نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

لویه جرگه در پرادوکس دو منطق

 

 لویه جرگه و پرادوکس دو منطق

 

لویه جرگه ،به دستور رییس جمهورکرزی علیرغم پرادوکس دو منطق، تا دوازده روز دیگر برگزار می شود. چند روز پیش با مهندسی که مسئول مجتمع های مسکونی مقابل خیمه لویه جرگه بود، صحبت می کردم وی به شدت ازبرگزاری لویه جرگه شکایت داشت ومی گفت: براساس قرارداد که با وزارت شهرسازی داریم ما باید کارهای مان را درزمان وموقعش تحویل می دادیم که نتوانسته ایم ازاین جهت وعده خلافی های زیادی به مشتریان خود داشته ایم وهم تاخیردرتحویلی کارهای خود به وزارت شهرسازی.دلیل عمده این کوتاهی ها ازنظراین مهندس، برگزاری های پی هم و نشست های حکومتی درخیمه لویه جرگه است که همه اموررا مختل می کند. تروریست های بیرحم دوسال پیش ازهمین نقطه، عملیات وانداخت های انتحاری روی خیمه لویه جرگه داشت وهمین مساله سبب گردید که دو مقام برجسته حکومتی ازمقامش کنار بروند. وی منظورش ازاین حرف برکناری حنیف اتمر وزیرداخله وقت وامرالله صالح رییس امنیت ملی افغانستان بود.

 

 دریک گفتگوی رسانه ای آقای احمد سعیدی به نقل ازمحصلان پهنتون تعلیم وتربیه استاد ربانی نقل قول می کرد که همه برنامه های تحصیلی آنها بخاطرلویه جرگه مشورتی بهم خورده امتحانات محصلان درموقع وزمانش برگزارنمی شود.دروس محصلان تعطیل وگرفتاریهای زیادی برای هزاران وهزارن محصل که ازولایات مختلف افغانستان آمده ودر دانشگاها درس می خوانند، دچارگرفتاری های شدید بی نظمی شده اند دلیل آن برگزاری لویه جرگه ومسایل امنیتی آن است. خوابگاه های دانشجویان بسته وهزاران دانشجوی دختروپسرکه ازخارج ولایت کابل درآنجا خوابگاه داشتند، حال بخاطرامنیت لویه گرجه باید خوابگاه های شان را ترک نمایند. وی می گفت: زمان های بسیار زیادی را دربرمی گیرد تا محصلین بیچاره به خوابگاه شان برگردند ودروس دانشگاه ها شروع شوند وامتحانات درزمان وموقعش برگزارشود.

 

لویه جرگه حکومتی واقعا تبعات وپیامدهای سختی ودشواری برای مردم، محصلین ایجاد کرده است.ولی حکومت وشخص رییس جمهورکرزی با یک دلیل لویه جرگه خود را برگزارمی کند وهیچ اهمیتی به این گونه گرفتاری نمی دهد.

 

دلایلی حکومت برای برگزاری لویه جرگه چالش برانگیز وگرفتاری مردم درچیست؟

 

 رییس جمهورکرزی این مجلس را برگزار می کند وهیچ کسی قادرنیست مانع آن شود اعتراضات وگرفتاریهای که برشمردیم برای حکومت مهم نیست بخش عمده اعضای پارلمان با لویه جرگه مخالفت کرده گروهای مدنی ، مساله لویه جرگه برای شان با بود نهادهای قانونی، توجیه شده  نیست وآن را برخلاف قوانین کشور، مفت وبی فایده وبا هزینه های سنگین وبی جهت دانسته اند.گروها واحزاب سیاسی با این لویه جرگه موافق نستند وهیچ دلیل قانونی وموجه برای برگزاری لویه جرگه ندارند. خوب ازگرفتاری های بی شماری که برای محصلان بوجود آمده وازمخالفت های گروهای مدنی واحزاب سیاسی نسبت به لویه ومخالفت شدید اعضای پارلمان که بگذریم که اعتراضات شان بسیار منطقی وغیرقابل تردید هستند، حال استدلال حکومت ودلیل برگزاری لویه را باید دانسته باشیم.

 

 حکومت افغانستان، موضوع بحث لویه جرگه را، بصورت مشخص اعلام کرده که "موافقت نامه امنیتی" است. پیش ازاین هم لویه جرگه درهمین خیمه برگزارشد وجمعیت دو هزار وبیست نفررا حکومت جمع کرد ودرمورد پیمان استراتژیک با آمریکا بحث کردند. اعضای لویه جرگه دریک قطع نامه کم سابقه ای هفتاد شش ماده ای "پیمان استراتژیک" با آمریکا را مورد تایید قرار داد. رییس جمهورکرزی این پیمان را همراه با رییس جمهورآمریکا آقای اوباما امضا کرد. با حضرت مجددی صحبتی داشتیم ایشان درمورد لویه جرگه وموضوع آن می گفت: که من بارها به حکومت گوش زد کرده ام که موافقت نامه امنیتی احتیاج به لویه جرگه ندارد درپیمان استراتژیک بخش های زیادی درمورد امورامنیتی تصویب شده.

 

 حضرت مجددی استدلال می کرد که برگزاری لویه جرگه آن هم درمورد مساله ای که درسند استراتژیک تایید شده، جز ضیاع وقت گرفتاری ومشکلات برای مردم ومحصلین و تحمل هزینه های سنگین چیزی دیگری درپی ندارد.ایشان می گفت: من نمی خواستم ونمی خواهم ریاست آن را قبول نمایم ولی حکومت ورییس جمهورآن قدراصرار وفشاربرمن وارد کرده که ناگزیرشدم که ریاست آن را قبول نمایم ولی چه کنیم این لویه جرگه را برگزار رامی کند.آقای گیلانی که بعنوان معاون لویه جرگه تعیین شده بود ازمقام معاونت استعفا داد ودلیل ان را نا موجه بودن لویه جرگه با وجود پارلمان اعلام داشت.استدلال حکومت این است که مساله موافقت نامه امنیتی با آمریکا یک مساله ملی وخطیراست دراین مورد باید با مردم افغانستان مشوره شود ولویه جرگه همان مرجع مشورتی است که درمورد لویه جرگه برگزار می شود.

 

 رییس جمهورمی خواهد درمورد موافقت نامه امنیتی مشوره مردم را داشته باشد واین حق رییس جمهوراست که چنین مشوره های با مردم داشته باشد. ولی مخالفین لویه جرگه این استدلال را قبول ندارد زیرا لویه جرگه فرمایشی وگزینیشی حکومت است ومردم اصلا وابدا ازآن خبرندارند. نمایند گان مردم وکلا واعضای مجلسین است که آن ها را می شناسند وبه آن ها رای داده ودرمواردی مردم بخاطررای دادن وانتخاب کردن نماینده شان هزینه های سنگین جانی ومالی پرداخته اند درانتخابات پارلمان دست های مردم بریده وناخن های مردم قطع شد وتعداد زیاد پولیس ونیروهای امنیتی بخاطرانتخابات وبرگزاری آن و وکلا مردم کشته شدند وهزینه های بسیار زیادی برای انتخابات مصرف شد و درنهایت نمایند گان مردم درخانه ملت جمع شدند.

