نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

سلاح وزیتون

سلاح وزیتون

 

من وقتیکه درعراق درس می خواندم.درسال 1350 آقای یاسرعرفات برای اولین باردرمجمع عمومی سازمان ملل وارد شد،مردی که فصل خشونت، هواپیما روبایی، حمله های خونین برمراکزاسراییل را می خواست، کم کم کناربگذارد ووارد فازسیاسی ومراجعه به سازمانها ونهاد های معتبر بین  المللی شود.ازعرفات به اندازه استقبال گردید که ازهیچ رهبرسیاسی به آن صورت استقبال نگردید.عرفات سخنرانی پرشوری درمجمع عمومی سازمان ملل داشت.نمی دانم با خود سلاح برده بود ویانه ولی برگه "زیتون" را داشت اما به شدت ازسیاست "سلاح وزیتون" درسخنرانی خود،استفاده کرد. با گذشت این همه سالها،برای اولین بارخاطره سلاح وزیتون درذهن من احیا گردید.داکتراسپنتا مشاورامنیت ملی افغانستان دریک مورد به مساله " سلاح وزیتون" درمورد طالبان اشاره داشت.وی ترجیحات زیادی دراین گفتگو به مساله سلاح بجای زیتون راداشت.ازمنطق عرفات  درسال1350 درمجمع عمومی ملل متحد، پی روی کرد وبه مساله سلاح تاکید داشت.یاسرعرفات "ابوعمار" برگه زیتون را برای اولین بار، با خود درمجمع عمومی برد وگفت: زیتون نماد صلح وگفتگو با اسراییل می باشد.

 

مشاورامنیت ملی گفت: صلح با" تضرع" امکان ندارد یعنی اینکه ترجیحات با سلاح است.این حرف درذات خود انکارناپذیراست.طالبان زبان "سلاح" را بهتراز"برگه زیتون" می فهمند.اشکال کاردراین است که داکتر، درحکومت رییس جمهورکرزی سمتهای مهمی را داشته است.دراین مدت که غرب با سلاحهای شان وارد افغانستان شده بود،وی نتوانیست ،مانع ازسیاست مماشات با طالبان گردد.درحال حاضر اینکه پروژه صلح را منکر شود ودرسنا به چنان نطقی دست بزند که غوغای سنتاتوران را برانگیزد،چه معنا می تواند داشته باشد.داکترما با همه خوبیهای که دارد ولی یک عیب اساسی را دارد که همیشه متاثرازسیاست ارک بوده است ونه تاثیرگذار روی آن.یک وقت با آقای اخگرصحبت می کردم وی می گفت: روشنفکر که وارد سیستم حکومت می شود دیگرنمی تواند ادعای روشنفکری نماید.ایشان بدرستی می گفت روشنفکر حکومتی نمی تواند خارج ازحوزه وفضای حکومتی حرف بزند.این مساله درمورد دکترما صادق وصادق است.هیچ گاهی نشنیدیم که ایشان درمورد عملیات شبانه ویا بمباران مراکزطالبان درافغانستان ویا زندانیان بگرام که همه ارتباط ارگانیک با طالبان داشت را،بصورت جدی مطرح نماید این موضوعا از"مسلمات ومحکمات" نظر رییس ما بود.

 

غرب وناتو برای نان خوردن درافغانستان نیامده بودند آنها واقعا می خواستند که مرمیهای شان دربین القاعده وطالبان تقسیم نمایند ولی این ما بودیم که نگذاشتیم وگفتیم هرگزاجازه نمی دهیم ناتو وآمریکا چنین کاری را انجام دهند وبا عملیات شبانه وروزانه وبمبارانهای بیرحمانه وارد جنگ با طالبان شوند اصولا درافغانستان دشمنی وجود ندارد جغرافیایی تروریست جای دیگراست وجغرافیای جنگ باید تغییرنماید واخیرا شنیدم که افغانستان با حملات بی سرنشین درخاک پاکستان نیزمخالفت کرده است.رییس جمهورباشدت وقاطعیت مخالف عملیات شبانه وبمباران مراکزطالبان بود.پرسش این است خوب این سلاح بود که باید ازآن استفاده می شد وبدنبال صلح با" تضرع" نمی رفتیم درآن زمان که موضع گیری علیه" سلاح" وتاکید روی "زیتون" می شد وطالبان را با زیتون درامن ترین مراکزقدرت راه دادیم آنها آمدن از برگه " زیتون" سوء استفاده کرد بگفته ای رییس جمهور دست به "خدعه ونیرنگ" زدند وبا عملیات انتحاری،رییس شورای عالی صلح استاد ربانی را در20 سپتامبر2011 تروروبعد ش ترورهای هولناک وعملیات انتحاری دیگری راه اندازی کردند.

 

انکارپروژه صلح

 

داکتراسپنتا آن گونه که با سوادان وفرهیخته گان سنا وپارلمان گفته اند واگرمنظورایشان را درست فهمیده باشند،منکرپروژه صلح شده است یعنی اینکه دربرابرطالبان دیگر"برگه زیتونی" وجود ندارد.مجلسیان هردو اطاق غوغا برپاکرده اند که وای برما مقامات حکومتی،منکرپروژه صلح باطالبان هستند.آنها حالا روی این مساله تاکید دارند که باید مقامات حکومتی روشن نمایند که گپ ازچه قراراست آیا برنامه ای برای صلح وجود دارد ویانه؟.درحال حاضر نمایندگان دواطاق" اعلا وسفلا" این گونه برداشت کرده اند که مقامات حکومتی درامرصلح صداقتی ندارند ودچار تناقض گوی فاحشی شده اند. شورای عالی صلح پرهزینه ترین نهاد مذاکره،کارهایش عقیم مانده وحتی سناتوران گفته اند که دروازه  این نهاد پرهزینه وبی خاصیت باید بسته شود.آقای اسپنتا تاکید کرده که اصلا پروژه بنام صلح درافغانستان وجود ندارد.با این وضع اوضاع کشورازچه قرارباید باشد.

 

حقیقت مساله این  است که حکومت افغانستان دراستفاده ازصلح وجنگ، دچارسوء محاسبه شده است. شکی وجود ندارد که پروژه صلح درافغانستان جدی بود وشخص رییس جمهورتمامی انرژی خود را روی صلح ومذاکره گذاشت وبخاطرصلح با طالبان بود که باعملیات شبانه وبمباران ناتو مخالف شد وبخاطرگفتگو با طالبان واستفاده از"زیتون" بود که دروازه حکومتش را به صورت طالبان بازگذاشت وبه آنها حتی درتاریکی وناشناخته مذاکره کرد.استاد ربانی واسد الله خالد قربانیان برنامه صلح درتاریکی هستند.انکارپروژه صلح امر غیرواقع بینانه است.برنامه صلح بصورت جدی آغازگردید وهزینه های زیادی گذاشته شد.شورای عالی صلح پرخرج ترین نهاد برای صلح تشکیل گردید این شورا متولد ازیک لوی جرگه بزرگی ملی است.رییس جمهوربخاطررسیدن بصلح با 48 کشورعضو ناتو وایساف به مقابله برخواست.وبه خاطرصلح وترجیحات آن استفاده ازسلاح ناتورا کنارگذاشته وجدی نگرفت.رییس جمهورنگذاشت که ناتومرمیهای شان را علیه طالبان بدرستی بکارببرد وآنها را درجنگ با طالبان به دلیل مخالفت ،پشیمان کرد.انکارپروژه صلح ازسوی مشاورامنیت ملی،باعث تحیروسرگردانی بخصوص مجلسیان شده است.آنها خواسته اند که مامورا عالی رتبه حکومت باید بیایند وپاسخ دهند که آیا واقعا مساله وپروژه ای بنام صلح وجود دارد ویانه؟

