین افغانی با مهر و علامت و مارک پاکستانی راهی بازارهای دنیا می شود. خلاصه اینکه طالبان قاچاق بران تاریخی  و برای منافع بیگانه قاچاق می کند و این همان نسبت و احساس خودی طالبان با بیگانه گان هست من گفته ام که نگاه طالبان با بیگانه و خارج نگاه درونی دوستی و خودی است اما طالبان با مردم افغانستان و با زنان و مردان جامعه غیریت و دشمنی دارد. قاچاق هم درحوزه و قلمرو طالبانی چنین تعبیرو تعریفی خودی و غیرخودی پیدا کرده است.

نگاه درونی و بیرونی- ۴-

نگاه درونی و بیرونی -۴-


هند و پاکستان


هردو کشور همسایه و نسبت بیرونی با افغانستان دارند. اما یکی برای زندگی و سازندگی افغانستان گام برداشته و اقدام کرده است و دیگری موج سواران انتحاری را بارویاها و اوهام کاذب حور و غلمان به جان مردم افغانستان فرستاده است. هند کشور بیرونی مستقل و غیر مسلمان هست و تاحالا میزان کمکهایش به مردم افغانستان بالای دو میلیارد دالر شده است اما پاکستان که کشور مسلمان و برادر دینی افغانستان است چه کرده است؟ هر آنچه کشتار و انتحار جنایت و ویرانی ماتم و سرگردانی داریم  ریشه اش به پاکستان بر می گردد. هند برای مردم افغانستان پارلمان خانه ملت و نماد دموکراسی ساخته است و با گنبد طلایی شور و شادی ایجاد کرده است اما پاکستان طالبان دیوانه و مست انتحاری را اعزام داشته که جاده هارا ببندند و مسافران را دزدی نمایند و آدم هارا مثل حیوان ذبح کنند. هند حالا بند سلما را درهرات افتتاح می کند صدر اعظم آن هندوی آتش پرست است ولی بحکم انسانیت و همسایه گی و با اغماض از ستمهای تاریخی امرای افغانستان در حق هند، بند سلما را افتتاح می کند. پاکستان باید ازشرم فروریزد که صدر اعظم هند در میان شور و هلهله هراتیان و تمام مردم افغانستان بند آبی مهم و تاریخی را همراه بارییس جمهور افغانستان افتتاح می کند. این بند  ۷۵هزار زمین را زیر آب می برد و رونق کم نذیری در عرصه زراعت و زندگی مردم را فراهم می کند و در کنار آن ۴۲ می گاوات برق برای نور و روشنایی به خانه و کار خانه مردم می فرستد. هند در عرصه های دیگر مثل زراعت، مثل سدهای آبی، مثل شفاخانه و سرک و ده ها پروژه خدمات رسانی و زندگی و سازندگی برنامه و هزینه دارد اما پاکستان در طی این سالها شبکه های مرگ مثل شبکه حقانی، شورای کویته، شورای های مرگ دیگر مثل شورای پیشاور و شورای و زیرستان شمالی درست کرده است و هر روزملاها را جمع و برای مردم رهبران مرگ انتحار تعیین می کند. گفتم که هند یک کشور بیرونی و مستقل است و غیر مسلمان اما پاکستان یک کشور مسلمان و همسایه است نگاه ما به هردو کشور بیرونی هست اما با همان تفاوتهای که بر شمردیم. نگاه به پاکستان در حدی مارا درمانده مستاصل و نا امید ساخته که آروزو می کنیم ای کاش همسایه ما بجای چند کشور مسلمان، چند کشور غیر مسلمان از نوع هند می بود و قطعا روزگار ما غیر از این بود اما خوب پاکستان و هند دو کشور همسایه غیر قابل تغییر تا ابد هستند و هردو کشور نسبتش بما خارجی و بیرونی هست اما این کجا و آن کجا. میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. دانه فلفل سیاه خال محبوبان سیاه هردو جانکاه است اما این کجا و آن کجا. 