 

 دوصد چهل نه نفردرواقع نمایندگان منتخب مردم هستند. بنا براین، نمایندگان مردم امورمرتبط به سرنوشت جنگ وصلح وموافقت نامه های استراتژیک را باید  وکلاء مردم تایید نمایند. موافقت نامه امنیتی باید به پارلمان افغانستان بحث شود واین مساله مربوط می شود به پارلمان کشور.موافقت نامه امنیتی موضوع بحث نمایندگان مردم است آنها حق دارند که روی این سند بحث محتوایی داشته باشند ودرنهایت یا رد ویا تایید نمایند. اما حکومت ورییس جمهورمساله که مربوط به پارلمان کشورمی شود آن را ارجاع به لویه جرگه مشورتی داده و تنها یک حرف دارد که  می خواهیم با مردم دراین مورد مشوره نمایم. همین .مقامات حکومتی چیزی بشتری ازاین را به مردم نگفته اند وبه این می گوید اعمال زورحکومتی ولوبرخلاف قوانین.

 

تناقضات وپرادوکس های احتمالی بین فیصله های لویه جرگه وپارلمان

 

پرادوکس به این صورت مطرح می شود که لویه جرگه حکومتی موافقت نامه امنیتی ومصونیت قضایی را رد کرد ویا موافقت نامه را تایید ولی مصونیت قضایی را رد کرد دراین صورت پارلمان افغانستان با این فیصله چه خواهد کرد دوصورت برای اقدام پارلمان متصوراست یکی اینکه بین پارلمان ومصوبه های لویه جرگه هیچ تناقضی پیش نمی یایند کاری که درگذشته درمورد پیمان استراتژیک با آمریکا انجام شد. پارلمان با محتویات فیصله  هفتاد شش فقره ای لویه جرگه مخالفت نکرد زیرا که تایید پیمان استرتراتژیک خواست اصلی پارلمان بود. اما اگر لویه جرگه آمد مصونیت را مثل پارلمان عراق رد کرد دراین صورت پارلمان چه باید بکند . بصورت طبیعی پارلمان موضع قانونی خود را می گیرد وممکن است با فیصله های لویه جرگه درمورد مندرجات موافقت نامه امنیتی مخالفت کند وآن را رد نماید و بصورت قطع حق با پارلمان کشوراست زیرا بحث محتوای این اسناد ازوظایف پارلمان کشورمی باشد.

 

 لویه جرگه به دلیل ماهیت وتعریف حکومتی، فیصله هایش حکومتی است وهیچ طرحی جز برنامه حکومت درآن مطرح نمی شود و درنهایت مصوبه هایش غیرالزامی هم است. اشکال کار در همین است که درچنین حالاتی این پارلمان است که حرف نهایی را می زند. رییس مجلس نمایندگان درمورد لویه جرگه موافقت نامه امنیتی درنشست علنی مجلس اعلام داشت که مساله موافقت نامه امنیتی با آمریکا ازوظایف پارلمان است که درمورد آن تصمیم گیری نماید هیچ فیصله ای به جز مصوبه پارلمان، مشروعیت ندارد معنی این حرف این است که بحث وکارلویه جرگه بی فایده، ضیاع وقت وهزینه و سرگردانی وگرفتاری برای مردم است. حرف اصلی را پارلمان کشور در مورد موافقت نامه امنیتی می زند.با تمام قیل قال ها دوازده روز بعد ازامروزلویه جرگه مشورتی برگزارمی شود.

دلایلی ماموریت های بی سرنشین

دلایلی ماموریت های بی سرنشین

 

حکیم الله محسود را باید کشته باشد گرچه منابع آمریکایی تا کنون اعتراف نکرده که حکیم الله محسود رهبرقدرتمند طالبان پاکستانی را کشته است. البته این طبیعی است که آنها دراین گونه موارد کارشان را می کنند ولی علاقه ندارند که خیلی سریع جشن و شاد مانی برپا نمایند وآن چند دلیل دارند. یکی موقف رسمی حکومت پاکستان می باشد  که همواره با انجام حملات بی سرنشین، مخالفت کرده وآن را تجاوز به خاک پاکستان نام گذاشته است وهمواره آن را محکوم کرده است . مساله دوم که آمریکاییها خیلی شتا ب ندارد ، حساسیت مردم پاکستان است.افکارملی گرایانه این گونه حملات را یک نوع دهن کجی برای خود شان دانسته وآن را قبول ندارند. درکناراین مسایل گروهای تند رو مذهبی پاکستان هم ازاین گونه عملیات حد اکثر استفاده را کرده ومارش های کلانی را به خیابان ها راه می اندازند و آن را محکوم کرده پرچم آمریکا و آدمک های اوباما را به آتش می کشند.

 

این ها و ده ها دلایلی دیگری نیز وجود دارند که آمریکا زیاد عجله دراعلام نتایج عملیات بی سرنشینهای خود نداشته باشد و به همین دلیل است که می بینیم مساله که قریب به یقین مورد تایید قرارگرفته ولی آمریکاییها تا هنوز با شک وتردید گپ می زنند و گفته اند که دراین مورد اطلاعات کافی در اختیار ندارند که دارند ولی این سیاست خبری وتبلیغاتی شان است که می گویند دراین مورد خبرهای کامل دردست ندارند. برخی هم گفته اند که اصلا این استخبارات پاکستان است که بی سرنشینهای آمریکایی را هدایت می کند  این خبر درهفته گذشته نیز منتشرشد که استخبارات پاکستان درعملیات بی سرنشین ها با مقامات آمریکایی همکاری دارند وآن را می خواهند . طالبان پاکستانی هم بارها اعلام داشته که حکومت پاکستان منافق است درخفا با کفارآمریکایی همکاری درمورد کشتن مجاهدان ما دارد. موفقیت عملیات بی سرنشین دلایلی دارد که باید به آنها پرداخته شود.

 

دلایلی موفقیت بی سرنشین ها درشکار رهبران طالبان درچیست؟

 

حکیم الله محسود اولین قربانی بی سرنشین در پاکستان نیست ده ها وشاید هم صد ها نفرازبلند پایه ترین مقامات طالبان درپاکستان توسط بی سرنشینها درخاک پاکستان کشته شده باشند که شده.درگذشته رهبران برجسته طالبان، بیت الله محسود ومعاونان شان درسالهای قبل کشته شدند دراین عملیات هم حکیم الله محسود رهبر جوان طالبان همراه با شش تن دیگر به قتل رسید ویک ماه پیش معا ون گروه طالبان پاکستان نیز کشته شد ویک ماه پیش بازهم لطف الله محسود درولایت لوگر پل علم دستگیر ودراختیار آمریکاییها گذاشته شد. والی لوگرآقای ارسلا جمال دراین مسله دست داشته وبه همین دلیل چندین مقام امنیتی دررابطه با کشته شدن ارسلا جمال درمسجد هنگام نماز عید قربان توسط بمبی که در داخل قرآن جا سازی شده بود، دستگیرشده اند. جمال دراین عملیات کشته شد. لطف الله محسود را آمریکاییها با خود بردند.