 

تضرع

 

آقای اسپنتا گفته است که صلح با "تضرع" ممکن نیست.یک نماینده مجلس هم گفته است که صلح با "تگدی" راه افتاده است.منظورآقای وکیل حاجی صاحب کله کانی از"تگدی" همان گدایی گری باید باشد.صلح با گدایی بدست نمی یاید.مشاورامنیت ملی صلح با " تضرع" را مطرح کرده است وگفته است که صلح با تضرع بدست نمی یاید.درحال حاضرفضای حاکم درسیاست افغانستان،نا امیدی ازرسیدن به صلح است.این درکی، درستی است.طالبان گروهی نیست که به ساده گی با شما وارد گفتگوی صلح برای حل مساله افغانستان شود.امروزجنرال دمپسی رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا نیزتاکید کرده است که درمذاکرات با طالبان باید جانب احتیاط را حفظ کرد وی گفته است: لااقل یک بخش ازطالبان هرگزدنبال صلح نیست.جنرال دمپسی طالبان را به انواع مختلفی تقسیم کرده ومی گوید: یک بخش ازطالبان اعتقاد به صلح ندارد بنابراین ماباید احتیاط را ازدست ندهیم وی تاکید می کند که درافغانستان قربانیان زیادی داده ایم ما نباید درمذاکرات ارزشها وقربانیان جنگ مان را نادیده بگیریم.

 

آقای اسپنتا هم تاکید دارد که صلح با "تضرع" امکان ندارد.درصلح باید ازموضع قدرت وسلاح نیزاستفاده شود.رییس جمهورهم که دراین شرایط موضع ضد صلح شان برخلاف گذشته،فربه تر، دیده می شود.ایشان به همین دلیل با پاکستان قهراست که مذاکره صلح بااین کشورسودی ندارد.شروط افغانستان برا گفتگو خیلی سخت شده بخصوص شرط اینکه طالبان درداخل افغانستان مذاکرات شان را شروع نمایند کدام طالب می خواهد ویا می تواند وارد افغانستان شود وگفتگو کند وبه جنگ خاتمه دهد.موافقت نامه امنیتی با آمریکا هم به دلیل، گره خوردن، مساله صلح به آن متوقف شده است.رییس جمهورمساله گفتگوباطالبان را به شروطی،گره زده ازجمله امضای موافقت نامه امنیتی را به پروسه گفتگوبا طالبان پیوند زده است.مشاورامنیت ملی هم که تاکید کرده که اصلا پروسه صلحی درافغانستان ایجاد نشده وصلح با تضرع را نمی خواهیم ودرصلح باید ازسلاح وقدرت استفاده شود.

 

قدرت وسلاح

 

این منطق که درصلح، تضرع لازم نیست درگفتگو باید ازموضع قدرت وسلاح استفاده شود.این حرف درحال حاضر، همان بازی کردن دردقیقه نود باید باشد.یازده سال حضورنظامی ناتودرافغانستان به پایان می رسد دیگرآن سلاح وقدرت نظامی که طالب به زانودرآید کم شده  است.منظورازقدرت دراین جا سلاح است.تضرع نداریم با قدرت سلاح دشمن را واداربه گرفتن " زیتون" می کنیم.این قدرت بصورت اشکاری کاهش یافته است.درمرحله پنجم انتقال امورامنیتی تمامی امورامنیتی به نیروهای افغانستان،منتقل شده است.ناتوحتی گفته شده که سلاحهای تهاجمی ونیمه تهاجمی را هم ازما دریغ می کند اگراین خبرها، درست باشد که آنها سلاحهای شان را تخریب می کنند ولی دراختیاراردوی افغانستان به دلیل هزینه های سرسام آور ویا به دلیل بی اعتمادی وتحولات غیرمنتظره درکشورنمی گذارند وکمربه نابودی سلاحها وتخریب پایگاه های شان بسته اند البته این خبرها درحدی شایعات نزدیک به واقعیت مطرح شده است.هند هم که ظاهرا به لیست سلاحهای که رییس جمهورکرزی روی میزآقای مهماسنگ گذاشته بود،پاسخ مثبتی نداده با این وضع تسهیلات قدرت وسلاح برای تفهیم طالبان اندک شده است.

 

مشکل ما دراین است وقتیکه همه ابزار وسازبرگ های نظامی وماشین جنگی برای نابودی طالبان بکارگرفته می شد،ما به مخالفت برخواستیم ونگذاشتیم که ازاین سازبرگهای ویران گربرای نابودی دشمن استفاده شود،حال که کاربه دقیقه نود رسیده به دنبال تگدی سلاح وتضرع برای کسب قدرت راه افتاده ایم.خلاصه اینکه افغانها هرچه باشد ولی باید اعتراف نماییم که زمان شناسی درستی درمحاسبات مان نداشته ایم .دروقتیکه سلاح ولوله های تفنگ به سوی دشمن نشانه گرفته شده،ما آن را خاموش می کنیم وتاکید به صلح وبرگه زیتون داریم حال که سلاحها ازدست ما خارج می شود.قدرت وسلاح شان را ازما می گیرند ومتحدان استراتژیک ما هم به ما اسلحه نمی دهند،اصراروتاکید داریم که ما صلح با تضرع را نمی خواهیم ویا اصلا برنامه ای بنام " مصالحه " درافغانستان را نداریم وشروط کمرشکن وضع می کنیم وبا پاکستان که خطراصلی درتهدید امنیت ملی ما است،قهرمی شویم وهمه مناسبات خودرا بهم می زنیم وزخم ها کهنه وناسوررا بازمی کنیم. با این اوضاع واحوال به کدام سو روان هستیم.آیا می توانیم کسب قدرت وسلاح داشته وبه زوردشمن را وادارنماییم که همراه ما برگه" زیتون" را درست بگیرد.

گره زدن منافع ملی به القاعده وطالبان

گره زدن منافع ملی به القاعده وطالبان

 

دوفکرمتفاوت درتعریف منافع ملی بین آمریکا وافغانستان ایجاد شده است.درموافقتنامه امنیتی وبحث محتوای آن، این دونگاه بصورت جدی باید مطرح باشد.آمریکا، منافع ملی خود را درزدن القاعده تعریف کرده  وافغانستان منافع ملی وامنیتی خود را به طالبان گره کرده است.رییس جمهوراوباما بزرگترین دست آورد خود درجنگ با القاعده،کشته شدن اسامه را به زبان آورده است.وی با کشته شدن اسامه دردوم می 2011 بگونه ای حرف می زد گو اینکه درجنگ با تروریزم،پیروزی کاملی را بدست آورده است.این البته درست که منافع امنیتی وملی آمریکا به رهبران القاعده گره خورده است.زیرا این تشکیلات القاعده باید باشد که مسبب ایجاد یازدهم سپتامبر2001 باشد.القاعده درآمریکا کشتاری راه انداخت که این کشوردرتاریخ خود هرگزشاهد چنین رویدادی نبوده است.سه هزارانسان درانهدام برجهای دوقلو،نابود می شوند.اینکه درایبت آباد پاکستان اسامه بن لادن درمی 2011 کشته می شود،بدون شک، دست آورد بزرگی برای آمریکا است.این حرف زیاد غیرمنطقی نیست که سیاست مداران آمریکا ورییس جمهوراوباما روی آن تاکید نمایند وازکشته شدن رهبرالقاعده خرسند وشاد مان گردد.این موضوعات قابل درک است.پس اشکال کاردرکجا باید باشد.