دهشت افگنان "امت واحده" اند


مطالعات روی دهشت افگنان نشان داده است که تروریستها علیرغم تنوع و تکثر ، متحد و یک پارچه هستند دلیل انسجام و اتحاد همان بافت و نگاه درونی این گروه ها می باشد. تروریستها خودی و خویشاوندی اعتقادی و ایده لوژیک دارند آنها غیریت و ضدیت با هم دیگر ندارند همه پیروی دیانت نقلی و متصلب ابن تیمیه و سلفی هستند. تروریستها هیچ اجتهاد و قراات دیگری را قبول ندارند و تنها خودرا مسلمان واقعی می دانند از نظر تروریستهای داعش، القاعده و طالبان افغانی و پاکستانی و بوکوحرام الشباب، انصارالشریعه و انصار بیت المقدس در شمال افریقا، سایر فرقه های اسلامی کافر و مرتد و اهل فدیه و جزیه هستند و در صورت تسلط و سلطه بر سرزمینهای شان ، زنان و دختران را کنیز و به بردگی جنسی می برند درست کارهای که داعش در حق ایزدیها در عراق و بوکوحرام درنجیریه انجام دادند. امروز مقامات ناتو هم خبر دادند که طالبان و القاعده روی طرح مشترک در افغانستان کار می کنند. صدیق صدیقی سخنگوی وزارت داخله از این واقعیت پر بر داشت که دلایل زیادی بدست دارد که گروهای تروریستی با هم روابط مستحکمی را ایجاد کرده اند. این گفتن ندارد طالبان تنها به دلیل همان خویشاوندی فکری با القاعده حاضرشد که امارت را به بازد اما اسامه و القاعده را نه. فرقه های آدم کش خودیت انکار ناپذیر دارند و آنها ملت و امت واحده و یگانه هستند دلیل یگانگی شان همان نگاه اعتقادی درونی هست. پرسش اینکه چرا بین خود در گیر می شود مثلا القاعده با داعش می جنگد جبهه النصره و دولت اسلامی داعش بسیار بیرحمانه هم دیگر را کشته اند و می کشند در ننگرهار ده ها نفر از طالبان توسط داعش روی مینها گذاشته شد و منفجر ساخته شد. این البته واضح است که فرقه های مرگ حتا در باره اعضای تشکیلاتی خود نیز چنین رفتاری را داشته اند دو دلیل دارد یکی اینکه بی نهایت انحصار طلب و تمامیت خواه هستند داعش برای کشتن القاعده تنها یک دلیل دارد که تابع دولت اسلامی و خلافت داعشی باشد درست که ایدلوژی واحد هست اما در عمل باید همه از خلیفه ابو بکر البغدادی اطاعت و تبعیت داشته باشد جهان اسلام تنها یک خلیفه دارد که اصل و نسب وی از قریش باشد البغدادی دارای چنین مواصفات گفته شده است آنها در تحلیل درونی راسیست و فاشیزم است و اصالت را به نسب و نژاد قریشی می دهند. سند و مجوز قتل درواقع همان تمرد و گریز از مرکز و بیعت با خلیفه هست و این در واقع یک نوع خروج از قلمرو حق و خلافت گفته شده است اما اینکه از تشکیلات خود فت و فراوان می کشد دلیل نیز همان خروج و خیانت به تشکیلات هست مثلا جاسوسی کرده در جنگ و کشتن برای تشکیلات سستی و کاهلی داشته همه اینها مجوز و سند مرگ شمرده می شود در حوزه محدود تر درونی این خط کشیهای خودی و غیر خودی را دارند اما در قلمروعام و تقابل با غیر خود، امت واحده هستند. القاعده امارت طالبان را درافغانستان قبول کرد و ملاعمر امیر المومنین شد و الا همان منازعه شام و عراق را با هم داشتند. 