 

کشته شدن حکیم الله محسود رهبر بی رحم وانعطاف نا پذیر طالبان را به وی نسبت داده است. به این معنا که لطف الله محسود آخرین اطلاعات را درمورد حکیم الله محسود دراختیار آمریکاییها گذاشته آمریکا ازهمین اطلاعات سود مند لطف الله حد اکثر استفاده را کرده وحکیم الله محسود را دیروز هدف قرارداد وی را همراه  با شش نفر ازهمکاران شان به قتل رساندند. البته شکی وجود ندارد که اطلاعات لطف الله محسود می توانیست بهترین راهنما وراه گشاه آمریکا درعملیات بی سرنشین باشد وهیچ تردیدی دراین خصوص وجود ندارد. امروز همه آگاهان افغانی به این مساله اذعان داشتند که لطف الله اطلاعات درجه یک را دراختیار آمریکاییها گذاشته وآنها ازهمین اطلاعات بهره برداری کرده وموقعیت دقیق حکیم الله را شناسایی کرده و وی را هدف قرارداد. این مساله یکی ازجدی ترین عامل موفقیت عملیات بی سرنشین اعلام شده است.

 

درکنار این مساله، تکنولوژی بالای بی سرنشین خود اهمیت زیادی دارد آنها به اندازه دقیق محاسبات دارند که بگفته دوستم که اگربی سرنشین وملحقات وی ازتکنولوژی تعبیه شده درخود کار بگیرد،حتی می تواند مورچه ای را درزمین شناسایی نماید حکیم الله محسود وهمراه شان که جای خود را داشتند. آمریکا اگربخواهد ازاین تکنولوژی استفاده نماید می تواند شکار خود را شناسایی وآن را هدف قرار دهد این مساله تنها درمورد طالبان پاکستانی ورهبران شبکه حقانی مطرح نیست آنها دریمن درشمال افریقا ودرخیلی ازجا ها همین عملیات را داشته است. انوراولاکی را دریمن درحالی هدف قرار داد که اصلا تصورآن نمی شد ماشینی درکنار ده ها ماشین دیگر دریک جاده عمومی حامل انور اولاکی وهمکارانش را ه می رفت وآنها برای استراحت درگوشه جاده عمومی پارک می کنند و درست درهمان لحظه بی سرنشینها سرمی رسند ودرجا اولاکی را همراه با سه نفر ازهمراه شان درهمان نقطه می کشند وبعد می روند. تکنولوژی بی سرنشین در ذات خود یکی از رازهای موفقیت شکارچیان بی سرنشین است.

 

گذشته ازعامل تکنولوژی واطلاعات که لطف الله محسود برادر دستگیرشده حکیم الله محسود دراختیار استخبارات آمریکا گذاشته باشد که گذاشته، مساله همکاری استخبارات ارتش پاکستان نیزمطرح است. مقامات پاکستان همان گونه که اشاره شد هرگز انجام چنین عملیاتی را قبول ندارند وبه شدت نسبت به آن معترض بوده اند آنها آمریکا را متهم به نقض حریم هوایی شان و متجاوز به خا ک پاکستان می دانند این حرف رسمی واصلی مقامات پاکستان دراین خصوص بوده است ولی اخباری نیز وجود دارد که اصولا مقامات امنیتی پاکستان با چنین حملاتی موافق هستند وخیلی بد شان نمی یایند که رهبران طالبان انعطاف ناپذیرهمانند محسودی ها کشته شوند زیرا این ها خسارات وتلفات بسیاربزرگی به پاکستان وارد کرده اند ودشمن قسم خورده ارتش وامنیت پاکستان است بنابراین اگرآنها توسط هرچیزی ازجمله بی پلوت ها کشته می شوند این مساله مورد رضایت مقامات پاکستان است.

 

 درهفته های گذشته، این مساله افشا شد که گویا مقامات پاکستان با عملیات بی سرنشین که رهبران طا لبان را شکارمی کند موافق اند ودرمواردی همکاری استخباراتی وعملیاتی هم دارند خوب اگراین مساله درست باشد که دلیلی برای رد آن زیاد وجود ندارد . قراین ودلایلی زیادی هست که نشان می دهند که چنین همکاری های بین استخبارات پاکستان وآمریکا وجود دارند مگر رهبران القاعده بارها توسط همکاری پاکستان به دام آمریکا نیا فتیده که افتیده است مگر خالد شیخ محمد وهمکاران شان را استخبارات پاکستان دراختیار سیا نگذاشت که گذاشت. ده ها وصد ها نمونه همکاری بین استخبارات شان وجود دارد بنابراین هیچ دلیلی منطقی وجود ندارد که پاکستان با آمریکا درمورد دشمنان شان همکاری نداشته باشد. مگرگروه طالبان به رهبری محسودی ها دشمن درجه یک اردوی پاکستان نبودند که بودند بنابراین می شود گفت که همکاری درشکاردشمنان ارتش وامنیت پاکستان با آمریکایی ها می تواند وجود داشته باشد.

 

چرا بی سرنشین شکارشان تنها رهبران طالبان پاکستانی است وچرا با رهبران طالبان افغانی کاری ندارد؟

 

این پرسش مهمی است البته چندین پاسخ این پرسش دارد که ما به دو تا دلیل عمده آن اشاره می کنیم اولین مساله این است که بی سرنشین آمریکا تابع سیاست آمریکا است وگفته شده فرماندهی بی سرنشین درکالیفرنیای آمریکا قراردارد استراتژی آمریکا دربکارگیری بی سرنشین، شکاررهبران القاعده ومتحدان القاعده است. درپاکستان آنها ازگروه حقانی نیزکشته اند زیرا که شبکه حقانی دروزیرستان شمالی متحد بی چون وچرایی القاعده است.بنابراین توسط بی سرنشین کشته می شوند. طالبان پاکستانی هم دودلیل برای مرگ شان هستند یکی اینکه دشمن پاکستان می باشند بنابراین ارتش پاکستان واستخبارات این کشور برای کشتن دشمنان شان با آمریکایی ها همکاری می کنند. دیگراینکه وابسته گی این گروها با شبکه القاعده خود مجوز مرگ شان را همراه دارد واین دیگرچون وچرا نمی خواهد.گروه های تند رو وبی رحمی چون  شبکه حکیم الله محسود هم دشمن ارتش پاکستان وهم متحد القاعده هستند بنابراین باید کشته شوند چون استراتژی آمریکا شکاررهبران القاعده ومتحدان شان می باشند.