 

 اشکال کاردرکجا است

 

موضع گیری آمریکا علیه سازمان القاعده قابل فهم است واستراتژی که این کشوردرمورد سازمان القاعده ترسیم واعلام داشته مورد قبول است.استراتژی که درزمان جورج بوش اعلام گردید یا آمریکا ویا القاعده.وی پس ازروی داد یازده سپتامبر اصلا جهان را به دودسته سیاه وسفید تقسیم کرد.آقای بوش گفت:پس ازاین رویداد، جهان یا با ما است ویا علیه ما.خوب تمام این مسایل قابل درک است.آقای اوباما ازحزب دموکرات هم اگرتاکید به ادامه راه بوش جمهوری خواه دارد،دلیل آن همان منافع ملی است.ولی اشکال کاردراین است که آمریکا درمورد طالبان،تعریف دیگری ازمنافع ملی وامنیتی خود داده است.آمریکا گفته است که طالبان الزاما دشمن آمریکا نیست.یعنی اینکه منافع امنیتی آمریکا درمورد افغانستان بصورت متفاوت تفسیرمی شود.مردم افغانستان طالبان وآن بخش خشونت طلب که شامل شبکه حقانی وشورای کویته می شود را الزاما دشمن خود می پندارد زیرا این بخش ازطالبان نه قانون اساسی افغانستان ونه نظام سیاسی را قبول دارد.

 

نکته دیگردر تفاوت نظر، این است که این گروه هرگزدست ا زسلاح برنداشته کماکان مردم افغانستان توسط طالبان کشته می شوند.بنابراین مردم، حوزه امنیتی خود را به این صورت تعریف کرده که طالبان الزاما دشمن ما باید باشند.مردم،گروهای مدنی واحزاب سیاسی،جامعه زنان کشور، تعریفی که ازطالبان جنگ طلب دارند همین است که آنها با بیرحمی وقبول نداشتن نظام،بمثابه دشمن مردم  افغانستان عمل می کنند وبرخلاف آقای جوب آیدین گفته اند که طالبان الزاما دشمن مردم افغانستان هستند.اشکال کاردراین است که تعریف منافع ملی وامنیتی افغانستان وآمریکا درمورد طالبان،ازهم جدا شده است.حکومت افغانستان درموضع گیریهای تازه ای خود حال با چه دلایلی،درموقف سرسختانه ای قرارگرفته است.حکومت  افغانستان ،دفترقطر را به آن صوت که اعلام شد را قبول ندارد ونه هم با پاکستان درمورد طالبان ودیگرمسایل به مذاکرات صلح علاقمندی دارد.انتقاد که به حکومت افغانستان شده که این حکومت فرصتها وچالشها را  ازدست داده است.

 

آقای اسپنتا باید به این ضیاع وقت یازده ساله وفرصت هم باید اشاره می کرد واینکه ایشان تنها به تفاوت فکرآمریکا وافغانستان بسنده نماید وبعد این نتیجه را بگیرد که به دلیل همین تعریف متفاوت ازمنافع ملی – امنیتی، امضای قرارداد امنیتی با آمریکا به مشکل روبرو شده است.درحال حاضرموضع گیریها، به همین صورت رقم خورده است که آمریکا منافع ملی خود را تنها وتنها ازسوی القاعده درمعرض خطر،تعریف کرده است واستراتژی کشتن رهبران القاعده را درهرجای بدون ملاحضات حاکمیت کشورها،با طیاره های بی سرنشین می کشند.پاکستان بارها نسبت به حملات بی سرنشین آمریکا اعتراض داشته وآن را نقض حاکمیت ملی خود دانسته وبه شدت به آمریکاییها اعتراض کرده اما گوش شنوایی فکر می کنید درآمریکا بوده که نه بوده دلیل آن درهمان استراتژی آمریکا درمورد القاعده نهفته است " یا آمریکا ویا القاعده" شک نداشته باشیم که آمریکا مثل پاکستان راه خود را درمورد طالبان ازما جدا کرده است.

 

آنها خیلی وقت اعلام کرده بود که طالبان دشمن آمریکا نیست.رسانه های غرب پس ازسال2004 ادبیات شان را درمورد طالبان عوض کرد وقبلا ازطالبان بعنوان تروریست نام می گرفت ولی ازاین سالها ببعد عبارات دیگری را بکارگرفتند گروهای شورشی رایج ترین تعبیری بود که ازسوی مطبوعات غرب درمورد طالبان بکارگرفته شد."شورشی" هرگز،تعریف وبار تروریستی را ندارد.گروهی است که به دلایلی سیاسی علیه حکومت شورش کرده وخواسته های دارد که باید ازسوی حکومت لیبیک گفته شود.موقف پاکستان را هم که می دانیم. طالبان ازنظرپاکستان سرمایه است وهرگزنمی خواهد این سرمایه را به آسانی ازدست بدهد.اشکال کاردرمورد تفاوت موضع گیری آمریکا وافغانستان درمورد طالبان است.آمریکا تهدیدات منافع ملی خود را به القاعده گره زده وافغانستان عمده ترین تهدیدات را ازسوی طالبان وحامیان آن داشته ودارد.

 

منافع ملی وامنیتی افغانستان

 

منافع ملی وامنیتی افغانستان به چند مولفه داخلی وبیرون گره خورده است که بصورت ذیل به آن اشاره می کنیم:

 

اول- انتخابات

 

انتخابات عمده ترین مولفه درکناردومولفه دیگر "انتقال امور امنیتی ومصالحه" است.درسال 2014 افغانستان برای حفظ منافع ملی خود، توجه عمیق وبنیادی به مساله انتخابات باید داشته باشد.همه مسایل زندگی مردم افغانستان به انتخابات گره خورده است.دومولفه مصالحه وامورامنیتی بازهم به یک نحوی ارتباط می گیرد به موضوع انتخابات.البته شکی وجود ندارد که انتخابات نباید بدیلی برایش جستجو گردد زمزمه های ازنوع اداره انتقالی وموقت،تمدید کاررییس جمهورکرزی،تدویرلوی جرگه اضطراری، دست برد به قانون اساسی،مفاهیم غیرقابل درک با مسایل ملی وامنیتی می باشد.اینها هرگزنباید بدیل انتخابات شود رییس جمهورکشور به هیچ قیمتی نباید به این گونه مسایل دل ببندد واگرچنین زمزمه های باشد این خود مقام ریاست جمهوری است که باید با قاطعیت دربرابرآن باستد.انتخابات شفاف وعادلانه،پیوند ارگانیک با مسایل منافع ملی ماباید داشته باشد.اهمیت برگزاری انتخابات،مولفه مادری ومحوری برای منافع ملی افغانستان درنظرگرفته شود دومساله دیگر امورامنیتی که درحال حاضربدست نیروهای افغان قرارگرفته ومساله مصالحه با طالبان،مولفه های بعدی وپس ازانتخابات مد نظرباید باشد.