نگاه بیرونی و درونی - 3-

نگاه درونی و بیرونی-3-

وزیردفاع انگلیستان ارتش افغانستان بخاطر امنیت دنیا می جنگد


این مفهوم و مضمون اظهارات وزیر دفاع انگلیس در افغانستان است وی دریک سفر غیر مترقبه به افغانستان در باره جنگ و صلح افغانستان اظهار نظر کرد وی تاکید داشت که رهبری نو طالبان باید برای صلح فکر کند اما صلح افغانستان امر بسیار پیچیده و دشواری هست و زمان زیادی برای رسیدن آن لازم است. وزیر دفاع انگلیستان درباره ارتش افغانستان سخنان بسیار ستایش انگیزی را بیان داشت وی گفت ارتش افغانستان نه تنها بخاطر افغانستان بل بخاطر امنیت اروپا و آمریکا و بخاطر امنیت انگلیستان می جنگد. دلیل این اظهارات تنها یک امر ترغیبی ستایشی و تشویقی نیست این واقعیت است که جنگ افغانستان همان گونه که در خود افغانستان تعریف جنگ با بیگانه و غیریت مست و دیوانه را دارد، این جنگ در غرب و آمریکا نیز این تعریف را باید داشته باشد. طالبان القاعده و داعش همانگونه که بیگانه و دشمن و قاتل مردم افغانستان اند همین طالبان القاعده و داعش قاتل سربازان غرب ناتو و آمریکا هم هستند. زلمی خلیلزاد سفیر پیشین آمریکا در افغانستان در تازه ترین اظهاراتش گفته است که آمریکا رهبران ضد صلح طالبان را در هرجا از جمله درخاک پاکستان خواهد کشت وی گفته است حمله به اختر محمد منصور در خاک پاکستان حامل دو پیام هست یکی برای طالبان و دیگری برای پاکستان که تعارفی در کار نیست و آنها را درخاک تان خواهیم کشت. خلیلزاد در پاسخ به این پرسش که آمریکا به یک نحوی از گروهای تروریستی حمایت می کند بشدت بر افروخته شد و گفت این حرف به هیچ وجه درست نیست این گروها دشمن منافع آمریکا و غرب و مردم افغانستان است و پاکستان حامی این گروها شده است. با این تحلیل که قرین به واقعیت هم هست از نظر غرب، طالبان، القاعده و داعش گروهای قابل مرگ و کشتن است.دلیل مساله برای مجوز مرگ همان غیریت و ضدیت این گروها با منافع شان هست. نقطه مشترک و قابل درک همین است که نگاه به طالب القاعده و داعش از منظر افغانستان و متحدانش یک نگاه بیرونی است به این معنا که این گروها بیگانه و دشمن منافع غرب و افغانستان هستند و باید کشته شوند و به همین علت است که ارتش افغانستان برای امنیت خود و متحدانش می جنگد. وزیر دفاع انگلیس درست بخاطر همین بیگانگی تروریستها با منافع افغانستان و غرب باید چنین گفته باشد که جنگ ارتش افغانستان برای امنیت همه است. نگاه مشترک و متحد، همان است که طالبان گروه ضد ملی بیگانه و غیر برای افغانستان و متحدانش شناخته شده است و به همین دلیل جنگ ارتش افغانستان با طالبان و کشتن رهبری طالبان القاعده و کشتن داعش برای نابود ساختن یک امر بیرونی، دشمن و غیریت است و افغانستان و غرب با این محور شرارت و غیریت باید مقابله کنند و تامرز انهدام و محو آن جنگ و مقابله نمایند با این تحلیل و دید گاه اظهارات وزیر دفاع انگلیس درست است که ارتش افغانستان برای امنیت غرب و آمریکا و دنیا می جنگد. البته تیوری هم داریم که این حرفها بی پایه و بی بنیاد هست و در پشت همه گروهای تروریستی استخبارات غرب قراردارد و ازطرفی این حرف را برخی تیوری توطیه می گوید و قبول ندارد


گفته باشم


بحث نگاه درونی و بیرونی در حوزه ملی و بومی نگاهی شمولی و فراگیر دارد به این معنا که تمامی گروهای سیاسی و فکری که در حریم نظام و سیستم سیاسی قرار گرفته اند، قانون اساسی و ارزشهای مدنی را قبول دارند و خواهان سرنگونی و چپه کردن نظام نیستند، همه اینها در حوزه امر درونی و خودی قرار دارند. فردا اگر حکمتیار بیاید و دست از جنگ بردارد و از وادی گرگهای خون خوار بیرون و به وادی صلح داخل شود درست به دلیل قبول نظام و ارزشهای مدنی در حوزه و حریم ملی شامل می شود و نگاه به حکمتیار تغییر خواهد کرد و نگاه به وی نگاه خودی و درونی می شود و ازحوزه غیریت خارج می شود. معیار برای خودی و غیر خودی مطلقا اصولی و بنیادی هست و امر شخصی و فردی در آن دخالت ندارد. افغانستان در دهه دموکراسی واقعا متکثر و چند صدایی شده و به لحاظ دموکراسی و تحمل پذیری رشد حیرت انگیز کرده است. افغانستان زمانی بسیارکمی است که فضای بی نهایت بزرگ و عظیم تکثر و تنوع را برای خود باز کرده است تصور کنیم پانزده سال پیش از این ما طالبان را داشتیم میدان ورزشی تبدیل به میدان اعدام بود اما حالا میدانهای ورزشی ما میدان عزت و سربلندی ما در دنیا شده و هرروز از همین میدانها جوانان ما برای افغانستان مدال می آورند مدال آوران زن و مرد و دختر پسر هستند این تحول عمر اندک ۱۵ ساله دارد. بستر تکثر گرایی و تنوع خواهی عظیم و حیرت انگیز است و همین آزادی است که رییس جمهور یک میلیون دشنام را می شنود البته نفس فحش و دشنام فضیلت نیست اما ایجاد فضا و بستر که تو بدون هراس و ترس فحش بدهی و عقایدت را ابراز نمایی و همه تبدیل به امر خودی باشد، ارزش است و این را داریم در حال حاضر جنبشهای روشنایی انقلاب تبسم و جامعه داد خواهی از جاده ها و صدها گروه سیاسی و مدنی در داخل نظام ،همه در قلمرو خودی قرار دارند گفتم حتا حکمتیار هم می تواند چنین باشد نظام سیاسی غیریت سازی به دلیل عقاید ندارد بل خودیت سازی آن فربه تر از نگاه بیرونی و غیریت سازی هست. طالبان القاعده و داعش پشت پلید و قاتل هستند و غیر. طالبان بیگانه با مردم افغانستان و تبهکاران و ظالمان بیرحم اند و نمی توانیم مجرمان در حال جرم و جنایت را خودی تعریف نماییم. اشتباه حکومت گذشته همین بود که قاتلان بالفعل را برادر می گفت البته نیت شاید این بود که مجرمان و انتحاریان بالفعل برادران بالقوه شود اما معیار قضاوت وضع فعلی آدمها و گروها باید باشد وضع فعلی طالبان این هست که طالبان خودی و برادر ما نیست طالبان بیگانه و دشمن و قاتل هستند و نگاه ما به طالبان القاعده و داعش نگاه غیری و بیرونی است.