 

دلیل که امروز درسایت آقای امرالله صالح دیدم وآن این است که ایشان گفته است که چرا آمریکا تنها رهبران طالبان پاکستان را می کشد وبه رهبران طالبان افغانستان کاری ندارد. علت امردراین است که طالبان پاکستان دشمن ارتش پاکستان هستند وارتش پاکستان دوست ومتحد آمریکا می باشند بنابرین هرکسی که به ارتش پاکستان صدمه وارد نماید باید کشته شود اما طالبان افغانستان دشمنی با ارتش پاکستان ندارند بنابراین باید صحیح وسالم به زندگی شان ادامه می دهند.رازمساله ازنظرصالح همین است خوب این منطق را نمی توان نادیده گرفت ولی دلیل قوی تر همان وابستگی به القاعده باید باشد زیرا آمریکا یک استراتژی تغییر نا پذیری را  اعلام داشته و آن این است که " یا آمریکا ویا القاعده" .

 

دراین فرض، بی سرنشین را فعال می کنند که کادرهای القاعده ومتحدان شان را بکشد پاکستان، طالبان افغانستان را ازخیلی وقت تطهیرکرده وگفته است که طالبان افغانستان متحد القاعده نیست پس به همین خاطر باید باشند و رهبران طالبان آزادانه درپاکستان گشت گذاردارند وهدف بی سرنشین قرارنمی گیرند. البته گروه حقانی استثنا است دلیل آن هم همان وابستگی به القاعده است ونه چیزدیگر.بی سرنشین با این دلایل ماموریت انجام می دهد.

خط گفتگوها تغییر نکرد

 

خط گفتگوها تغییر نکرد

 

نشست سه جانبه افغانستان ، پاکستان وانگلستان براساس خطوط گذشته، برگزارشد.ظاهرا هیچ گونه تغییرات عمده درگفتمان سه جانبه پیش نیامد. همان گونه که ازاول پیش بینی می شد، رهبران سه کشورروی مناسبات دوجانبه وتوسعه همکاریهای منطقه ای تاکید کردند وهمینطور عمده ترین حرف شان درمورد صلح ،همان شروع گفتگوهای افغانستان با طالبان بود.نقش پاکستان دراین میان ایجاد تسهیلات وشرایط خوب برای مذاکرات است. پاکستان نوازشریف، چند کار مهم را تا بحال کرده است یکی اینکه فضای بن بست مناسبات ایجاد شده بین کابل واسلام آباد را با اقدامات دپلماتیک، شکست وبا موضع گیریهای مثبت واعزام سرتاج عزیز مشاور امور بین المللی خود به کابل وارسال دعوت نامه رسمی به رییس جمهورکرزی برای دیدن ازپاکستان وعملی شدن سفیررییس جمهور به پاکستان ودرنهایت آزادی ملا برادر وحالا هم گفتگوهای لندن، ازجمله اقدامات مثبتی است که درمناسبات بهم خورده افغانستان وپاکستان ایجاد شده است.

 

 همه این کارها درطی همین چند ماهی انجام شد که نوازشریف روی کارآمد وحالا هم درلندن نوازشریف اعلام کرد که دراولین فرصت ازکابل دیدن می کند. ازسوی دیگر هم گفته شده است که طرف ها پذیرفته اند که هیئتی ازسوی شورای عالی صلح افغانستان به پاکستان برود وبا ملا برادر وارد گفتگوها صلح شود. خوب گرچه اعزام هیئت بخاطر مذاکره با ملا برادررا تحلیل گران خیلی با اهمیت ندانسته ولی علیرغم کوچک بودن مساله  بازهم کاری مثبتی باید باشد که درمناسبات طرفین برای گفتگوهای صلح انجام می شود.پرسش اساسی این است که چرا مساله طالبان این قدرجدی درمناسبات دوکشورمطرح می باشد؟ وچرا دوکشورهمسایه علاقه مند نستند که معضل بنام طالبان را حل نماید وچرا؟

 

چرا دو کشورمعضلی بنام طالبان را حل نمی کنند؟

این سوالی بسیارسختی است وپاسخ گفتن به آن کار ساده ای نیست چرا دو کشورنمی خواهند معضلی بنام طالب را حل نماید؟ واین چه سود برای طرفین دارد؟. تحلیلگران افغانستان، مساله طالبان را مرتبط می دانند به مساله ای ریشه ای تر، ازخود مساله طالبان وآن مناسبات غبار آلود خود دو کشور پاکستان وافغانستان است واین دوکشورهم بلحاظ تاریخی وهم درشرایط فعلی هرگزنتوانسته اند، اعتماد لازم را درروابط خود ایجاد نمایند. سیاست مداران کابل واسلام آباد همیشه با دیده شک وتردید نسبت به اقدامات وسیاست های هم دیگر نگرسته اند وهیچ گاهی موفق نبوده که بتوانند درفضای دوستی واعتماد متقابل، مسایل ذات البینی  شان را حل نمایند. وبه همی خاطر است که مساله طالبان لاینحل مانده است.

 

افغانستان پدیده ای بنام طالبان را دارد.اسلام آباد فکرمی کند که اگرمساله طالبان با حکومت افغانستان حل شود وصلح واقعی دراین کشوربه وجود آید درآن صورت این حکومت افغانستان است که صلح وثبات درافغانستان را، تبدیل به جنگ ونا آرامی درپاکستان می کند. افغانستان با استفاده ازطالبان که گویا با هم کنارآمده ودریک ساختارسیاسی وزیریک چتر با هم جمع شده وصلح وثبات را درافغانستان تحکیم ساخته اند، دراین فرض، سیاست مداران کابل هرروزعلیه پاکستان توطئه راه انداخته وطالبان پاکستان را تحریک و نا امنی تعریف نا شده ای را برای پاکستان خلق خواهند کرد. با این تحلیل وذهنیت، پاکستان صلح وثبات درافغانستان را به زیان امنیت ملی وثبات  درپاکستان تفسیرمی کند وچرا؟.

 

 دلیل مساله برمی گردد به سلب اعتماد درمناسبات کابل واسلام آباد.صورت دیگرقضیه هم این می تواند باشد که اگردرپاکستان صلح وثبات بین طالبان پاکستانی وحکومت مرکزی ایجاد شد چنانچه شایعاتی است که حکومت فدرال پاکستان به طالبان پاکستانی گفته است که با هم صلح داشته باشیم وحکومت تفنگ شما را نمی گیرد این مساله درجانب افغانستان این گونه تعبیرخواهد شد که خوب حکومت پاکستان با طالبان خود صلح کرد واسلحه طالب شان را نگرفته حال ممکن است که حکومت فدرال همان طالبان شان را، تشویق نماید که بروید به کمک برادران تان درافغانستان ودرآنجان بجنگید واحکام شریعت را تطبیق نمایید.کاری که درزمان پرویزمشرف تاحدی تشویق می شد.