 

دو- موافقت نامه امنیتی

 

اینکه جناب اسپنتا تاکید دارد که موافقت نامه امنیتی،با متحد اصلی ما آمریکا به این دلیل،به تاخیرانداخته شده که آمریکا خطروتهدید طالبان را، ازمنافع ملی وامنیتی خود خارج ساخته والقاعده را موضوع  اصلی درتهدید امنیت ملی خود تعریف کرده است.مضمون سخنان آقای اسپنتا همان تاکیدات رییس جمهور است.ایشان همواره تاکید داشته که آمریکا درامرامنیتی ضمانتهای را باید به افغانستان بدهد توضیح سخنان رییس جمهوربه این صورت می توان باشد که آمریکا باید دوکاراساسی رابا افغانستان داشته باشد یکی  اینکه نیروهای افغانستان را به حد لازم تجهیزنماید ونکته دوم اینکه آمریکا باید مراکزکه افغانستان ازآنجا تهدید می شود را درهم بکوبد.ایشان تصریح کرده که مقرتروریستها درخاک پاکستان قراردارد وآمریکا بعنوان متحد استراتژیک باید این مراکزرا درهم بکوبد.

 

 آمریکا درمورد تجهیزات نیروهای امنیتی افغانستان،اقداماتی را کرده وبراساس تعهدات شیکاگو وبرکسیل سالانه باید چهارمیلیارد ویک صد میلیون دالر به نیروهای امنیتی افغانستان اختصاص داده شود درکناراین مساله بازهم جامعه جهانی تعهدات مالی مشروطی را براساس فیصله های توکیو به افغانستان داده است وهمین دیروزنشست مهمی دروزارت خارجه افغانستان درادامه کنفرانس توکیوبود که تعهدات دوجانبه افغانستان وجامعه جهانی مورد بحث قرارگرفت.افغانستان التزام به حکومت داری خوب،مبارزه با فساد ومواد مخدر،انتخابات شفاف وتغییرات درقوانین ومیکانیزمهای اجرایی را به جامعه جهانی داده بود.موافقت نامه امنیتی که نقش اساسی درمنافع ملی افغانستان دارد را رییس جمهور،به اموری پیوند زده .گرانتیهای جامعه جهانی، مقابله وحمله بالای تروریستها در خاک پاکستان وتامین امنیت افغانستان ازسوی آمریکا.اینها شروط وملاحظاتی است که درامضای موافقت نامه امنیتی درنظرگرفته است.

 

آقای اسپنتا هم می گوید:صلح با تضرع ممکن نیست ما دریک دست زیتون ودردست دیگرسلاح داشته باشیم.آمریکا منافع خود را درجنگ با القاعده تعریف کرده وافغانستان بزرگترین مشکلش طالبان مسلح است.وی تاکید می کند این تفاوت نظری است که بین ما ودوستان ما پیدا شده است وبه همین خاطرموافقت نامه امنیتی با چالش روبروشده است.اینها مضمون سخنان جناب اسپنتا مشاور امنیت ملی افغانستان است.البته اینکه موافقت نامه امنیتی به چنین مسایل دشواری گره بزنیم،کاری سختی است.ازآمریکا خواسته شود که آمریکا باید خاک پاکستان ومراکزتروریستها را درآن سوی مرزبمباران نماید را شرط امضا بدانیم کاربی نهایت دشوار خواهد بود مشکل دراین است  که بازافغانستان حملات بی سرنشینهای آمریکایی درخاک پاکستان را محکوم کرده است.واقعا که داستانهای عجیبی است.موضوع تجهیزات اردو وضمانتهای مالی به افغانستان، مطالبات خوب ومنطقی است.وموافقت نامه امنیتی با آمریکا به سود منافع ملی افغانستان است.

 

زیتون وسلاح

 

افغانستان درطی یازده سال گذشته نه ازبرگه زیتون خوب استفاده کرد ونه هم ازسلاح.غرب باسلاح خود آمده بود که دشمنان خود ومردم افغانستان را ازبین ببرد آنها پس ازرویداد یازده سپتامبر، فکرمی کرد که طالبان والقاعده یکی است.سلاحها ومرمیهای شان را، برای کشتن هردو تقسیم کرده بودند ولی این افغانستان بود که ازسلاح آنها بخوبی نتوانست استفاده نماید ودرمواردی به مقابله برخواست. عملیات شبانه،بمباران هوایی ناتو را افغانستان منع کرد درمورد آزادی زندانیان طالب، حکومت افغانستان تامرزتهدید غرب جلو رفت.غرب وآمریکا درحال حاضر که خط خود را جدا کرده ،براساس دلایلی بوده.آقای دکتربه این دلایل  اشاره نمی کند.درمقابله با دشمنان مردم وبرای حفظ منافع ملی وامنیتی خود واقعا افغانستان توانسته است درطی این ده سال بدرستی استفاده نماید که نتوانسته است.برگه زیتون تبدیل به خنجرگردید وسلاحهای که علیه دشمنان مردم  افغانستان بکارگرفته می شد را عقیم ساختیم.زیتون وسلاح را داشته باشیم ولی درکنارآن باید سعی شود که انتخابات خوب،موافقت نامه امنیتی وگفتگو را بصورت قوی نیزداشته باشیم تمامی اینها ازالزامات منافع ملی وامنیتی افغانستان است.اگرامریکا منافع خود را درخصومت با القاعده گره زده، افغانستان هم ازهمه امکانات استفاده کرده وبرای منافع ملی وامنیتی خود ازهمه  ابزاربهره بگیرد.

 

گره زدن منافع ملی به القاعده وطالبان

گره زدن منافع ملی به القاعده وطالبان

 

دوفکرمتفاوت درتعریف منافع ملی بین آمریکا وافغانستان ایجاد شده است.درموافقتنامه امنیتی وبحث محتوای آن، این دونگاه بصورت جدی باید مطرح باشد.آمریکا، منافع ملی خود را درزدن القاعده تعریف کرده است.رییس جمهوراباما بزرگترین دست آورد خود درجنگ با القاعده،کشته شدن اسامه را به زبان آورده است.وی با کشته شدن اسامه دردوم می 2011 بگونه ای حرف می زد گو اینکه درجنگ با تروریزم،پیروزی کاملی را بدست آورده است.این البته درست که منافع امنیتی وملی آمریکا به رهبران القاعده گره خورده است.زیرا این تشکیلات القاعده باید باشد که مسبب ایجاد یازدهم سپتامبر2001 باشد.القاعده درآمریکا کشتاری راه انداخت که این کشوردرتاریخ خود هرگزشاهد چنین رویدادی نبوده است.سه هزارانسان درانهدام برجهای دوقلو،نابود می شوند.اینکه درایبت آباد پاکستان اسامه بن لادن درمی 2011 کشته می شود،بدون شک، دست آورد بزرگی برای آمریکا است.این حرف زیاد غیرمنطقی نیست که سیاست مداران آمریکا ورییس جمهوراوباما روی آن تاکید نمایند وازکشته شدن رهبرالقاعده خرسند وشاد مان گردد.این موضوعات قابل درک است.

 

 اشکال کاردرکجا است

 

موضع گیری آمریکا علیه سازمان القاعده قابل فهم است واستراتژی که این کشوردرمورد سازمان القاعده ترسیم واعلام داشته مورد قبول است.استراتژی که درزمان جورج بوش اعلام گردید یا آمریکا ویا القاعده.وی پس ازروی داد یازده سپتامبر اصلا جهان را به دودسته سیاه وسفید تقسیم کرد.آقای بوش گفت:پس ازاین رویداد، جهان یا با ما است ویا علیه ما.خوب تمام این مسایل قابل درک است.آقای اوباما ازحزب دموکرات هم اگرتاکید به ادامه راه بوش جمهوری خواه دارد،دلیل آن همان منافع ملی است.ولی اشکال کاردراین است که آمریکا درمورد طالبان،تعریف دیگری ازمنافع ملی وامنیتی خود داده است.آمریکا گفته است که طالبان الزاما دشمن آمریکا نیست.یعنی اینکه منافع امنیتی آمریکا درمورد افغانستان بصورت متفاوت تفسیرمی شود.مردم افغانستان طالبان وآن بخش خشونت طلب که شامل شبکه حقانی وشورای کویته می شود را الزاما دشمن خود می پندارد زیرا این بخش ازطالبان نه قانون اساسی افغانستان ونه نظام سیاسی را قبول دارد.