جرایم سنگین تر می شود


بانکی مون دبیر کل سازمان ملل موضع بسیار قاطع علیه طالبان گرفت. موج گروگان گیری و اختطاف و کشتن بیگناهان نه تنها برای طالبان، مفید تمام می شود بل ابعاد جرم و جنایت طالبان سنگین تر می شود مساله دزدی آدمها از جاده ها و کشتن آنها غیر از کشتن سربازان در جنگ است. اسارت و قتل بیگناهان مسافر بلحاظ انسانی حقوقی و عاطفی بی نهایت سنگین و شرم ناک است و طالبان ابعاد پرونده خودرا سنگین و سنگین تر ساخته اند. طالبان در حال حاضر از منظرجهانی تبدیل به دشمن انسانیت شناخته شده و از جمله مجرمان جنگی محسوب می شود. پرسش این است که طالبان و حامی آن متوجه بزرگی جنایت نیستند؟ پاسخ این هست که هست اما یاس و ناامیدی طالبان در جنگ و شکست عملیات بهاری ومرگ اختر محمد منصور رهبر ظالم طالبان آنهارا واداشته اند که خودرا نشان دهند که نه ما هستیم و این گونه زندگی و حضور در جاده ها داریم و مسافران را تبدیل به جنازه می کنیم. طالبان واقعا بیگانه و دشمن آشتی ناپذیر مردم شده است و با جنایت، اثبات هویت وجودی و نفی مرگ سیاسی و نظامی شان را می کند. این هدف را حامی آنها نیز دنبال می کند که ثابت کند که مزدوران شان زنده اند و قابل گفتگو ومذاکره و امتیاز گرفتن. پاکستان در حمایت از طالبان هزینه های سنگین می پردازد اما چه کند به ننگ و غیرت زمانه گیر کرده است و ناحق و ناروا از امر شکست خورده پشتیبانی می کند. طالبان مرتکب جنایات ضد بشری شده اند و قابل تطهیر نیست و از این گروه حمایت نکنید که زیر سوال و پرسش تاریخی می روید. سرتاج عزیز حق دارد که مرگ اختر محمد را محکوم نماید زیرا که نسبت رژیم پاکستان باطالبان را خودی تعریف کرده و برای این امر پلید خودی و اضافی هزینه می پر دازد. کاری که خود طالبان بخاطر القاعده و اسامه کرد. دلیل خردمندانه وجود نداشت جز اینکه القاعده و اسامه را امر خودی و درونی گرفته بود.سرتاج، طالبان را از خود می داند و طبیعی است که کشتن منصور را محکوم می کند و گفته است که مرگ وی بدون پاسخ نماند ولی تعجب از رییس جمهور پیشین کرزی هست که از مرگ اختر محمد منصور ابراز نارضایتی کرده و آن را مخل برای صلح گفته است کرزی می داند که اختر محمد مرد صلح نبود و برای صلح فکر نمی کرد و از طرفی ما هم اعتقاد داریم که نسبت خودی و دوستی بین رییس پیشین و تروریستها نیست تروریستها برای همه ما غیر، بیگانه و دشمن هستند و نباید از مرگ آنها ابراز تاثرکرد. طالبان در حدی راه پلیدی را برگزیده که جرم و جنایت شان غیر قابل بخشش و بی نهایت عظیم شده است دزدی و کشتن مسافران بیگناه در هیچ قاموسی مجوز و سند ندارد