 

 طالبان پاکستانی دروزیرستان شمالی درسال دوهزارشش با حکومت جنرال مشرف، پیمان صلح امضا کردند ولی گروه گل بهادرخان دروزیرستان شمالی با حمایت استخبارات پاکستان، بالاترین همکاری را با شبکه حقانی راه اندازی کرد.طالبان پاکستان مستقر دروزیرستان شمالی درسایه معاهده با حکومت مرکزی فدرال هرگونه همکاری با شبکه حقانی را دریغ نکرد واین مخوف ترین گروه چریکی را مورد حمایت شان قراردادند.گل بهادرخان، یار شبکه حقانی دشمن افغانستان وهمکار استخبارات پاکستان گردید وحالا هم همین گروه درکنارشبکه حقانی علیه افغانستان می جنگد ولی با ارتش واستخبارات پاکستان آتش بس گرانتی شده دارد.

 

 اگر مناسبات کابل واسلام آباد بصورت اساسی حل نشود بدون شک پیمان صلح با دیگر جناح های طالبان پاکستانی ازسوی افغانستان تعبیر به اخلال وایجاد نا امنی وجنگ بشتری درافغانستان تلقی خواهد شد امری که عملا تجربه گردید. صلح حکومت پاکستان با طالبان پاکستانی، معنی شدت جنگ وخشونت درافغانستان را دارد. اینها دلایلی است که کارشناسان امور افغانستان وپاکستان به دقت روی آن تاکید کرده اند.بنابراین هردو کشورنمی خواهند مساله طالبان را حل نمایند واین هم دلیل آن. دراین صورت طالبان ابزارجنگی برای این کشوراست ونمی گذارد که درافغانستان طالبان وارد گفتگوهای معنی دارصلح شود چون صلح وثبات درافغانستان را، شدت جنگ ونا امنی درپاکستان می داند ودرجانب پاکستان هم این مساله مطرح می شود که صلح این کشوربا طالبان مفهوم شدت جنگ درافغانستان را درپی دارد اما افغانستان دلایلی روشنی برای این مساله دارد وآن صلح پاکستان با گروه گل بهادرخان وشدت جنگ درافغانستان بوده است زیرا این گروه یگانه یار ویا ور شبکه حقانی است که بصورت بسیاربیرحمانه ای مردم افغانستان را کشته است ومی کشد.

 

پیش ازحل مساله طالبان باید موضوعات بین دوکشور حل شود:

 

نیروهای بین المللی از افغانستان خارج می شوند وگروه اندکی بین ده تا پانزده هزار شاید درافغانستان بمانند البته این مساله بازهم به یک نحوی گره خورده است به موضوع موافقت نامه امنیتی. مقامات آمریکا گفته اند که اگرسند همکاری های امنیتی بین افغانستان وآمریکا امضا نشود درآن صورت "گزینه صفری" مطرح می شود وآمریکا وهمه متحدانش ازافغانستان خارج می شوند.رییس جمهورکرزی مساله موافقت نامه امنیتی را به لویه جرگه عنعنوی می برد احتمال اینکه موافقت نامه  امنیتی رد شود خیلی ضعیف است ولی ازسوی هم منتفی نیست. بهرصورت حال ما این طرف قضیه را قبول می کنیم که موافقت نامه امنیتی بین طرفین امضا می شود دراین صورت بین ده تا پانزده هزار نیرو درافغانستان پس ازسال دوهزار چهارده باقی می مانند.

 

پاکستان به دلایلی با حضورنیروهای بین المللی شاید خیلی راضی نباشد عمده ترین دلیل آن هم این است که حضور جامعه جهانی به سود افغانستان وبرای محدودیت پاکستان می تواند باشد. پاکستان علاقه دارد که درمساله افغانستان با دست بازعمل نماید و اوضاع افغانستان را به خوبی زیرنظر داشته باشد ولی این مامول شاید با حضورنیروهای بین المللی محدود شود بخصوص اینکه حکومت افغانستان ازجامعه جهانی خواسته که درمقابل پاکستان ونیروهای که ازآن سوی دیورند وارد افغانستان می شوند، باستند  یکی ازجدی ترین خواسته های رییس جمهورکرزی ازآمریکا هم، همین است که امنیت افغانستان را دربرابرتعرض خارجی تضمین نماید. پاکستان ازاین نوع معامله افغانستان وحضورنیروهای بین المللی درافغانستان خوشش نمی یاید.روسیه ،چین وایران هم نسبت به حضورنیروهای بین المللی نگرانیهای خاصی خود شان را دارند و آن را توجیه ناشده می داند.

 

 وبه همین دلیل است که امروزآقای کونینگهام سفیرآمریکا درکابل اعلام داشت که حضورنیروهای بین المللی درافغانستان به سود امنیت افغانستان ومنطقه است وی دریک کنفرانس خبری تاکید کرد که همسایه های افغانستان نباید نگران حضورنیروهای بین المللی درافغانستان باشند.آمریکا بارها شاهد اعتراض وپرسش های مکرر کشورهای همسایه درمورد پایگاه آمریکا درافغانستان وحضورشان بوده است وآقای کونینگهام به این صورت جواب داد که کشورهای همسایه افغانستان، نگران نباشند حضورما دراین کشوربه نفع امنیت افغانستان ومنطقه است.بهرصورت علیرغم این نگرانیها یک تعداد نظامی های غرب وآمریکا درافغانستان پس ازسال دوهزارچهارده باید بمانند اما این مساله بازهم نمی تواند چالش اصلی درمناسبات کابل واسلام آباد را حل نماید.

 

 مشکل افغانستان وپاکستان دریک صورت قابل حل است که موضوعات جنجال برانگیزبین دوکشورباید حل شود درمذاکرات سه جانبه لندن اعلام شده بود که یکی ازمسایل درمیزمذاکره مساله خطوط مرزی بین دوکشور است که ظاهرا بصورت جدی مورد بحث قرارنگرفت. دلیل آن هم حساسیت بیش ازحد مساله برای هردو طرف باید باشد.مشکل اساسی دراین گونه مسایل وموارد، بین دوکشورمی باشد و تا زمانیکه دو کشورهمسایه به این گونه موضوعات بصورت صادقانه، نپردازند وآن را حل نکنند بصورت قطع مساله ازنوع طالبان قابل حل نیست.

 

 نتیجه این می شود که هردو کشوربه این جمع بندی منفی دست یابند که برای تخریب وچالش امنیتی ودخالت درامور هم دیگر، ازابزار چون طالبان استفاده نمایند واین مساله را تا هرزمانی که لازم باشد مورد استفاده قراردهند بنابراین، این حرف خیلی منطقی ودرست است که دو کشورپیش ازحل مساله طالبان باید موضوعات ذات البینی خود شان را حل نمایند واعتماد متقابل ایجاد کنند ودراین صورت، موضوع حل طالبان، یک امرمتاخرمی شود وبه همین خاطراست که گفتگوهای سه جانبه به یک راه حل قطعی نمی رسد زیرا که اصل وریشه بحث، موضوعات تاریخی ومساله خط دیورند، حل نا شده است وهردو کشور فکرمی کنند که صلح درسرزمین طرف مقابل معنی تخریب وچالش امنیتی برا ی کشورخود شان است وبه همین خاطراست که صادقانه برای صلح تلاش صورت نمی گیرد وخط گفتگوها تغییر نمی کند.