 

نکته دیگردر تفاوت نظر، این است که این گروه هرگزدست ا زسلاح برنداشته کماکان مردم افغانستان توسط طالبان کشته می شوند.بنابراین مردم، حوزه امنیتی خود را به این صورت تعریف کرده که طالبان الزاما دشمن ما باید باشند.مردم،گروهای مدنی واحزاب سیاسی،جامعه زنان کشور، تعریفی که ازطالبان جنگ طلب دارند همین است که آنها با بیرحمی وقبول نداشتن نظام،بمثابه دشمن مردم  افغانستان عمل می کنند وبرخلاف آقای جوب آیدین گفته اند که طالبان الزاما دشمن مردم افغانستان هستند.اشکال کاردراین است که تعریف منافع ملی وامنیتی افغانستان وآمریکا درمورد طالبان،ازهم جدا شده است.حکومت افغانستان درموضع گیریهای تازه ای خود حال با چه دلایلی،درموقف سرسختانه ای قرارگرفته است.حکومت  افغانستان ،دفترقطر را به آن صوت که اعلام شد را قبول ندارد ونه هم با پاکستان درمورد طالبان ودیگرمسایل به مذاکرات صلح علاقمندی دارد.انتقاد که به حکومت افغانستان شده که این حکومت فرصتها وچالشها را  ازدست داده است.

 

آقای اسپنتا باید به این ضیاع وقت یازده ساله وفرصت هم باید اشاره می کرد واینکه ایشان تنها به تفاوت فکرآمریکا وافغانستان بسنده نماید وبعد این نتیجه را بگیرد که به دلیل همین تعریف متفاوت ازمنافع ملی – امنیتی، امضای قرارداد امنیتی با آمریکا به مشکل روبرو شده است.درحال حاضرموضع گیریها، به همین صورت رقم خورده است که آمریکا منافع ملی خود را تنها وتنها ازسوی القاعده درمعرض خطر،تعریف کرده است واستراتژی کشتن رهبران القاعده را درهرجای بدون ملاحضات حاکمیت کشورها،با طیاره های بی سرنشین می کشند.پاکستان بارها نسبت به حملات بی سرنشین آمریکا اعتراض داشته وآن را نقض حاکمیت ملی خود دانسته وبه شدت به آمریکاییها اعتراض کرده اما گوش شنوایی فکر می کنید درآمریکا بوده که نه بوده دلیل آن درهمان استراتژی آمریکا درمورد القاعده نهفته است " یا آمریکا ویا القاعده" شک نداشته باشیم که آمریکا مثل پاکستان راه خود را درمورد طالبان ازما جدا کرده است.

 

آنها خیلی وقت اعلام کرده بود که طالبان دشمن آمریکا نیست.رسانه های غرب پس ازسال2004 ادبیات شان را درمورد طالبان عوض کرد وقبلا ازطالبان بعنوان تروریست نام می گرفت ولی ازاین سالها ببعد عبارات دیگری را بکارگرفتند گروهای شورشی رایج ترین تعبیری بود که ازسوی مطبوعات غرب درمورد طالبان بکارگرفته شد."شورشی" هرگز،تعریف وبار تروریستی را ندارد.گروهی است که به دلایلی سیاسی علیه حکومت شورش کرده وخواسته های دارد که باید ازسوی حکومت لیبیک گفته شود.موقف پاکستان را هم که می دانیم. طالبان ازنظرپاکستان سرمایه است وهرگزنمی خواهد این سرمایه را به آسانی ازدست بدهد.اشکال کاردرمورد تفاوت موضع گیری آمریکا وافغانستان درمورد طالبان است.آمریکا تهدیدات منافع ملی خود را به القاعده گره زده وافغانستان عمده ترین تهدیدات را ازسوی طالبان وحامیان آن داشته ودارد.

 

منافع ملی وامنیتی افغانستان

 

منافع ملی وامنیتی افغانستان به چند مولفه داخلی وبیرون گره خورده است که بصورت ذیل به آن اشاره می کنیم:

 

اول- انتخابات

 

انتخابات عمده ترین مولفه درکناردومولفه دیگر "انتقال امور امنیتی ومصالحه" است.درسال 2014 افغانستان برای حفظ منافع ملی خود، توجه عمیق وبنیادی به مساله انتخابات باید داشته باشد.همه مسایل زندگی مردم افغانستان به انتخابات گره خورده است.دومولفه مصالحه وامورامنیتی بازهم به یک نحوی ارتباط می گیرد به موضوع انتخابات.البته شکی وجود ندارد که انتخابات نباید بدیلی برایش جستجو گردد زمزمه های ازنوع اداره انتقالی وموقت،تمدید کاررییس جمهورکرزی،تدویرلوی جرگه اضطراری، دست برد به قانون اساسی،مفاهیم غیرقابل درک با مسایل ملی وامنیتی می باشد.اینها هرگزنباید بدیل انتخابات شود رییس جمهورکشور به هیچ قیمتی نباید به این گونه مسایل دل ببندد واگرچنین زمزمه های باشد این خود مقام ریاست جمهوری است که باید با قاطعیت دربرابرآن باستد.انتخابات شفاف وعادلانه،پیوند ارگانیک با مسایل منافع ملی ماباید داشته باشد.اهمیت برگزاری انتخابات،مولفه مادری ومحوری برای منافع ملی افغانستان درنظرگرفته شود دومساله دیگر امورامنیتی که درحال حاضربدست نیروهای افغان قرارگرفته ومساله مصالحه با طالبان،مولفه های بعدی وپس ازانتخابات مد نظرباید باشد.

 

دو- موافقت نامه امنیتی

 

اینکه جناب اسپنتا تاکید دارد که موافقت نامه امنیتی،با متحد اصلی ما آمریکا به این دلیل،به تاخیرانداخته شده که آمریکا خطروتهدید طالبان را، ازمنافع ملی وامنیتی خود خارج ساخته والقاعده را موضوع  اصلی درتهدید امنیت ملی خود تعریف کرده است.مضمون سخنان آقای اسپنتا همان تاکیدات رییس جمهور است.ایشان همواره تاکید داشته که آمریکا درامرامنیتی ضمانتهای را باید به افغانستان بدهد توضیح سخنان رییس جمهوربه این صورت می توان باشد که آمریکا باید دوکاراساسی رابا افغانستان داشته باشد یکی  اینکه نیروهای افغانستان را به حد لازم تجهیزنماید ونکته دوم اینکه آمریکا باید مراکزکه افغانستان ازآنجا تهدید می شود را درهم بکوبد.ایشان تصریح کرده که مقرتروریستها درخاک پاکستان قراردارد وآمریکا بعنوان متحد استراتژیک باید این مراکزرا درهم بکوبد.