نگاه بیرونی و درونی - 2-

محمد ناطقی

نگاه درونی و بیرونی - 2-


چرا دشنام؟


دشنام و اهانت چیزی جز رذالت و بلاهت نیست اصولا لشکر جرار فحاشان هیچ منطق و پایه ای برای دشنامهای شان ندارد. تمام حرف شان این است که معامله کرده اید دالر گرفته اید و خیانت کرده اید اینها احساسات جاهلانه است نه معامله ای در کار هست و نه دالری. قضیه توتاپ از نظر من یک مساله خدماتی و دولتی است و نه یک مساله سیاسی و مافیایی اما شرکت و وزارت آن را زیر زمینی و مافیایی کرد و این داستان دوسال نیم پیش اتفاق افتاد اما تیم مقامات پیشین کاملا قضیه را سیاسی کرد و آدمهای افراطی و بی بریک هم هدف شان از شوردادن احساسات برای رای و انتخابات و وکیل شدن هست و نه چیز دیگر و اهل مذاکره هم نیستند و هراس دارند و بجای آن خطابه را درپیش گرفته اند چون با رای و انتخابات مناسب تر است. مذاکره ظرفیت مهارت و توانایی لازم دارد که لافوکها مطلقا توانایی آن را ندارند. ما، بودن با حکومت و دولت را از اموردرون اجتماعی و امر ملی می دانیم در ۱۴ سال گذشته هم هیچ کسی را نمی توان ملامت کرد که چرا مامور حکومت بوده است. تجربه و تاریخ هم نشان داده است که بودن در حکومت به مراتب مفیدتر از مخالفت با حکومت است دلیلش همان نگاه درونی است احزاب جهادی در گذشته همه اش باید حکومتی می شد چون امردورنی و حاصل مبارزات شان بود. من اپوزیسیون سیاسی را هم امر درون اجتماعی و سیاسی می دانم وسخت به آن احترام دارم زیرا که در حوزه درونی و درون ملی و اجتماعی قرارگرفته است. ما در گذشته اپوزیسیون بودیم و کار خودرا درست می دانستیم و حالا اپوزیسیون بودن دوستان را منطقی و حق شان می دانیم اما نگاه درونی به این معنا است که مخالفت با حکومت در چوکات باشد و اپوزیسیون سیاسی قانونمند داشته باشیم قدرت را در چارچوب قوانین بخواهیم. موضع گیریهای تیم سیاسی کمی شبه ناک است وقتیکه اعلام می شود که بجای حکومت فعلی ، اداره موقت و بجای لویه جرگه قانون اساسی ، لویه جرگه عنعنوی بر گزار شود این گونه دیدگاه ملی نیست براندازی اگر واقعا در کار باشد در این صورت امر درونی تبدیل به امر بیرونی و غیریت از نوع طالبانی می شود و بهیج وجه به صلاح نیست. فحش و دشنام تنها به این دلیل که چرا در حکومت باشیم و فحش اهانت تنها به این علت که اپوزیسیون و منتقد حکومت هستیم به هیج صورت منطقی و خرد مندانه نیست و همین طور سیاسی و مافیای کردن توتاپ و ضدیت با مذاکره و تفاهم نیز امر غیر منطقی است و چرا دشنام؟. 