سه جانبه های مکرر


سه جانبه های مکرر

 

اصطلاحات سه جانبه ،دوجانبه وچهارجابه ویا پنج بعلاوه یک و... عمدتا درگفتگوهای سیاسی بکار گرفته می شود.افغانستان با لندن واسلام آباد چهارمین نشست سه جانبه شان را برگزارمی کند.امروز رییس جمهورکرزی عازم لندن می شود.آقای داوید کامرون میزبان این گفتگوی سه جانبه است اگردقیق تر به قضیه نگاه کنیم اصولا صدر اعظم انگلستان مبتکر نشست سه جانبه کابل اسلام ولندن باید باشد.این چهارمین نشست رهبران سه کشوراست که این بار درلندن برگزارمی شود. تحول تازه ای که دراین گفتگو دیده می شود تغییرحکومت درپاکستان است.درگذشته رییس جمهور پاکستان آقای آصف علی زرداری شرکت می کرد ولی این بار آقای نوازشریف صدر اعظم تازه پاکستان درگفتگوهای سه جانبه شرکت می کند.پاکستان ازجمله کشورهای است که حکومت های ملکی، خیلی سریع دراین کشور تغییرمی کند حال ، کودتا ویا انتخابات ویا هردلیل دیگری دراین تغییرات دخالت داشته است.این بار نوازشریف حکومت پیشین به رهبری حزب مردم را شکست داد وقدرت سیاسی در نظام پارلمانی پاکستان را به دست گرفته است.درنشست سه جانبه لندن دو، رهبرپیشین ویک رهبر تازه شرکت می کنند. نوازشریف نخست وزیرجدید پاکستان عازم لندن می شود.نشست سه جانبه به زود ترین فرصت درلندن پایتخت مه آلود بریتانیا برگزارمی گردد.

 

موضوعات نشست های سه جانبه لندن چه می تواند باشد؟

 

اگرنگاهی به سه نشست قبلی داشته باشیم، جدی ترین مساله مورد بحث، مساله راه حل سیاسی بحران افغانستان باید باشد.درسال2014 نیروهای بین المللی از افغانستان بیرون می شوند. افغانستان با فصل تازه ازحوادث روبرو است انتخابات درسال 93 درافغانستان برگزارمی شود حکومت تازه روی کارخواهد آمد ونیروهای بین المللی در دسامبر2014 بصورت کامل ازافغانستان خارج می شوند مگرآن مقدارنیروی که درچارچوب موافقت نامه امنیتی درافغانستان بمانند ولی تمامی نیروهای بین المللی براساس فیصله ها وجدول زمانی لیسبون باید ازافغانستان بیرون شوند.دراین میان عمده ترین بحث مساله طالبان است. درسه نشست گذشته، اساسی ترین سخن روی میز،موضوع طالبان بود.مطالبات افغانستان درسه دورقبلی درمورد طالبان به دو مساله اصلی خلاصه می شد. خواست اول افغانستان رهایی ملا برادر اززندان پاکستان بود.ملا برادر وجماعت مرتبط به وی دربهارسال 2010 توسط استخبارات پاکستان به دلیل مذاکرات وگفتگوهای مخفیانه با افغانستان به زندان پاکستان افتادند ودرماه گذشته از زندان آزاد شده است ولی زیرنظارت استخبارات پاکستان قراردارد.

 

 خواست دوم افغانستان دراین مورد این بود که پاکستان باید طالبان اصلی را برسر میز گفتگو با پاکستان بنشاند واین کار را پاکستان می تواند انجام دهد ولی پاکستان هرگز این مساله را قبول نکرده که طالبان اصلی درپاکستان حضور داشته باشند وپایگاه درآنسوی دیورند برای خود شان برپاکرده باشند.خانم حنا ربانی کهروزیر خارجه وقت پاکستان دریک مورد گفته بود که نه، ما متاسفانه ملا عمر نداریم که وی را برای گفتگو با افغانستان حاضر نماییم. درطی چهارسال گذشته که بحث گفتگو با طالبان ازهرزمانی جدی تر مطرح گردید، درنهایت امر افغانستان به یک خواست محوری خود بصورت ناقصی دست یافته است وآن رهایی ملا غنی برادر اززندان پاکستان است. افغانستان گفته است تشکر ازاینکه به خواست افغانستان توجه کرده اید ودر نهایت امر ملا غنی وهمراه هان شان را از زندان رها کردید ولی حالا نوبت آن رسیده که حکومت پاکستان باید این آدم را وصل به شورای عالی صلح افغانستان نماید تا روند گفتگوها بصورت جدی شروع شود. فکرمی کنم این خواست درگفتگوهای سه جانبه لندن هم مطرح می شود افغانستان این مساله را ازپاکستان می خواهد که ملا برادر را اجازه دهید که وصل به گفتگوهای صلح با شورای عالی صلح شود.

 

در کنار این مساله که ملاغنی برادر باید به مذاکرات صلح افغانستان ملحق شود، خواست دیگرافغانستان این است که طالبان اصلی را باید پاکستان وادار نماید که سرمیزگفتگو حاضرشود. اینها درواقع می تواند اجندای اصلی گفتگوهای سه جانبه باشد.گرچه حوزه گفتگوها می تواند خیلی متنوع وگسترده ترباشد ولی اصلی ترین مساله در مذاکرات صلح همین حوزه گفتگو با طالبان وخواست هردو کشوردراین باب می باشد. درمذاکرات قبلی این مساله تقریبا واضح شد که دو کشورپاکستان وبریتانیا، سخت علاقه مند هستند که طالبان باید حضور فعالی درساختارنظام سیاسی درافغانستان داشته باشد وراه های ورود طالبان  درساختار حکومت چه گونه باید درنظرگرفته شود. یک راه همین است که طالبان دست ازجنگ بردارند و وارد مبارزات سیاسی شود کاری که جناب حکمتیار کرده است. حضور قطب الدین هلال درانتخابات ریاست جمهوری امری بسیارپسندیده است گرچه مهندس حکمتیار می خواهد با یک دست دو خربوزه را داشته باشد به این صورت که خودش جنگ های بیرحمانه خونین انفجار وانتحار را رهبری نماید وازسوی هم نزدیک ترین فرد مربوط به خود را به میدان انتخابات ریاست جمهوری اعزام کرده است.تجربه حزب اسلامی وحضورقطب الدین هلال برای طالبان درحال حاضر ممکن نیست.

 

درگفتگوهای چهارماه پیش نواز شریف به رییس جمهورکرزی گفته بود که مساله طالبان را باید به نحوی حل نمایید طالبان که درانتخابات شرکت نمی کنند وباید راه حل دیگری را جستجو کرد.درلندن همین پرسش ازرییس جمهورکرزی می شود که چه راه حلی برای مساله طالبان را درنظر گرفته اید. نتیجه اینکه درحوزه گفتگوهای سه جانبه لندن مساله طالبان یکی ازعمده ترین اجندای قابل بحث می باشد.