 

 آمریکا درمورد تجهیزات نیروهای امنیتی افغانستان،اقداماتی را کرده وبراساس تعهدات شیکاگو وبرکسیل سالانه باید چهارمیلیارد ویک صد میلیون دالر به نیروهای امنیتی افغانستان اختصاص داده شود درکناراین مساله بازهم جامعه جهانی تعهدات مالی مشروطی را براساس فیصله های توکیو به افغانستان داده است وهمین دیروزنشست مهمی دروزارت خارجه افغانستان درادامه کنفرانس توکیوبود که تعهدات دوجانبه افغانستان وجامعه جهانی مورد بحث قرارگرفت.افغانستان التزام به حکومت داری خوب،مبارزه با فساد ومواد مخدر،انتخابات شفاف وتغییرات درقوانین ومیکانیزمهای اجرایی را به جامعه جهانی داده بود.موافقت نامه امنیتی که نقش اساسی درمنافع ملی افغانستان دارد را رییس جمهور،به اموری پیوند زده .گرانتیهای جامعه جهانی، مقابله وحمله بالای تروریستها در خاک پاکستان وتامین امنیت افغانستان ازسوی آمریکا.اینها شروط وملاحظاتی است که درامضای موافقت نامه امنیتی درنظرگرفته است.

 

آقای اسپنتا هم می گوید:صلح با تضرع ممکن نیست ما دریک دست زیتون ودردست دیگرسلاح داشته باشیم.آمریکا منافع خود را درجنگ با القاعده تعریف کرده وافغانستان بزرگترین مشکلش طالبان مسلح است.وی تاکید می کند این تفاوت نظری است که بین ما ودوستان ما پیدا شده است وبه همین خاطرموافقت نامه امنیتی با چالش روبروشده است.اینها مضمون سخنان جناب اسپنتا مشاور امنیت ملی افغانستان است.البته اینکه موافقت نامه امنیتی به چنین مسایل دشواری گره بزنیم،کاری سختی است.ازآمریکا خواسته شود که آمریکا باید خاک پاکستان ومراکزتروریستها را درآن سوی مرزبمباران نماید را شرط امضا بدانیم کاربی نهایت دشوار خواهد بود مشکل دراین است  که بازافغانستان حملات بی سرنشینهای آمریکایی درخاک پاکستان را محکوم کرده است.واقعا که داستانهای عجیبی است.موضوع تجهیزات اردو وضمانتهای مالی به افغانستان، مطالبات خوب ومنطقی است.وموافقت نامه امنیتی با آمریکا به سود منافع ملی افغانستان است.

 

زیتون وسلاح

 

افغانستان درطی یازده سال گذشته نه ازبرگه زیتون خوب استفاده کرد ونه هم ازسلاح.غرب باسلاح خود آمده بود که دشمنان خود ومردم افغانستان را ازبین ببرد آنها پس ازرویداد یازده سپتامبر، فکرمی کرد که طالبان والقاعده یکی است.سلاحها ومرمیهای شان را، برای کشتن هردو تقسیم کرده بودند ولی این افغانستان بود که ازسلاح آنها بخوبی نتوانست استفاده نماید ودرمواردی به مقابله برخواست. عملیات شبانه،بمباران هوایی ناتو را افغانستان منع کرد درمورد آزادی زندانیان طالب، حکومت افغانستان تامرزتهدید غرب جلو رفت.غرب وآمریکا درحال حاضر که خط خود را جدا کرده ،براساس دلایلی بوده.آقای دکتربه این دلایل  اشاره نمی کند.درمقابله با دشمنان مردم وبرای حفظ منافع ملی وامنیتی خود واقعا افغانستان توانسته است درطی این ده سال بدرستی استفاده نماید که نتوانسته است.برگه زیتون تبدیل به خنجرگردید وسلاحهای که علیه دشمنان مردم  افغانستان بکارگرفته می شد را عقیم ساختیم.زیتون وسلاح را داشته باشیم ولی درکنارآن باید سعی شود که انتخابات خوب،موافقت نامه امنیتی وگفتگو را بصورت قوی نیزداشته باشیم تمامی اینها ازالزامات منافع ملی وامنیتی افغانستان است.اگرامریکا منافع خود را درخصومت با القاعده گره زده، افغانستان هم ازهمه امکانات استفاده کرده وبرای منافع ملی وامنیتی خود ازهمه  ابزاربهره بگیرد.

 

کودتا ویا انقلاب

کودتا ویا انقلاب

 

شکی نیست که رویداد مصروسرنگونی حکومت منتخب آقای مرسی،توسط ارتش با نقشه راهی که کشیده بود،انجام شد این درواقع کودتای سیاسی بود که ارتش مصر با زیرکی خاصی راه انداخت وعوامل بومی وخارجی دراین تحولات،نقش زیادی داشته است.اولین کشورهای که اقدامات ارتش مصر را ستایش کرد کشورهای عربستان،قطر وامارات وحکومت سوریه بود.

رویدادهای جهان عرب با نام " بهارعربی" چهاررژیم را درشمال آفریقا وخاورمیانه به تاریخ سپرد.حکومت سی سه ساله حسنی مبارک، با تظاهرات عظیم مردمی درمیدان تحریر،سرنگون گردید،رژیم زین العابدین بن علی درتونس نابود شد وحکومت معمرقذافی با گذشت چهل دوسال به کام مرگ فرستاده شد وآقای قذافی به بد ترین صورت ممکن،کشته شد.حکومت علی عبد الله صالح دریمن به شکل متفاوتی، ساقط گردید ودرسوریه وضعیت بهارعربی ،تبدیل به خونین ترین فصول گردید.سه سال خونین ریزیهای مستمروجنگ نیابتی شرق وغرب ومتحدان منطقه ای شان دراین سرزمین، ادامه دارد رژیم اسد ازطریق نظامی ظاهرا سرنگون شدنی نیست ولی ابعاد وبیرحمی جنگ،بسیارزجردهنده وضد انسانی شده است.

 

تونس،لیبیان ویمن با حکومتهای تازه با داشتن ثبات نسبی بکارشان ادامه دادند ولی درمصرتحولاتی درطی سه روز گذشته پیش آمد که واقعا گیج کننده بود.دریک اقدام بی سابقه محمد مرسی رییس جمهورمنتخب مصر،ازقدرت کنارزده شد وارتش با تشکیل اداره موقت زمام اموررا دردست گرفت.گرچه گفته شده که کمیته آشتی ملی درمصربا مشارکت همه طرفهای سیاسی ومذهبی توافق کرده اند که اداره موقت به ریاست عدلی منصور رییس دیوان قانون اساسی برای مدتی نه ماه نقشه راه را درمصرتطبیق نماید.ارتش گفته است که تحولات مصرکودتایی نظامی نیست بلکه خواست مردم مصروجنبش نافرمانی مدنی وبیست دوملیون امضای مردم است.استدلا نظامیان ورهبران مخالف رییس جمهورمنتخب این است که اراده وخواست مردم همان گونه که به حکومت حسنی مبارک پایان داد،همان اراده درسرنگونی حکومت محمد مرسی دخالت داشته است.