هیچ رییس جمهوری پیشین چنین نبوده است


آمریکا مدعی معهد دموکراسی است و روسای جمهور این کشور پس از پایان ماموریت به کارهای دیگری روی می آورند پرفیسور دانشگاه ها می شوند و یا مشاور شرکتهای بزرگ مالی و تجاری می شوند و یا مثل بوشها دنبال گاو های خود می روند و یا هم انیستیتوتهای علمی و مطالعاتی ایجاد می کند و خلاصه هر کاری مفیدی را انجام می اما هر گز چوب لای چرخ روسایی بعدی خود نمی گذارد.در انگلستان تونی بلیر مقتدر ترین صدر اعظم انگلستان همین کار را می کند در هند درچین در ایران و پاکستان روسای جمهور پیشین شان وظایفی غیر از دخالت در کار حکومت و رییس جمهور را دنبال می کنند اما در افغانستان نمی دانم رییس جمهور کرزی چرا استثنا شده است. ایشان معاون خود استاد خلیلی و رییس دارالانشای خود صادق مدبر را به میدان سیاست و معارضه و مخالفت و اپوزیسیون با حکومت کشانده است. داکتر مدبر پنج ماه پیش در کابل نیوز صحبت از ،اداره موقت لوی جرگه عنعنوی، را داشت و استاد خلیلی را هم از ساحت صلح به میدان اعتراضات مدنی کشانده و بقول استاد محقق از وی یک رهبرشورشی ساخته است. رییس کرزی دوهفته قبل در گفتگو با بی بی سی در باره اعتراضات مدنی و جنبش روشنایی گفت که با استاد خلیلی در تماس است و استاد خلیلی در اوج اعتراضات و تظاهرات از چوکی به زمین نشست و گفتگوهای کرزی درست در همین روزها است. آقای کرزی پس از ختم کار تا حالا چندین مسافرت رسمی به هند، چین داشته و در روسیه رفته با ولادی میر پوتین صحبت داشته است صحبتها جنبه های شخصی و خصوصی نداشته است رییس قبلی ملاقات معنی دار سیاسی داشته است و بعد در رسانه ها شرکت کرده و دیدگاه خودرا که عمدتا مخالف حکومت است را بیان کرده است. نمی دانم در شورای حراست و ثبات چه قدر نقش دارد اما مهره های مهم حکومتش عضو همان شورای مخالف و اپوزیسیون حکومت هستند. رییس جمهور کرزی در زمان حکومتش سیاست عجیبی را در مخالفت با متحدانش گرفت و امروز هم بشدت حملات هواپیماهای درون در ولایت ننگرهار علیه داعش را رد کرد و گفت که قبول ندارد و در گذشته هم مخالف بوده است. کرزی طی اعلامیه ای از مرگ اختر محمد منصور ابراز خرسندی نداشته و بصورت ضمنی کشته شدن وی را درست ندانسته است. رییس جمهور قبلی اعدام پنج تروریست طالب را درست نمی داند و به یک نحوی محکوم کرده است. در گذشته هم ایشان طالبان را هرگز دشمن نگفت و زندانیان شان را رها و عملیات شبانه و روزانه به قول خود شان سرشان" طالبان" بند کرده است. نگاه رییس جمهور پیشین به طالبان و دیگر تروریستها نگاه ملی نیست زیرا طالبان، القاعده،و داعش گروهای ضد ملی هستند و این گروها با ملت افغانستان غیریت و ضدیت دارند و مردم مارا می کشند گروهای مثل طالب و داعش بگفته اسپنتا قاتل هستند و گروهای درون بومی و درون اجتماعی افغانستان نیست. همنوای با جماعتهای بیرونی نگاه ملی نیست. از نظر رییس جمهور پیشین شاید رابطه و همکاری با غرب و آمریکا استقلال افغانستان را زیر سوال برده و احترام متقابل بهم خورده است درحالیکه نگاهی به غرب و امریکا مبتنی بر اصل منافع است درست است که این کشورها در حوزه امر بیرونی قرارگرفته ولی دشمن مردم افغانستان نیستند بل متحدان دولت و حکومت و مردم افغانستان می باشند این قابل توجیه نیست که گروهای تروریستی که مطلقا غیریت و ضد و قاتل مردم هستند، اما مقابله با آنها و کشتن رهبرشان محکوم باشد. بنظر من فعالیتهای بی نهایت گسترده رییس کرزی در داخل و خارج با تعریف داشتن دیدگاه مخالف به صلاح مردم نیست و اینکه متحدان افغانستان را محکوم و ملامت نماییم و سرکوب گروهای تروریستی را درست ندانیم نیز با نگاه درون اجتماعی و ملی ساز گاری ندارد. 

کودک

کودک همه زندگی اش بستگی به شیرمادر دارد این وابستگی بنیادی و حیاتی است. مادر قریب ترین امربیرونی نسبت به کودک رادارد اما می دانیم که کودک برای این به دنیا نیامده که الی الابد شیرمادر بخورد و دوران صغارت داشته باشد فلسفه خلقت ، تکامل و تحول و استادن روی پای خود هست.جامعه هم می تواند به دلیل گرفتاریها و خیانتها روزی بشدت وابسته به ظرفیتهای بیرونی شود. افغانستان درطی چهاردهه چنین شد و به دلیل وابستگی گروهای سیاسی به بیرون این روز سیاه را برافغانستان تحمیل کرد. خلق و پرچم، گروهای مجاهدین، طالبان و حتا حکومت رییس جمهورکرزی و حالا هم حکومت وحدت ملی بشدت وابسته به امرخارجی و بیرونی می باشد البته باید این فصول و دوره هارا تفکیک کرد. امربیرونی گاهی درریزش خون نقش داشته است و اما زمانی برای سازندگی و لی درهرصورت امربیرونی درامور زندگی افغانی قویا دخالت داشت و دارد. مشکل حکومت کرزی هم این بود که می دانیست که همه اموربومی و داخلی به امربیرونی گره خورده است و افغانستان برای تقویت و تغذیه خود وبرای دفع اشرارتروریزم به کمک و حمایت خارجی نیاز داشته است اما تبدیل شدیم به کودک بد خوی و بد خلقی که همان کمکهای بیرونی و نگاه بیرونی را نیز خراب کردیم و تاریخی ترین فرصتها را ازدست داده و فرصت سوزی عظیم راه انداختیم. 