 

داشتن موافقت نامه استراتژیک با افغانستان :

 

در دومین نشست سه جانبه درحاشیه اجلاس عمومی سازمان ملل،آقای داوید کامرون،مساله موافقت نامه استراتژیک بین کابل واسلام آباد را مطرح کرد واین مساله برای افغانستان ورییس جمهورکرزی غافل گیر کننده بود.گفته شده که رییس جمهورکرزی به لحاظ ذهنی چنین آماده گی که درمورد موافقت نامه استراتژیک با پاکستان وارد گفتگو شود را نداشت واین مساله را آقای کامرون درنشست سه جانبه نیویورک مطرح کرد.درآن زمان رییس جمهورافغانستان جواب صریح برای تایید ویا رد پیشنهاد کامرون را نداد تنها به این مساله اکتفا کرد که این مساله می تواند در آینده مورد گفتگوهای طرفین باشد و به همین دلیل است که درنشست های بعدی بین مقامات کابل واسلام آباد همیشه مساله موافقت نامه استراتژیک را مقامات پاکستان مطرح کردند.دریک مورد خانم حنا ربانی کهر متن یک سند ویا همان نقطه نظرات پیشنهادی پاکستان را درمورد موافقت نامه استراتژیک، روی میز زلمی رسول وزیرخارجه افغانستان دراسلام آباد گذاشت وایشان این متن را با خود به افغانستان آورد ولی هرگزاز سوی افغانستان موافقت نامه استراتژیک با پاکستان جدی گرفته نشد.

 

 افغانستان برای اینکه ازدست چنین قضیه ای که کامرون برای شان درست کرده،نجات پیدا کند مساله جنجال برانگیز خط دیورند را پیش کشید.طرح مساله دیورند، چالشهای زیادی را درمناسبات دو کشورایجاد کرد. برای مدت سه ماه تقریبا روابط کابل واسلام بکلی قطع شده بود این مساله تا روی کارآمدن حکومت جدید درپاکستان ادامه داشت وبا روی کار آمدن نوازشریف باب گفتگوها ازسرگرفته شد.سرتاج عزیز مشاورمخصوص نوازشریف به کابل آمد وبعدش چهارماه پیش از این رییس جمهورکرزی به اسلام آباد رفت وحالا نشست سه جانبه لندن را تجربه می کنند.ولی علیرغم بی میلی افغانستان بازهم آقای کامرون مساله موافقت نامه  استراتژیک را مطرح خواهد کرد این طرح ازسوی بریتانیا مطرح شده و پاکستان بی نهایت ازعملی شدن این کار خرسند خواهد شد لذا فکرمی کنم درنشست سه جانبه لندن بازهم مساله موافقت نامه استراتژیک درکنار اجندای اصلی صلح با طالبان به میان خواهد آمد.

 

نکته جالب این است که درنشست های سه جانبه ازاین نوع درنهایت امر پاکستان ولندن دریک موضع قرارگرفته وافغانستان تنها مانده است.موافقت نامه استراتژیک مساله ای نیست که افغانستان به آن علاقه داشته باشد ولی بریتانیا این مساله را جزازمباحث جدی نشست سه جانبه ساخته است.پاتک افغانستان دربرابراین گونه مسایل همان خط دیورند است. بهرصورت درنشست های مکرر سه جانبه حوزه های گفتگوه متنوع وگسترده است ومسایل تجاری فرهنگی وهمکاریهای منطقه ای وده ها مساله ازاین دست مورد گفتگو قرارمی گیرد ولی اصلی ترین مساله درمیز مذاکرات مساله صلح با طالبان وچه گونه مشارکت آنها درقدرت وساختارسیاسی افغانستان است امریکه تصورمی شود به این زودیهای دریچه برای چنین کاری بازنشود.بنابراین موافقت نامه استراتژیک هم می تواند ازعمده ترین مباحث گفتگوهای سه جانبه لندن باشد.برخی هم گفته اند که آقای کامرون رییس جمهورکرزی را تشویق خواهد کرد که سند همکاری های امنیتی را با آمریکا امضا کند زیرا بدون این سند، همکاری جامعه جهانی با افغانستان مشکل می شود وشاید مساله انتخابات هم بصورت اجمال مورد بحث قراربگیرد.احتمالا این گونه موضوعات را درکنفرانس سه جانبه لندن خواهیم داشت.

کارل لوین: ما به افغانستان کمک نمی کنیم

کارل لوین: ما به افغانستان کمک نمی کنیم

 

کارل لوین یکی ازمقامات برجسته کنگره آمریکا دریک گفتگوی اعلام داشت که درصورت که توافق نامه امنیتی بین کابل وواشنگتن امضا نشود ما به افغانستان نمی توانیم کمک نماییم.کارل لوین یکی ازبرجسته ترین مقامات آمریکایی ومسول امورتدارکات وخدمات ومقام تاثیرگذار درسیاست آمریکا است وی دراین گفت وگو اذعان کرد که این مساله را به خود رییس جمهورکرزی نیز درمیان گذاشته است. البته دو نگاه متفاوت به موضع گیری ها وتهدیدات آمریکا درافغانستان وجود دارند. یک نگاه این است که تهدیدات آمریکا را باید جدی گرفت آنها موافقت نامه امنیتی را اساس مناسبات خود با هرکشوری ازجمله با افغانستان تعریف کرده اند درموافقت نامه امنیتی مساله ای بنام" مصونیت قضایی" مطرح شده تمام مسایل یک طرف اما مساله مصونیت قضایی یک بحث جدی است افغانستان اگردرسند، همه امور را قبول نماید ولی درمورد مصونیت  مثل عراق موضع بگیرد دراین صورت مطمین باید بود که آمریکا گزینه صفر ازنوع عراق را درمورد افغانستان عملی خواهد کرد.

 

من با مقام آمریکایی که دریک موسسه بنام ان دی آی کارمی کرد وازحزب دموکرات بود وحالا درافغانستان نیست وی می گفت: تنها یک کلمه کافی است که گفته شود مصونیت قضایی را قبول داریم ویا نداریم وی می گفت: اگرشما بگویید که قبول نداریم درآن صورت هیچ شکی نداشته باشید که ما دیگردرافغانستان نستیم وگزینه صفرکه مطرح شده فکرنکنید بازی با کلمات باشد نه گزینه صفر امری جدی واجتناب نا پذیر خواهد بود.نگاه دوم به مساله این است که برخی گفته اند که آمریکا هرگزازافغانستان خارج نمی شود پایه تحلیل این جماعت این است که هدف ازحضور درافغانستان، کشورهای فرا افغانستان است.امریکا می خواهد درافغانستان پایگاه نظامی وامنیتی داشته باشد وهدف شان چین، روسیه وایران می باشد. بنابراین شما هرکاری که نمایید وهرچه شرط وشروط بگذارید آمریکا ازافغانستان خارج نمی شود.