 

 ازاین منظر،رویدادهای مصرکودتا نه بلکه انقلاب درانقلا ب است.طرف داران آقای مرسی رویدادهای مصر،را کودتای نظامی می دانند که بصورت ظالمانه طراحی واجرا گردید.پرسش اساسی دراین است که عوامل وریشه های تحولات را چه گونه باید شناسایی کرد؟ وچرا آقای مرسی رهبراخوان المسلمین ورییس جمهورمنتخب درمدت یک سال به این روزافتاد؟فکرمی کنم به چند مولفه اساسی لازم است دراین مورد اشاره شود:

 

ریشه های بحران:

 

اولین عنصر،نحوه حکومت داری آقای مرسی ومدیریت وی درجامعه مصراست ایشان می دانیست که درانتخابات سال گذشته با تفاوت اندکی به پیروزی رسید. احزاب سیاسی ورهبران شناخته شده مثل عمرموسی،محمد البرادعی،حمدین صبحی رهبرکاریزمای چپ گرا،طرف داران حسنی مبارک ازحزب دموکراتیک ملی سیکولارها،جوانان ششم ابریل، واخیرا جنبش " تمرد" ازمخالفان ودشمنان قسم خورده ای آقای مرسی،گردهم آمدند. درکنارجنبش نافرمانی مدنی واحزاب سیاسی که درقالب" جبهه نجات ملی " وارد میدان شدند،ارتش مصرهم با اخوان المسلمین مناسبات خوبی نداشت.ارتش لیبرال وجنرالهای سیکولار هرگزآقای محمد مرسی را قبول نداشتند.مخالفان آقای مرسی ،رییس جمهورمنتخب می گویند که آقای مرسی پس ازانتخابات رویه حاکمیت ومدیریت تک حزبی درپیش گرفت وهرگزدرساختارحکومت خود توجه به خواسته های مخالفان خود نداشت وی می توانیست با ساختارحکومت مشارکتی رهبران قدرت طلب مثل عمرموسی ودیگررهبران تاثیرگزار مثل حمدین صبحی وهمین طورازجوانان میدان تحریر را،وارد مدیریت سیاسی وساختارحکومتی مصرنماید.

 

مخالفان آقای مرسی بارها گفته بودند که حکومت ازآن محمد مرسی واخوان المسلمین است وایشا بصورت انحصارطلبانه وتمامیت خواه،قدرت را دراختیارخود گرفته است ومدیریت حزبی خود را می خواهد درکل جامعه مصر، تسری وتعمیم دهد واین مساله برای ما قابل قبول نیست سه روزپیش مردمی که درمیدان تحریرجمع شده بودند به همین مساله اشاره داشت که آقای مرسی رییس جمهورتمام مردم نیست وی برخلاف اولین بیانیه خود که گفته بود رییس جمهورتمام ملت مصراست را کنارگذاشته وتنها به فکرجناح وحزب سیاسی خود می باشد وقدرت را دراختیارخود درآورده است.آنها می گفتند که آقای مرسی خیلی زود تبدیل به یک دکتاتور ومستبد ایدلوژیک شده وما نمی توانیم حکومت ومدیریت وی را قبول نماییم.مخالفان آقای مرسی مدعی هستند که دلایلی زیادی وجود دارد که آقای مرسی درجابجای مهره های حکومت با سلیقه وعقیده خود عمل می کرد.

 

آقای الخیاط را والی درایالتی تعیین کرد که شهرهای توریستی داشت ویکی ازاقلام عمده درامد مصر وزندگی مردم فقیر،عواید گردشگری بود.الخیاط کسی است که چند سال پیش، متهم به کشتارتوریست ها گردید با تقررالخیاط مردم معترض بودند که آقای مرسی یک تروریست را استاندار شهرما تعیین کرده که توریست را بکشد واین کاربرای ما قابل قبول نیست ما نمی خواهیم تروریست برامرتوریست نظارت ومدیریت نماید.امریکه حکومت آقای مرسی قبول نداشت حکومت می گفت: این حق وصلاحیت شان است که برای مدتی که  انتخاب شده چه گونه مدیریت نماید وهرکه را مناسب تشخیص داد اورا درجای مقررمی کند ازجمله آقای الخیاط را.

 

تحلیلگران امورمصرگفته اند ریشه اعتراضات ازهمین نقطه آغازوبه سرعت توسعه یافت درحدی اعتراضات گسترده شد که گفته شده جنبش نا فرمانی مدنی 22 ملیون امضا برای برکناری آقای مرسی،جمع کرد واین آماربیش ازآن آ رای بود که مردم درهنگام انتخابات به رییس جمهورمرسی داده بود وبه این صورت می گفتند که مارای خودرا پس گرفتیم وآقای مرسی را نمی خواهیم.البته برخی گفته اند که امضا دراین حد دقیق نست واین ماشین تبلیغات ومخالفان آقای مرسی رییس جمهورمنتخب بود که چنین فضای را خلق کرد.

 

عنصردوم درامرسقوط،مساله فقروفساد است.مصردرشمال آفریقا علی رغم تنوع وغنای فرهنگی وجامعه باسواد ولی ازفقروفساد به شدت رنج می برد.دربهارعربی ازمیان سه عنصر،فقر،استبداد وفساد،عنصرفقر،نقش اساسی را داشت مردم ازفقروتنگ دستی وهمین طورفساد حاکم درجامعه به ستوه آمده بودند وعلت اصلی فقررا درحکومت های شان می دانستند مردم هم آنها را فاسد وهم عامل فقروگرسنگی می شناختند.آقای مرسی دراولین خطابه خود به مردم مصرقول داد که درمدت صد روز،فقروفساد را ریشه کن می کند وجامعه را به سمت رفاه وایجاد مشاغل ورفاه سوق می دهد آقای مرسی درجریان عمل درفقرزدایی ایجادکار ومشاغل موفق نبود.مخالفان آقای مرسی می گفتند: که درطی یک سال مردم شدیدترین مشکلات اقتصادی را داشتند وحکومت هیچ کاری برای فقرزدایی وتسهیلات کاروبرنامه برای تامین زندگی مردم نداشت.

 

آنها می گویند: درطی سال یک از حکومت آقای مرسی، بد ترین وضعیت اقتصادی پیش آمده وشاخص پول مصردرنازلترین حد خود سقوط کرد وبازارسهام درمصرازرونق افتاد وخوابید.آنها می گفتند: آقای مرسی جزوعده چیزی برای ما نداده است وهرچه زمان بگذرد وضعیت مصرخیلی بد ترازاین خواهد شد.مردم با گذشت یک سال ازحکومت آقای مرسی نا امید گردید وبه این بی باوری رسیدند که آقای مرسی وحزب اخوان المسلمین نمی تواند مشکل شان را حل نماید.البته که بی حوصله گی وتوقعات مردم بسیاربالا بوده وازسوی هم مخالفان آقای مرسی بشمول ارتش می خواستند رییس جمهوردرتنگناهای بزرگ سیاسی واجتماعی قراربگیرد واین حکومت را سرنگون نمایند ودرنهایت دیدیم که کارشان را کردند وفرصتی برای مرسی داده نشد وبا گذشت یک سال به عمرحکومت وی  پایان داد.

 

عنصرسوم،درفروپاشی، احزاب سیاسی وارتش بود که تسهیلات سرنگونی رژیم آقای مرسی رافراهم و نقش مهمی را بازی کرد ودرکنارمسایل داخلی وبومی ،عامل خارجی هم می تواند،تاثیرگذاردرتحولات مصرباشد.این درست که آقای مرسی تغییرات عمده ای درسیاست خارجی خود ایجاد نکرد وی موافقت نامه کمپ دوید 1979 با اسرایل را برسمیت شناخت وبا غرب هم مناسبات حسنه داشت وبا کشورهای منطقه هم سعی داشت که روابط خوبی داشته باشد ولی اینها مسایلی نبود که مشکل جامعه مصروگرفتاریهای آقای مرسی را برطرف نماید. همان گونه که احزاب سیاسی درداخل مصربه شدت علیه حکومت منتخب آقای مرسی مبارزه می کردند وازسوی هم حزب دموکراتیک ملی آقای حسنی مبارک هم بصورت فعالی درمبارزه شرکت داشت وگفته شده که جنبش تمرد را آنها رهبری وتمویل می کرد.