نگاه بیرونی و درونی - 1-


محمد ناطقی

نگاه درونی و بیرونی - 1 -

 -

یک ملت و جامعه برای بقا و دوام خود نگاه درونی و بیرونی باید داشته باشد. نگاه بیرونی همان است که جامعه تمامی هستی خودرا به بیرون و دولت و قدرت بیرونی گره کرده باشد. بیرون برای این جامعه اصل بنیان و پایه باشد این نوع نگاه خطرناک و ویرانگر است و هرگز گروه و جامعه را بجای نمی رساند. بیرون نباید اصل و بنیاد زندگی باشد. بیرون در حدی شرط و ممد لازم است. اما نگاه درونی این گونه تعریف دارد که جامعه به تواناییهای درونی خود متکی باشد و ازظرفیتهای بومی و ملی خود بهره مند باشد و با کمک از عوامل بیرونی، ظرفیتهای بومی و ملی خودرا انکشاف و تقویت نماید. افغانستان برای بقا و دوام خود تنها در حد ممد به متحدان بیرونی اش نگاه نماید اما متحدان تنها بخاطر منافع خود در کنار افغانها هستند و بعد می روند. نگاه بیرونی همان دوران صغارت یک جامعه است ماباید به این دوران پایان دهیم و به مرحله بلوغ و توانایی دست یابیم. امش روز دریک گفتمان با دوستان به این جمع بندی دست یافته ایم که مردم با مردم. مردم با حکومت و حکومت با مردم رفیق باشند. مشکل طالبان همین است و در گذشته مشکل مجاهدان و حکومت خلق و پرچم نیز همین بود که نگاه بیرونی داشتند و با خود سر ناساز کاری.

 

 

-تکیه برمقدرات ، توانیها وظرفیت درونی جامعه قاعده تحول و دیگرگونی است. فرق نمی کند که این نگاه را گروه ، جامعه و حتا یک دولت داشته باشد. تجربه های زیادی داریم که گروهای وابسته به خارج وقدرت خارجی فاجعه خلق کرده است این فاجعه چند بعدی بود فاجعه برای مردم و فاجعه برای خود همان گروه. طالبان همین صفت را دارد این گروه همان مقدار بی بنیاد و پوک بود که همه تخمهای خود را درسبد القاعده گذاشته بود و ازخود هیچ چیزی نداشت وقتی به آنها گفته شده که دست از القاعده بردارید و الا نابود می شوید اما طالبان دردوراهی انتخاب خود و بیرون نتوانیست خودرا برگزیند. القاعده و اسامه تاعمق جان طالب نفوذ داشت و این گروه را الینه فکری سیاسی و استراتژی خود ساخته بود. طالبان امارت را فدایی القاعده ویک امر بیرونی کرد. آمریکا اعلام کرده بود که طالبان اگر دست از اسامه و القاعده بردارد، امکان مصالحه و گفتگو با طالبان هست. همین قضاوت را می توان تعمیم داد. امروزجوانانی که این همه علیه دولت حمله دارد و همه چیزرا درتضعیف وتخریب آن می داند، ساده ترین پرسش این است که بجای دولت و مردم و بجای همین حکومت که آن را تخریب نماییم، چه آدرس و بدیل را داریم و هیچ. تغییرات درحکومت باشد اما درچهارچوب قانونی خود. من تضعیف و تخریب دولت و حکومت را بهم زدن شیرازه و یک گناه بزرگ و عظیم سیاسی می دانم انتقادات به تیم سیاسی کرزی همین است که می خواهد کودک قدرت وی زودترزایده شود و این تولید و تولد ناقص و معیوب خواهد بود. حکومت ما باید بگونه عمل نماید که دربسترزمان وابستگی به بیرون و نگاه بیرونی را کاهش دهد و بسوی خود کفایی و ظرفیتها و توانییهای درونی بومی و ملی خود گام بردارد و الا کماکان درمرحله و دوران صغارت باقی می مانیم .


کودک همه زندگی اش بستگی به شیرمادر دارد این وابستگی بنیادی و حیاتی است. مادر قریب ترین امربیرونی نسبت به کودک رادارد اما می دانیم که کودک برای این به دنیا نیامده که الی الابد شیرمادر بخورد و دوران صغارت داشته باشد فلسفه خلقت ، تکامل و تحول و استادن روی پای خود هست.جامعه هم می تواند به دلیل گرفتاریها و خیانتها روزی بشدت وابسته به ظرفیتهای بیرونی شود. افغانستان درطی چهاردهه چنین شد و به دلیل وابستگی گروهای سیاسی به بیرون این روز سیاه را برافغانستان تحمیل کرد. خلق و پرچم، گروهای مجاهدین، طالبان و حتا حکومت رییس جمهورکرزی و حالا هم حکومت وحدت ملی بشدت وابسته به امرخارجی و بیرونی می باشد البته باید این فصول و دوره هارا تفکیک کرد. امربیرونی گاهی درریزش خود نقش داشته است و اما زمانی برای سازندگی و لی درهرصورت امربیرونی درامور زندگی افغانی قویا دخالت داشت و دارد. مشکل حکومت کرزی هم این بود که می دانیست که همه اموربومی و داخلی به امربیرونی گره خورده است و افغانستان برای تقویت و تغذیه خود وبرای دفع اشرارتروریزم به کمک و حمایت خارجی نیاز داشته است اما تبدیل شدیم به کودک بد خوی و بد خلقی که همان کمکهای بیرونی و نگاه بیرونی را نیز خراب کردیم و تاریخی ترین فرصتها را ازدست داده و فرصت سوزی عظیم راه انداختیم.  