 

رییس جمهورکرزی هم گاه گاهی به این نکته اشاره کرده که گویا آمریکا ازافغانستان بیرون شدنی نیست بنابراین باید خواسته های مان را به آمریکا بقبولانیم که ما چه می خواهیم وآمریکا ناگزیر آن خواسته هارا قبول می کند.اما اینکه حکومت افغانستان وشخص رییس جمهورکرزی به چه جمع بندی ازمذاکرات شان با آمریکا رسیده باشد را کسی نمی داند ولی علیرغم همه چالشها ، ظن غالب  این است که درنهایت امر رییس جمهورکرزی موافقت نامه امنیتی را به همان صورت که آمریکا می خواهد را امضا می کند.

 

تاثیرات رد مصونیت قضایی وموافقت نامه امنیتی

 

البته حرف قاطع درمورد درمورد هریک ازاین دو دیدگاه درحال حاضرکمی سخت است وما باید هردوصورت قضیه را بررسی نماییم ازطرف هم گزینه صفرهم شوخی وحرف واهی نیست امری است که درسال دوهزاردوازده درعراق پیش آمد درآن موقع یک دپلمات وسیاست مدار مقایسه داشت بین افغانستان وی می گفت: عراق روی اقیانوس ازگازونفت خوابیده است وازسوی دیگراین همه خسارات وتلفات را بخاطر این تقبل نکرده که از عراق خارج شوند نه، آمریکا ازهرجای اگربیرون شود ولی عراق را به خاطرایران ،بخاطرنفت گازش وبخاطرده ها مساله دیگررها کردنی نیست. آمریکا ازعراق خارج نمی شود وقتیکه مذاکرات عراق با آمریکا درمورد مصونیت قضایی به شکست مواجه شد ازفردای آن آمریکا تمامی نیروهای نظامی شان را ازعراق خارج کرد.

 

حضورآمریکا درعراق درحال حاضر هرگزتعریف نظامی ندارد شایعاتی است که آقای نوری المالکی ازآمریکاییها خواسته که به عراق برگردد ولی این آمریکا است که جواب رد داده که برگشت ما به عراق غیرممکن است حال شما می دانید وکار تان برخی گفته اند که آمریکا درعراق حضوردارد ورقمی شانزده هزارپرسنل را مثال می آورند این عده نمی دانند که آمریکا با رفتن شان ازعراق دیگرحضورشان هرگزوهرگز تعریف نظامی نمی تواند داشته باشد نیروهای آمریکایی درعراق هست ولی هرگزدرکارمبارزه با تروریزم وموج بزرگی از انفجارات دخالت ندارد اگرآمریکا درعراق حضورنظامی می داشت لا اقل برای حفظ آبروی خود نمی گذاشت که عراق با چنین امواج ویران گرانفجارات روبرو باشد همکاری استخباراتی با حکومت عراق می کرد وتسهیلاتی را دراخیتار حکومت عراق قرارمی داد ولی حالا با رفتن شان هرنوع همکاری را درعرصه های امنیتی با حکومت عراق قطع کرده است.

 

این حرف آقای کارل لوین را باید جدی گرفت که گفته است اگرموافقت نامه امنیتی با افغانستان امضا نشود ما به افغانستان دیگرکمکی نخواهیم داشت فکرمی کنید طرح های ازنوع گزینه صفرکه گاه گاهی مطرح می شود ویا اینکه آقای کارل لوین گفته که اگرسندی دربین نباشد دیگرما نمی توانیم به افغانستان کمک نماییم.فکر می کنید این گونه حرف ها وموضع گیریها ازنوع بچه ترسانک باشد من که بعید می دانم. حد اقل یک مساله برای ما ازافتاب روشن است وآن اینکه اگرمصونیت قضایی درموافقت نامه امنیتی آورده نشود ازفردای آن دیگرآمریکا درافغانستان حضورنخواهد داشت.این مساله نه تنها درمناسبات کابل و واشنگتن خلاصه می شود بلکه عواض آن درسطح تمامی اروپا اعضای ناتو، وتمام چهل هشت کشوری عضو ایساف درافغانستان تاثیرمی گذارد.

 

چهل هشت کشورعضو ایساف منتظر موافقت نامه امنیتی افغانستان وآمریکا می باشند:

 

این مساله ازخود دلایلی دارد درناتو حرف اول وآخررا آمریکا گفته ومی گوید ناتو بدون آمریکا بی معنا است حضورنیروهای بین المللی درافغانستان تنها وتنها بعد همکاری اروپا وآمریکا را نشان می داد والا همه می دانیم که درجنگ این تنها نیروهای آمریکایی بود که می جنگید ودیگران هیچ اهمیتی درجنگ نداشت بعد ازآمریکا حضورانگلیسیها وبعد آلمانها جدی تردیده می شدند آلمان درشمال کشورماند فرانسویها تماما مثل آسترالیا ازافغانستان خارج شدند. انگلیس نمی دانیم که درهلمند چه می کرد وما دراین مدت نه جنگی ازاین کشوردیدیم ونه هم صلحی را وازطرفی هم کوچک ترین تاثیری حضورانگلیسیها درامرمواد مخدر نداشته است انگلیس دراین مدت همراه با تریاک وترروریزم درهلمند حضور داشته اند واگردرمواردی تروریستها سرکوب شده توسط نیروهای آمریکایی گزارش شده ونه انگلیسیها.بهرصوت همه می دانیم که حضوراصلی درافغانستان ازآن آمریکا است وسایراعضای ناتو وایساف حضورسمبلیک داشته ودارند با این وضع اگرموافقت نامه امنیتی با آمریکا امضا نشود ولویه جرگه رییس جمهورکرزی به دستورایشان مصونیت قضایی را رد کند وآمریکا تجربه عراق را درافغانستان درپیش گرفت ازفردای آن اذعان داشته باشید که یک سربازغیرآمریکایی درافغانستان نخواهد بود. این حرف مقام آلمانی درست است که گفته بود ما یک جا به افغانستان رفته بودیم ویک جا ازافغانستان خارج می شویم یعنی اینکه اگرآمریکا ازافغانستان بیرون شود ما تماما همراه آمریکا ازافغانستان خارج می شویم بقیه بدون آمریکا درافغانستان عددی نیست.

 

 درعرصه کمکهای مالی هم تمامی چهل هشت کشوعضو ایساف یک چهارم کمک آمریکا به افغانستان را نکرده و نمی توانند، این آمریکا است که بارسنگین جنگ وکمک به افغانستان را به دوش کشیده حال فرض کنیم که موافقت نامه امضا نشد وآمریکا به گفته کارل لوین ازافغانستان خارج شد وهیچ کمکی به افغانستان نکرد درآن صورت فکرمی کنید چه روزی برسراردو وپولیس ما خواهد آمد آمریکا البته می تواند منافع خود را توسط دیگرکشورهای متحد ازشرتروریزم حفظ نماید ولی ما با چه دشواریهای رو برو می شویم واصولا تصور چنین خلاء برای ما ترسناک است چه رسد به این که حرف های آقای کارل لوین ابعاد عملی بخود بگیرد.