 

کشورهای منطقه وجامعه بین المللی ازآقای مرسی وحکومت اخوان المسلمین خوش شان نمی می آمدند.کشورهای عربی، نظربسیاربد بینانه به اخوان دارند ومی گویند مادرشبکه های تروریستی اخوان المسلمین است.درتحولات چند روز گذشته ما شاهد هستیم که همکاری با احزاب مخالف آقای مرسی نسبت به دولت آقای مرسی خیلی زیاد تراست این حرف رهبران اخوان درست هستند که می گفتند: عامل شورشها وتمرد کشورهای غربی ومنطقه هستند.بی جهت نیست که با اقدامات ارتش وسرنگونی حکومت آقای مرسی ،اولین کشوری که ازارتش مصرحمایت کرد عربستان سعودی وکشورهای حوزه خلیج فارس بود.این عربستان سعودی وامارات است که حتی پیش ترازحکومت آقای اسد،اقدامات ارتش درسرنگونی حکومت آقای مرسی را حمایت کردند وحزب النوربا گرایشات سلفی ازکودتای ارتش حمایت کرد.

 

آقای مرسی قدرت احزاب سیاسی را جدی نگرفت وهمین احزاب ورهبران سیاسی مصر، بشترین حمایتها وارتباطات را با کشورهای خارجی داشته اند.درکناراین مسایل ارتش همان گونه که گفتم نمی توانست، دوست حکومت اخوان المسلمین باشد،دومرکزبزرگ دینی یکی جامعه الازهر ودیگری رهبرمسیحیان مصربود که هردومرجع بزرگ دینی اسلام ومسیحیت درکنارارتش استاد وازحکومت آقای مرسی روی گردان.حالا که حکومت آقای مرسی با اقدامات ارتش مثل حکومت آقای حسنی مبارک سرنگون شد وهمه رهبران اخوان المسلمین وابسته به حزب آزادی وعدالت دستگیرشده وخود آقای مرسی هم به زندان که حسنی مبارک زندانی است منتقل شده وفهرستی ازاتهامات علیه وی را نیزتنظیم کرده است.با این وضع آینده مصرچه خواهد شد وچشم اندازبعدی مصررا چه گونه می شود بررسی کرد.

 

دورنمایی جامعه مصر

 

جامعه مصربا یک انقطاب هولناکی روبروشده است.صفحه جدید قدرت با صفحه پیشین درتقابل هم قرارگرفته است.اخوان المسلمین هرگزقبول نکرده است که قدرت را ازدست داده است آنها تاکید برمشروعیت شان دارند.آقای مرسی درآخرین اظهارات شان گفته است که رییس جمهورمنتخب مصراست وکودتای ارتش را برسمیت نمی شناسد آقای مرسی ازهوادارانش خواسته است که ازخشونت اجتناب نمایند.ایشان با تاکید به این مساله که کماکان رییس جمهورمصراست گفته است که حاضراست با مخالفان برسریک دولت ایتلافی گفتگونماید کاری که باید می کرد که نکرد بهرحال کارازکارگذشته اشت آقای مرسی قدرت را ازدست داده واداره جدید ممکن است وی را محاکمه نماید این مساله که وی رییس جمهورمنتخب است دیگرمشکلی را حل نمی کند مخالفان دیگربا آقای مرسی اداره ایتلافی تشکیل نمی دهند.

 

ارتش همراه مخالفان تا بحال برای براندازی حکومت آقای مرسی چند کارمهم را انجام داده است ارتش مصر بسیارسیاسی ازنوع اردوی پاکستان است.شکی وجود ندارد تحولات سه روزگذشته به مهندسی ارتش اما با مهارت خاصی، سازماندهی گردید ویک حکومت منتخب را سرنگون کرد اولین اقدام ارتش ایجاد یک کمیته تفاهم ویا آتشتی ملی بود دراین کمیته همه رهبران سیاسی ومذهبی مصرگرد هم آمدند رییس الازهرآقای طیب ورییس مسیحیان مصربشمول همه رهبران سیاسی بجزحزب اخوان،توافق روی کمیته آشتی ملی کردند ومتن اعلامیه عزل آقای مرسی درهمین کمیته نوشته ومورد تایید قرارگرفت. دومین اقدام، تشکیل اداره موقت بود که قدرت را تحویل بگیرد واین کارهم صورت گرفت رییس دیوان قانون اساسی آقای عدلی منصوررسما بعنوان رییس اداره موقت،قدرت سیاسی را دردست گرفت وجانشین آقای مرسی شد.

 

سومین اقدام درنقشه راه  ارتش این است که قانون اساسی جدید نوشته شود وقانون اساسی که درزمان مرسی نوشته شده بود را لغو کرد چهارمین برنامه ارتش درنقشه راه، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری وپارلمانی است وخطرناک ترین اقدام هم این است که تا دیروزسیصد نفرازرهبران وفعالان اخوان المسلمین را دست گیرکردند.حال با این وضع آینده مصربستگی دارد به نوع سیاست که جنبش اخوان المسلمین درپیش می گیرد.جنبش می تواند راه مسالمت آمیز را درپیش بگیرد ودرهمه اموردرنقشه راه شرکت می کند درانتخابات ریاست جمهوری وپارلمانی شرکت می کند ودرتدوین قانون اساسی سهم می گیردودردیگربرنامه های که اداره موقت درخلال نه اعلام کرده ومی خواهد عملی واجرایی نماید.

 

دراین صورت جامعه مصربا چشم اندازروشن اما دشواری، راه خودرا درپیش می گیرد البته دراین صورت نباید فراموش کرد که جناحهای ازحزب عدالت وآزادی ودیگراخوان المسلمین،این استراتژی را قبول نمی کنند وآن را تعبیربه استراتژی ذلت خواهد کرد ولی بهرحال بدنه اخوان که راه مبارزات سیاسی ومسالمت آمیزرا درپیش بگیرد،تاثیران نظامی آن کمترخواهد بود.

 

راه دوم که همان راه تقابل با اداره موقت است دراین صورت ممکن است ما شاهد جنگهای خونین درجامعه مصرباشیم که عواقب وپیامدهای آن غیرقابل پیش بینی است.ارتش با خشونت وبیرحمی زیادی برخورد خواهدکرد.ممکن است اعدامهای زیادی درپیش روی باشد دراین صورت مصرتبدیل به افغانستان عراق ویا سوریه خواهد شد.کودتا ویا انقلاب درمصربا چنین چشم اندازهای هول انگیزی مطالعه  می شود.واقعا که اوضاع مصرنگران کننده وترسناک شده است.

 

این مهم نیست که ما رویداد سه روزگذشته درمصررا چه بنامیم انقلاب ویا کودتای نظامی قدرمسلم این است که یک حکومت منتخب با اعتراضات مردم ونقشه راه ارتش سرنگون شده است طرف داران آقای مرسی آن را کود تای نظامی نامیده است اما ارتش ومخالفان آقای مرسی واخوان گفته اند که انقلاب درانقلاب صورت گرفته است هردوطرف دلایلی خاصی خود را دارد ولی مهم این است که رویداد های بعدی مصرچه گونه رقم می خورد خونین ویا سیاسی ومسالمت آمیز؟هردو مساله بستگی دارد به استراتژی اخوان المسلمین وحزب آزادی وعدالت.حضورگسترده هواداران محمد مرسی درخیابان ها نشان ازبازگشت رییس جمهورمنتخب ویا انقلاب سومی را،نشان نمی دهد.دورنمایی بعدی همان دوصورت خونین ومسالمت آمیزاست که هردوحالت بستگی به استراتژی اخوان المسلمین دارد.همین.

ghhjk