 

 

من واقعا نمی دانم که به قول علی امیری رهبران خود خوانده جنبش روشنایی را چه نام بگذارم اگر بگویم که اینها تعریف جامعه مدنی را دارند می بینم برابر نمی شود زیرا گروهای مدنی ماهیت و جوهر آن "اصلاحات" است اما رهبران خود خوانده ادعا و مدعای اصلاحات را ندارند بل جنبش را به تیمهای سیاسی وصل کرده اند و بها زره و غیر زره شان را گرفته اند پس هر چه باشد اما جامعه مدنی نیست ازسوی هم این رهبران مطلقا از خود طرح و برنامه ندارند و برمن انقاد کرده که چرا گفته ام که شعارها و نامهای تان را وام گرفته اید و این گونه خرده گرفته است .خرده به این صورت است که من چرا گفته ام که بودا تیوریسین جنبش روشنایی است و چرا گفته ام که نامهای" انقلاب تبسم " و جنبش روشنایی " را وی ابداع کرده است. دلیل خورده گیران هراس از بودا است زیرا رجاله های جنبش نام ها را ازوی وام می گیرند اما جراات ندارند که وی را قاطی و سهیم جنبش نمایند. آنچه که من گفته ام واقعیت و حقیقت است. انقلاب تبسم" را بودا نام گذاشته است و نقش بنیادی دارد و همین گونه" جنبش روشنایی " محصول اندیشه وی هست. با یکی از مدعیان افراطی جنبش که هنر جز لفاظی ندارد نام بودا را گرفتم و گفتم شما که این همه ادعا و مدعا دارید ولی نام و نشان را در جنبش از بودا گرفته اید وی گفت نه او یک دیوانه هست و بما و جنبش ما ربطی ندارد در حالیکه واقعیت مساله این است که اسد نقش بنیادی در عرصه و ساحت تیوریک جنبش دارد. امروز لشکر جرار فحاشان و رجاله های بد زبان مرا تهدید کرده که با بودا در افتاده ام مثل اینکه بزنان چوپان را خرده باشد و بودا سزایت را می دهد من از بودا ترسی ندارم در برابر نقش و نسبت وی با جنبش که من اذعان کرده ام و او را تیورسین و مبدع و مبتکر می دانم هرچه دلش می خواهد بنویسد و یا حتا منکر شود که نقشی ندارد آن دیگر به من ربطی ندارد. به خورده گیران می گویم که لافوکها هیچ برنامه و طرح منطقی ندارند و یک نمونه طرح شان نافرمانی مدنی است که پیسه برق را ندهید درحالیکه فغان مردم و شکایت مردم چندین سال هست که بلند شده و زورگویان که پول برق شان را نمی دهند را مفسد می گویند که واقعا هم هست. من با مطالبات جنبش هرگز مخالف نستم و خوشحال می شوم که طرح علمی فیشنر عملی شود اما راه حل پیشرو همین طرح بدیل 300 ازطریق دوشی بامیان است.سیب استیشن در دشت الوند ساخته و نصف 500 که 220 ولت با قدرت 300 میگاوات باشد به مناطق مرکزی منتقل شود.بحث تخنیکی است که مهندسان برق آن را توضیح دهند. تمام ماجرا همین است اما متاسفانه تیم سیاسی" خط قرمز" همراه با رجاله های افراطی در این چند روز چه قیامتی بر پا نکرده اند و چه دشنامهای ناموسی را که نثار نکرده اند رییس جمهور راست می گوید که روزانه یک میلیون فحش در یافت می کند وقتی به من مظلوم که هیچ قدرتی ندارم تنها حقایق را می گویم و ازنقش اسد در جنبش کمی صحبت کرده ام این همه دشنام در یافت کرده ام پس وای بحال رییس جمهور و مقامات ذیربط اقایان محقق و دانش . من البته این داستان مثنوی هفتاد من کاغذ شود را ادامه می دهم و تمام تند و تلخ گوییهایم این است که مساله نگاه درونی و بیرونی هر ماجرا روشن نمایم .ادامه دارد.